وَ اَمَّا حقُّ مَولاكَ الجَارِيَةِ عليه نِعمَتُكَ، فَاءَن تَعلَمَ اءَنَّ اللَّه جعَلَكَ حَامِيَة عليه ، و وَاقِيَة و ناصِرا و مَعقِلا، و جَعَلَهُ لك وَسيلَة و سَبَبا بَينك و بَينَه ، فَبِالحَرِىِّ اءَن يَحجُبَكَ عنِ النَّار فيكونَ فى ذلك ثَوابُكَ منه فى الآجِلِ، و يَحكُمَ لكَ بِمِيرَاثِهِ فى العاجِلِ اِذا لم يَكُن له رَحِم مُكَافَاءَة لما اءَنفَقتَهُ من مالِكَ عليه ، و قُمتَ بهِ مِن حقِّهِ بَعدَ اِنفَاقِ مَالِكَ، فاءِن لَم تَخَفهُ خِيفَ عليك اءَن لا يُطَيِّبَ لكَ مِيرَاثَهُ و لا قوَّةَ الا باللَّه .
((وَ اما حقّ بنده اى كه به وسيله تو از نعمت آزادى بهره مند شده اين است كه بدانى خداوند تو را حامى ، نگهبان و ياور او قرار داده و او را ميان خود و تو واسطه كرده است ، پس شايسته است كه به وسيله همين واسطه ، تو را از آتش و عذاب ، مصون دارد و اين پاداش آينده تو است ؛ و همچنين اگر او وارثى نداشته باشد، به ازاى مالى كه براى آزادى او هزينه كرده اى و بعد از آزادى نيز حقوق او را رعايت نموده اى ، وارث اويى و اگر بعد از آزادى ، اين حقوق را رعايت نكنى ، بيم آن مى رود كه آن ميراث براى تو گوارا نباشد)).
اين چهارمين حقى است كه امام سجاد عليه السلام درباره بردگان و صاحبان آنها بيان مى فرمايند. همان طور كه گذشت ، اين موارد چهارگانه ، حكايت از اين دارد كه از منظر معارف اسلامى ، رعايت حقوق ضعفا و زيردستان سفارش زياد شده است .
در آن دو حقى كه در مباحث گذشته براى اين دو طايفه ذكر شد، علاوه بر اين كه به بردگان نسبت به رعايت حقوق صاحبان و موالى خود توصيه شد، تا نظام زندگى فردى و اجتماعى شان محفوظ بماند، گفته شد كه بعد از آزادى نيز به پاس حق شناسى و بهره مندى از آزادى ، حقوق موالى گذشته را رعايت كنند.
خوشرفتارى و مدارا با برده
در اين جا به صاحبان بردگان - چه هنگام بردگى آنها و چه پس از آزادى شان - حقوقى را متذكر مى شود. اما آن جا كه برده هستند، روشن است كه وظايفى برعهده مولا است . اما زمانى كه آزاد مى شوند نيز حقوقى براى آنها ذكر مى فرمايند و اين به دليل شرايط اجتماعى ، غربت و بى كسى است كه به طور طبيعى براى ايشان به وجود مى آيد. لذا نيازمند پشتيبان و ياورند.
انصافا در كدام مكتب اخلاقى و حقوقى به اين نكته هاى دقيق و ظريف توجه شده است ؟ به خصوص زمانى كه حاكميت فقط از آن قدرت و ثروت است و زبان عقل و عاطفه براى اكثريت مردم ، قابل فهم نيست ! در معارف دين به خوشرفتارى و مداراى با برده بسيار توصيه شده است ؛ به صورتى كه دستور داده شده است ، صاحبان آنها هيچ تفاوتى بين خود و آنها قائل نشوند. در روايت آمده است :
هُم اخوانكم جعلَهُمُ اللَّه تحتَ اءَيدِيكم ، فاءَطعِمُوهُم ممَّا تاءكُلون ، و اءَلبِسُوهم ممَّا تَلبِسون ، و لا تُكَلِّفوهم ما يَغلِبُهُم ، فان كَلَّفتُمُوهم ، فاءَعينوهم (735).
((آنان برادران شمايند كه خداوند آنها را در اختيارتان قرار داده است ؛ پس از آنچه خود مى خوريد به آنان بخورانيد و از آنچه خود مى پوشيد به آنان بپوشانيد و آنان را به آنچه طاقت ندارند وادار نكنيد. و اگر به كارى وادارشان كرديد، كمك كارشان باشيد)).
با تامل در اين روايت مى فهميم : اولا، از آنها تعبير به برادر مى شود؛ ثانيا، خورد و خوراك مولا نيز با آنها بايد يكسان باشد؛ ثالثا، لباسشان بايد با صاحبشان يكسان باشد؛ رابعا، به كارهاى مشكلى كه از طاقت آنها خارج است ، وادار و ملزم نشوند. در ساير امور نيز آنهارا مساعدت و يارى كنند. اين مضامين را مولوى در قالب اشعار زيبايى بيان كرده است :
شرم دارم از نبىِّ ذوفنون | البسوهم گفت مما تلبسون | |
مصطفى كرد اين وصيت با بنون | اطعموا الاذناب مما تاكُلون |
اين شعر بيانگر اين است كه به صورت يك فرهنگ و يك سنت در جامعه مسلمين موردقبول و پذيرش واقع شده است . توصيه اول اين كه تا برده اند، حقوق آنها رعايت شود؛ توصيه ديگر، آزادى آنها است كه در بحث حقوق ((عبيد و اماء)) توصيه هاى فراوانى براى وجوب آن ذكر شده است و راه هاى مختلفى را شرع مقدس براى آن قرار داده است . در اين جا هم امام سجاد عليه السلام مى فرمايند: بعد از آزادى ، وظيفه مولا و صاحب عبد تمام نشده است ؛ وظيفه اش اين است كه او را در اجتماع ، تنها رها نكند. همواره پناهگاه او باشد و از يارى او كوتاهى و دريغ نكند.
اين يك توصيه ظريف اخلاقى است و انصاف اين است كه رعايت حقوق ، فقط به نفع عبد آزاد شده نيست ، بلكه از ادامه سخنان امام عليه السلام استفاده مى شود كه منافعى نيز براى مولا كه اقدام به آزادى بنده و برده كرده است ، در بردارد؛ زيرا روابط انسان ها، روابطى ارزشمند است و نبايد به سهولت از دست برود.
ارتباط بين عبد و مولا
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
اءَعجَزُ النَّاس مَن عَجَزَ عَن اكتِسَابِ الاخوَانِ، و اءَعجَزُ منه مَن ضيَّع مَن ظَفَرَ به منهم (736).
((عاجزترين افراد كسانى هستند كه قادر به دوست يابى نيستند و از آنها عاجزتر و ناتوانتر كسانى هستند كه دوستان خود را از دست دهند)).
فردى كه زمان زيادى را در كنار ديگرى زندگى كرده است و بر سر سفره او نشسته است ، به طور طبيعى ، ميان آن دو علقه اى ايجاد شده است كه نبايد به واسطه يك وظيفه شرعى يا يك تقيد شرعى كه باعث شده او را آزاد كند، از بين برود؛ و يا به علت اين كه او از منزلت و جايگاه رفيع اجتماعى برخوردار نيست ، اين علقه ها فراموش شود. حضرت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايند:
المؤ من للمؤ من بمنزلة البنيان يشدُّ بعضه بعضا(737).
((مؤ منان نسبت به يكديگر به منزله ساختمانى هستند كه هر قسمت آن ، قسمت ديگر را تقويت مى كند)).
تصريح رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم اين است كه خداوند متعال در سايه رعايت حقوقى كه برده آزاد شده ، به صاحبش دارد، دو منفعت براى او قرار داده است : يك منفعت عاجل و فورى كه در دنيا براى و حاصل مى شود و يك منفعت آجل كه در سراى آخرت از آن بهره مند مى شود. اما منفعت دنيوى خدمت و كار خير او كه شرع مقدس قرار داده ، اين است كه مولا به پاس خدمتى كه كرده و انسانى را از بند رقيت آزاد كرده ، در زمره وراث او قرار مى گيرد و اگر وارثى نداشته باشد، حقّ ارث مولا بر بيت المال مقدم است اگر كسى از دنيا برود و وارثى نداشته باشد اموال او متعلق به بيت المال است و به اصطلاح فقهى امام وارث او است اما نفع اخروى كه براى مولا مقرر شده ، اين است كه با اين اقدام ، در برابر عقاب و آتش ، براى او حجاب و سپرى ايجاد مى شود. شايد بتوانيم بگوييم كه چون اين عمل به حكم عاطفه انسانى و راءفت و تلطف انجام گرفته ، ذات اقدس پروردگار، شايسته تر است كه به اهل راءفت ، رحمت فرسد و پاسخ نيكى را به نيكى بدهد. او انسان ها را به ملاطفت با يكديگر توصيه مى كند و از سويى هم خود را به رحمت ستوده است و به يقين به رفتار كريمانه سزاوارتر است . وقتى انسانى تفضل كند، خدا سزاوارتر به تفضل است و طبيعى است كه اگرچه اين كار كوچك است ، اما چون نشاءت گرفته از يك وصف ارزشمند انسانى است ، طبعا پاسخ هم كريمانه خواهد بود.
ذلك فضل اللَّه يؤ تيه مَن يشاء واللَّه ذوالفضل العظيم (738).
((اين فضل خدا است كه بر هر كس بخواهد مى بخشد. و خداوند صاحب فضل عظيم است )).
معامله فضل و كرامت ، در قالب قاعده و قانون نمى گنجد. پس حقّ اين است كه در قبال چنين عملى ، خدا نيز كه كريم تر از همه كريمان است ، با كرامت از خطاهاى او درگذرد و اين انسان را با همان وصف راءفت ش مشهور كند و از آتش دور سازد. اين طبيعت اين صفت است ؛ كه ميان او و آتش حجاب ايجاد مى كند.
بنابراين كه در جامعه بشرى امروز بردگى و بندگى به صورت زمان هاى سابق وجود ندارد، بحث در مورد اين حقّ به صورت مختصر بيان شد.