آنجا كه تمامى ادعيه و نيايشهاى امام سجاد - عليه السلام - در صحيفه كامله نيامده است .برخى از عالمان درصدد برآمدند تا آن ادعيه را به عنوان مستدركات صحيفه ثبت كنند از آن جمله :
محدث بزرگ ، محمدبن حسن حر عاملى ره متولد 1104 هجرى نويسنده كتاب ارجمند وسايل الشيعه صحيفه اى در تكميل صحيفه سجاديه تاءليف كرده و نام آن را اخت الصحيفه نهاده است .
برخى نقل كرده اند كه شيخ محمد بن على حرفوشى نيز كه چهل سال قبل از صاحب وسائل بدرود حيات گفته است ، مستدركاتى بر صحيفه سجاديه داشته است . (500)
مرحوم شيخ آقا بزرگ در كتاب الذريعه (501) ونيز مرحوم سيد محمد مشكوة در مقدمه صحيفه سجاديه ، كسان ديگرى را با مستدركاتى ديگر ياد كرده اند كه براى اطلاع فزونتر مى توان به اين دو منبع مراجعه كرد.
شرحهاى نگاشته شده بر صحيفه
از جمله دلايل اهميت جايگاه صحيفه در ميان انديشمدان اسلامى اين است كه بر آن شروح و حواشى متعددى نگاشته اند. كثرت اين شروح گواه اهتمام آنان به مضامين و محتواى صحيفه و ارزش گذارى آنان به سند آن مى باشد.
صاحب الذريعه متجاوز از شصت كتاب را ياد كرده كه در اين باره تاءليف شده است . (502)
برخى آن شرحها چنين است :
1- شرح : از ابوجعفر محمد بن منصور بن احمد بن ادريس حلى متوفاى 589 هجرى ؛
2- شرح : از ابو العباس احمد بن حسن بن رافع بن حسين سوان شيبانى موصلى متوفاى 680 هجرى ؛
3- شرح : از ابن فتاح مفتاح زيدى متوفاى 877 هجرى ؛
4- شرح از تقى الدين ابراهيم بن على بن حسن بن محمد بن صالح بن اسماعيل كفعمى ، صاحب مصباح متوفاى 905 هجرى ؛
5- شرح : از عزالدين حسين عبدالصمد حارثى عاملى والد شيخ بهائى متوفاى 984 هجرى ؛
6- شرح : از عزالدين حسين بن عبدالصمد حارثى عاملى والد شيخ بهائى متوفاى 984هجرى ؛
7- شرح از سيد حسين بن حسن بن ابى جعفر محمد موسى كركى متوفاى 1001 هجرى ؛
8- شرح : از حاشيه شيخ بهايى معروف به حديقه الهلاليه متوفاى 1030 هجرى ؛
9- شرح : از ابو جعفر بن محمد موسى كركى متوفاى 1001 هجرى ؛
10- شرح از مير محمد باقر حسينى استرآبادى معروف به محقق داماد متوفاى 1040 هجرى ؛
11- شرح : از حاشيه فخر الدين محمد على طريحى ، صاحب البحرين متوفاى 1085 هجرى ؛
12- شرح : از محمد بن شاه مرتضى معروف به مولى محسن فيض كاشانى متوفاى 1091 هجرى ؛
13- شرح : از فرائد الطريفه از علامه محمد باقر مجلسى متوفاى 1111 هجرى ؛
14- شرح : از نعمة الله بن عبدلله موسوى تسترى معروف به سيد نعمت الله جزايرى متوفاى 1112 هجرى ؛
15- شرح از رياض السالكين از علامه سيد على خان حسينى مدنى متوفاى 1118 هجرى ؛
16- شرح : از آقا حسين بن حق سليمانى جيلانى متوفاى 1129هجرى ؛
17- شرح : از علامه ميرزا عبدالله افندى ، صاحب كتاب رياض العلماء متوفاى 1130 هجرى ؛
18- شرح : از سيد محسن شامى متوفاى 1251 هجرى ؛
19- شرح : از سيد محمد عباس تسترى هندى متوفاى 1306 هجرى ؛
20- شرح : از علامه ميرزا محمد على چاردهى جيلانى مشهدى ، متوفاى 1334 هجرى ؛ (503)
سند و رجال صحيفه كامله سجاديه
شهرت و حضور صحيفه كامله سجاديه در محافل علمى شيعه به پايه اى است كه برخى دعاهاى ثبت شده در صحيفه را متواتر دانسته و آن را بى نياز از بررسى سندى شمرده اند.
به طور مسلم نسخه هاى مختلف صحيفه ، در تعداد دعاها ونيز تقديم و تاءخير آنها با يكديگر تفاوتهايى دارند، اما در مجموع ، اين كتاب و انتساب آن به امام سجاد - عليه السلام - مجال تشكيك ندارد.
در مقدمه صحيفه آمده است :
اهميت دادن اهل بيت و شيعيان به صحيفه موجب شد تا آن را با اساتيد بسيارى نقل كننده و اجازات فراوانى در نقل آن بدهند. (504)
علامه فقيد شيخ آقا بزرگ تهرانى مى نويسد:
سند صحيفه در هر طبقه و عصرى سرانجام به امام باقر - عليه السلام - و زيد شهيد منتهى مى شود كه آن دو بزرگوار آن را از على بن الحسين - عليه السلام - نقل كرده اند.
سپس مى نويسد: اين صحيفه از متواترات نزد اصحاب است . (505)
محقق بزرگ سيد محمد باقر، مشهور به داماد، در شرح خويش بر صحيفه سجاديه مى نويسد:
اساتيد شيوخ حديث در نقل صحيفه كامله سجاديه متواتر است و از طرق مختلف آن را نقل كرده اند. (506)
محدث بزرگوار ميرزا حسين نورى ره مى گويد:
اسانيد تمام نسخه هاى صحيفه - با تفاوتهايى كه در اصل نسخه ها وجود دارد - همگى به متكل بن عمير يا متوكل بن هارون باز مى گردد و صحيفه را بزرگان طايفه روايت كرده و تلقى كرده اند و كسى در مقام انكار بر نيامده است . (507)
البته صحيفه اى كه اكنون موجود است از نظر سند به نجم الدين بهاء الشرف ، ابوالحسن محمد ين حسن بن احمد ين على بن عمر بن يحيى علوى حسينى مى رسد كه از علماى قرن ششم بوده است .
نجم الدين بهاء الشرف اسناد صحيفه را تا على بن الحسين - عليه السلام - يكايك ياد كرده است .
حديث صحيفه
در مقدمه صحيفه سجاديه حديثى ثبت شده است كه از چگونگى دست يابى متوكل بن هارون مى گويد پس از شهادت زيدين على بن الحسين فرزندش يحيى را ملاقات كردم .
يحيى بن زيد عازم خراسان بود.
او از خانواده و خويشاوندان خود و پسر عموهايش احوال پرسيد. بويژه از حال امام صاره - عليه السلام - سوال كرد.
به او گفتم آن حضرت در سلامتند و براى شهادت مظلومانه پدرت سوگوارند. يحيى گفت : آرى عمويم محمد بن على - عليه السلام - - باقر العلوم - قبل از خروج پدرم عليه بنى اميه ، به او ياد آور شد كه خروج و قيام او منتهى به شهادت خواهد شد. ولى پدرم - زيد بن على - به هر حال از مدينه خارج شد و سرانجام آنچه امام باقر - عليه السلام - براى او پيش بينى كرده بود، رخ داد.
در اين هنگام يحيى رو به جانب من كرد: و پرسيد:
آيا از پسر عمويم - جعفر بن محمد - عليه السلام - - درباره سرنوشت من چيزى شنيده اى ؟
من در پاسخ گفتم : بلى مطالبى شنيده ام ولى دوست ندارم با بازگو كردن آنها خاطر تو را پريشان سازم ؟
يحيى گفت : آيا مرا از مرگ مى ترسانى !
ناگزير، حقيقت را به او گفتم و ياد آورى شدم كه امام صادق - عليه السلام - سرنوشتى زيدبن على - عليه السلام - برايش پيش بينى كرده است و او نيز به دار آويخته خواهد شد!
رنگ يحيى با شنيدن اين مطلب تغيير يافت و گفت : يمحوالله مايشاء و يثبت و عنده ام الكتاب . (508)
يعنى ؛ خداوند آنچه را اراده كند محو مى كند سرنوشت را مى تواند تغيير دهد و آنچه را بخواند تثبيت مى نمايد ونزد خداست ام الكتاب .
سپس يحيى ادامه داد و گفت :
اى توكل ! اين تقدير الهى است كه براى ما علم و شمشير قرار داده ولى پسر عموهاى ما - امام باقر و امام صادق - عليه السلام - را تنها به وسيله علم تاءييد كرده است !
متوكل مى گويد:
من به يحيى گفتم : براستى چرا گرايش مردم به امام صادق - عليه السلام - بيش از گرايش به تو و پدرت زيد است ؟
يحيى گفت : زيرا آنها - امام باقر و امام صادق - عليه السلام - مردم را به زندگى مى خوانند و ما مردم را به مرگ و شهادت دعوت مى كنيم !
گفتم : آيا آنها داناترند يا شما؟
يحيى مدت سر به زير افكند گويى به اهميت سؤ ال متوكل مى انديشيد، چون علم برتر مى توانست درستى روش اما صادق - عليه السلام - را اثبات كند، زيرا حركت و قيامى ارزشمندتر است كه متكى به علم و آگاهى بيشتر باشد. يحيى كه تا اين لحظه سعى داشت بر حقانيت روش خود و پدرش اصرار ورزيد با اين حال چشم از سخن حق نپوشيد و واقعيت را گفت .
يحيى پس از لختى اظهار داشت : ماخاندان ، هر كداممان بهره اى از علم داريم با اين فرق كه آنچه ما مى دانيم امام باقر و امام صادق - عليه السلام - ميدانند ولى آنچه آنها مى دانند ما نمى دانيم . يعنى دايره علم و دانش ائمه - عليه السلام - از ساير افراد گسترده است .
يحيى در ادامه اين گفتگو پرسيد:
آيا از امام صادق - عليه السلام - مطالبى يادداشت كرده اى و فا گرفته اى ؟
بخشى از آموخته هايم را براى او بازگو كردم ، از آن جمله دعايى بود كه امام صادق - عليه السلام - آن بر من املا كرده بود. و گويا آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر - عليه السلام - دريافت داشته بود و آن را از دعاهاى صحيفه كامله مى دانست .
يحيى نگاهى به دعا انداخت و آن را مطالعه كرد و گفت :
آيا اجازه مى دهى نسخه اى از اين دعا را بنويسم ؟
گفتم : اى پسر رسول خدا - صلى الله عليه وآله - آيا از من اجازه مى گيريد در حالى كه از خود شما خانان و متعلق به شماست !
يحيى گفت : اينك به تو صحيفه اى را خواهم داد كه پدرم زيد از پدرم على بن الحسين - عليه السلام - دريافت كرده است ...
من با اين خبر پيشانى يحيى را بوسيدم و گفتم ، محبت شما بر ما واجب است ...
يحيى بستهاى را باز كرد، صحيفه اى را بيرون آورد، بر مهر آن بوسه زد و گريست !
صفحه را گشود و به چشمان خويش كشيد آن گاه گفت :
اگر نبود كه پسر نبود كه پسر عمويم - امام صادق - عليه السلام - از شهادت من خبر داده است ، اين صحيفه را به تو نمى دادم ، ولى اكنون به تو مى دهم تا در حفظ و نگهدارى آن بگوشى ، بيم دارم كه اين صحيفه به دست بنى اميه بيفتد و آن را از اهلش دريغ دارند...
متوكل بن هارون مى گويد: صحيفه همراه من بود تا خدمت تا خدمت امام صادق - عليه السلام - رسيدم ، صحيفه را به آن حضرت نشان دادم و ايشان بسيار مسرور شد و فرمود: سوگند به خداوند! اين خط عمويم زيد و دعاى جد من على بن الحسين - عليه السلام - است .
آن گاه امام صادق - عليه السلام - به پسرش اسماعيل رو كرد و فرمود: آن صحيفه اى را كه به تو سپرده ام بياور!
اسماعيل صحيفه اى را آورد، امام آن را بوسيد و به چشمانش كشيد و فرمود: اين صحيفه به خط پدرم - امام باقر - عليه السلام - و املاى جدم على بن الحسين زين العابدين (ع ) است .
متوكل مى گويد: از امام صادق - عليه السلام - در خواست كردم كه دو صحيفه را با هم مقابله كنم .
امام اجازه فرمود و من دو صحيفه را مقابله كردم و هيچ تفاوتى ميان آن دو نديدم ..