فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دوران ولید بن عبدالملك

دوران ولید بن عبدالملك

پس از مرگ عبدالملك در نيمه شوال سال 86 هجرى فرزندش وليد بر كرسى خلافت تكيه زد و (356) و از مردم خواست تا با او بيعت كنند و سر مخالفت برندارند.
سيوطى مى نويسد: وليد عنصرى جبار و ظالم بود. (357)
عمر بن عبد العزيز با اين كه خود از امويان بود و از سوى وليد والى مدينه شد درباره دوران خلافت وليد گفته است :
آن روزى كه وليد فرمانرواى شام ، حجاج والى عراق ، عثمان بن حبارة حاكم حجاز و قرة بن شريك امير مصر بود به خدا سوگند زمين از جور و ستم لبريز گشته بود! (358)
وليد، در نخستين خطبه اى كه ايراد كرد گفت :
اى مردم ! بر شما باد كه من اطاعت كنيد و همراه همگان باشيد زيرا هر كس ‍ در برابر من عرض اندام كند گردنش را خواهم زد و كسى كه ساكت بماند به مرگ خويش بميرد! (359)
از منابع تاريخى استفاده مى شود كه در دوران وليد بن عبدالملك والى مدينه - هشام بن اسماعيل - نسبت به بنى هاشم بويژه امام سجاد - عليه السلام - بسيار ظالمانه و خشن رفتار كرده است .
هشام از روزگار خلافت عبدالملك والى مدينه بود و پس از خلافت وليد تا ربيع الاول سال 87 هجرى حاكميتش ادامه داشت . (360)
رفتار نارواى هشام بن اسماعيل - والى مدينه - از اين نكته استفاده مى شود كه وقتى وليد او را عزل كرد و عمر بن عبدالعزيز را والى مدينه قرار داد، از مردم خواست تا براى دادخواهى بيايند و هر شكايتى كه از هشام بن اسماعيل دارند ابراز كنند.
در ميان هشام بيش از همه نگران على بن الحسين بود و مى گفت : از كسى بيم ندارم مگر از على بن الحسين زيرا ستمى كه بر آن حضرت روا داشته بود حتى در نظر خودش گران مى نمود!
اما على بن الحسين (ع ) در آن شرايط كه هشام را براى مؤاخذه بر در خانه مروان نگاه داشته بودند از آن جا عبور كرد و قبلا به همراهان خود سفارش ‍ كرده بود معترض هشام نشوند . اما بى اين كه شكايتى از هشام ابراز كند او گذشت .
در اين لحظه هشام از بزرگوارى و گذشت امام سجاد - عليه السلام - به شگفت آمد و گفت : الله اعلم حيث يجعل رسالة يعنى ؛ خدا بهتر دانسته است كه رسالت خويش رادركدام خاندان قرار دهد. (361)
عمر بن عبدالعزيز و آينده او از نظر امام سجاد عليه السلام
اكنون كه به اين بخش از تاريخ زندگى امام سجاد عليه السلام رسيده ايم ، بررسى نظر امام سجاد عليه السلام درباره عمر بن عبدالعزيز مى تواند زوايايى ديگر از شخصيت معنوى و نيز بينش سياسى امام عليه السلام را آشكار سازد.
چنان كه گفته شد در سال 87 هجرى يعنى ؛ پس از گذشت حدود پنج ماه از خلافت وليد، عمر بن عبدالعزيز والى مدينه شد. مورخان شخصيت عمر بن عبدالعزيز را متمايز ولى مدينه شد.
مورخان شخصيت عمر بن عبدالعزيز را متمايز از ساير خلفاى اموى دانسته اند و براستى شيوه و عملكرد او نسبت به مردم و خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله بهتر از ديگران بود ولى ين حال امام سجاد و همچنين ياران و شيعيان ايشان بر اساس ملاكهاى اصولى مكتب ولايت و امامت ، نظر مساعدى نسبت به عمر بن عبدالعزيز نداشته اند.
مورخان شخصيت عمر بن عبدالعزيز را متمايز از ساير خلفاى اموى دانسته اند و براستى شيوه و عملكرد او نسبت به مردم و خاندان رسول صلى الله عليه و آله بهتر از ديگران بود ولى با اين حال امام سجاد عليه السلام و همچنين ياران و شيعيان ايشان بر اساس ملاكهاى اصولى مكتب ولايت و امامان ، نظر مساعدى نسبت به عمر بن عبدالعزيز نداشته اند.
او هر چند تلاش مى كرد تا خود را حاكمى عدل پيشه معرفى كند و بعدها روزگارى كه به خلافت رسيد، فدك را به آل على عليه السلام برگرداند ولى به گواهى تاريخ ، عنصرى مترف و اشرافى بود و مى توانست در زمره حاكمان اموى با ايشان كنار آيد و گوشه اى از حكومت ايشان را به نفع آنان بچرخاند.
در همين روزگار كه او گوشه اى از كرسى خلافت وليد را بر دوش مى كشيد، حجاج بن يوسف - عنصر خونخوار عصر مروانيان - گوشه اى ديگر از اين كرسى را در چنين حكومتى عهده دار فرمانروايى باشد به هر حال مصون از ظلم و ستم به مردم نمى ماند.
يعقوبى مى نويسد: در سال 88 هجرى وليد به عمر بن عبدالعزيز دستور داد تا براى توسعه فضاى مسجد النبى اقدام كند، خانه هاى اطراف و همچنين حجره هاى
همسران پيامبر صلى الله عليه و آله را خراب كند و به فضاى مسجد بيفزايد.
عمر بن عبدالعزيز بر اساس فرمان او دستور داد تا زبير نزد عمر آمد و به عنوان اعتراض به تخريب خانه هاى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : اى عمر تو را سوگند مى دهم از اين پس آيه اى از قرآن را بردار، آنجا كه خداوند مى فرمايد: ان الذين ينادونك من وراء الحجرات .
ظاهرا منظور حبيب اين بود كه اگر خراب شود، مصاديق اين آيه از ميان مى رود زيرا آيه درباره حجره هايى است كه در حال تخريب بود. حبيب مى خواست با اين سخن به عمر بفهماند كه حركت او خلاف قرآن است .
عمر از اين اعتراض ناراحت شد و دستور داد صد شلاق بر بدن حبيب بزنند و سپس آب سرد بر بدنش بريزند.
آن روز، روز سردى بود و حبيب در نتيجه كار عمر از دنيا رفت .
بعدها، زمانى كه عمر به خلافت رسيد و جامه زهد به تن كرد و همواره از آنچه نسبت به حبيب روا داشته بود اظهار پشيمانى مى كرد! (362)
شايد در همين روزگار بود كه عمر بن عبدالعزيز وارد مسجد شد. امام سجاد عليه السلام با جمعى از ياران در مسجد حضور داشتند. نگاهشان به عمر افتاد كه جامه هايى نفيس و اشرافى بر تن داشت .
امام به اطرافيان فرمود: آيا اين جوان خوشگذران و اشرافى را مى بينيد! او نخواهد مرد تا اين كه به خلافت دست يابد... اما خلافتش ديرى نمى پايد. پس از مرگ و آسمانيان نفرينش مى كنند و زمينيان برايش طلب رحمت مى نمايند! (363)
آنچه امام سجاد ع پيش بينى كرده بود، محقق شد و عمربن عبدالعزيز در سال 99 هجرى بر كرسى خلافت نشيند و در سال 101 بدرود حيات گفت . (364)
اين پيشگويى از يك سو ديگر بينش امام نسبت به غاصبان خلافت را مى رساند. آنان كه با منطق اهل بيت آشنايند مى دانند كه نفرين آسمانيان و دعاى خير زمينيان ، نظر به اين دارد كه عمر بن عبدالعزيز هر چند با مردم نيكى كند اما چون از ريشه و اساس ، حق حكومت بر مردم ندارد و حكومت را از ظالمان به ارث برده ، مورد خشم الهى است .
شيوه امام در افشاگرى عليه حاكمان ناصالح
از آنچه تاكنون درباره زندگى سياسى امام سجاد عليه السلام آورديم ، چه بسا شيوه آن حضرت در افشاى چهره زشت امويان تبيين شده باشد، اما در پايان به عنوان نتيجه گيرى و ارائه اجمالى از آن تفصيل به روايتى اشاره مى كنيم . در اين روايت چنين آمده است :
امام على بن الحسين عليه السلام هميشه در نماز جمعه شركت مى كرد. با اين كه نماز جمعه به امامت ائمه جور برگزار مى شد، اما آن حضرت اعتنايى به نماز ايشان نمى كرد آن را كافى و مسقط تكليف نمى شمرد بلكه به تنهايى نماز ظهر را به جا مى آورد. (365)
گذشته از بررسى سند اين حديث ، محتواى آن با خط مشى سياسى - اجتماعى امام سازگار مى نمايد. زيرا امام سجاد عليه السلام به طور كلى از شركت در مراسم نماز جمعه خوددارى مى كرد، دشمنان ايشان براحتى عمل آن حضرت را به عنوان ترك واجب و سنت پيامبر تبليغ مى كردند و از سوى ديگر عدم حضور در نماز جمعه به معناى دامن كشيدن از جامعه اسلامى و مشكلات و مسايل آن به وسيله واليان جور برگزار مى شد شركت مى كرد تا جلو تبليغات سوء را سد كند. در عين حال حضورى وى مهر تاءييدى بر حكومت جائر ارزشى ندارد مسقط تكليف نيست ، بيزارى خود را از سياستهاى حاكم را عملا بيان مى داشت و ژرفاى بينش سياسى آن حضرت را به ياران و شيعيانش منتقل مى ساخت . و اين چيزى نبود كه از ديد ناظران و مرتبطان با آن گرامى ، مخفى باشد.
فصل چهارم : شخصيت علمى امام سجاد عليه السلام
علم و دانش امام سجاد (ع )
تمام صفات و ويژگيهاى ارزشى انسان بر محور عقل و علم او سنجيده مى شود. و امام دو بينش شيعه كسى است كه در عقل و علم و نيز اعمال ارزشى ، سرآمد همه خلق است . و خداوند بر اساس اين شايستگى هاى واقعى ، ايشان را به امامت و پيشوايى دينى و دنيايى برگزيده است .
خداوند در قرآن مى فرمايد:
قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون
يعنى ؛ اى پيامبر! بگو آيا براستى اهل دانش و آگاهى با آنان كه دانش و علم ندارند، برابرند! هرگز!
و نيز مى فرمايد:
يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات . (366)
يعنى ؛ خداوند از ميان شما انسانها، كسانى را كه داراى ايمان هستند و نيز آنان را كه علم و دانش عطا شده اى ، برترى مى بخشد.
در اين آيات ايمان و علم دو ملاك فضيلت و شرافت انسان بر ديگران معرفى شده است . و بى ترديد ائمه كه در پيشگاه خداوند برگزيده و ممتازند، ملاك اين امتياز را از ناحيه علم برتر و ايمان مستحكم خويش ‍ دارند. با اين ويژگى كه علم ايشان برگرفته شده از علوم بشرى نيست ، بلكه چونان دانش انبياء مستند به تعليم الهى است .
خداوند درباره يحيى مى فرمايد:
يا يحيى خذالكتاب بقوة و اتيناه الحكم صبيا. (367)
يعنى ؛ خداوند وحى فرستاد اى يحيى كتاب و مطالب وحى را با قدرت و جديت دريافت كن . ما به او يحيى حكم نبوت را به هنگامى كه خردسال بود عطا كرديم .
علمى كه از سوى خداوند به كسى عطا شده باشد، خردسالى يا بزرگسالى آن شخص فرقى نمى كند بلكه در طفوليت مى تواند به همان اندازه و كاردان باشد كه در بزرگى !
قرآن درباره گفتن عيسى عليه السلام در كودكى ، مى فرمايد:
قال انى عبدالله آتانى الكتاب و جعلنى نبيا. (368)
يعنى ؛ من بنده خدايم و خداوند به من كتاب آسمانى انجيل عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است .
امام سجاد درباره الهى بودن علم ائمه و گستردگى دامنه آن مى فرمايد:
محمد صلى الله عليه و آله براستى امين خداوند در زمين بود و چون به ملاقات حق شتافت ، اهل بيت او، وارثان وى و امينان خدا در زمين شدند. علم منابا و بلايا، (369) نسب عرب ، طهارت مولد آنان ، نام شيعيان و نام پدران ايشان نزد ماست . ما برگزيدگان خدا و اوصياى پيامبريم و از هر فرد ديگر، به قرآن و دين سزاوارتريم . در مراتب عالى علم قرار داريم و علوم همه انبياء نزد ما به وديعت نهاده شده است . (370)
به هنگام رحلت امام سجاد عليه السلام ، زمانى كه آن حضرت در بستر بيمارى قرار داشت گروهى از شيعيان براى عيادت آن حضرت به حضور وى مى رسيدند. در حضور آن جمع ، امام سجاد عليه السلام رو به جانب فرزندش باقرالعلوم عليه السلام كرد و فرمود: اين صندوق را نزد خود حفظ كن ، در اين صندوق طلا و نقره ذخيره نشده ، بلكه در آن مجموعه اى از دانشهاست . (371)
آنچه در ادوار بعد از زبان امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام درباره معارف دين و فقه و تفسير عقايد و اخلاق و... صادر شدت تمامى آن و مطالبى است كه در نزد امام سجاد عليه السلام وجود داشت و از آن حضرت به ساير امامان بعدى منتقل گرديد. ولى آن امام و پيشواى صالحان ، كمتر فرصت يافت تا علوم خويش را در محافل علمى و! بركرسى استادى به شاگردانش ابلاغ كند. با اين حال هيچ كتابى را در زمينه زهد و نيايش و موعظه نمى توان يافت ، جز اين كه سخنان و نيايشهاى امام سجاد عليه السلام زينت بخش آن است (372)
دانش و فضايل امام سجاد عليه السلام چيزى نبود كه فقط دوستان و شيعيان بدان معتقد باشند بلكه حتى منكران مقام ولايت و نيز معاندان خاندان رسالت در مواردى به ناگزير سر تعظيم در برابر كمالات ايشان فرود مى آورند. چنان كه عبدالملك مروان در پاسخ نامه امپراطور روم درماند و چاره را در آن ديد كه نظر امام سجاد عليه السلام را درباره آن جويا شود و پاسخ آن حضرت را به امپراطور روم بنويسد. (373)
احكام و مسايل فقهى
زهرى مى گويد: به حضور على بن الحسين عليه السلام رسيدم ، آن حضرت از من پرسيد:
گفتگوى شما با اصحاب چه بود؟
گفتم : بحث ما درباره روزه هاى واجب بود. نظر من و اصحابم بر اين بود كه ما جز روزه ماه مبارك رمضان ، روزه واجب ديگرى نداريم .
امام فرمود: چنين نيست كه پنداشته ايد. روزه چهل قسم دارد. ده قسم آن واجب ده قسم آن حرام و ده صورت آن محل تخيير و سه قسم ديگر آن روزه اذن و هفت صورت باقيمانده روزه تاءديب و... است .
سپس امام سجاد عليه السلام به شرح و تفصيل اين موارد پرداخت و در هر مورد به آيه اى از آيات قرآن استشهاد مى نمود. و در پايان به نظريات مختلف هر يك از فقهاى عامه در آن مسايل اشاره مى فرمود. (374)
امام سجاد عليه السلام تنها مرجع فقهى شيعيان نبود بلكه فقهاى عامه نيز در بسيارى از مسايل خود به ايشان مراجعه مى كرده اند. چنان كه زهرى براى دانستن حكم قتل غير ممد در صورتى كه مقتول برده باشد، به امام سجاد عليه السلام مراجعه كرده و حكم را از وى دريافت داشته است . (375)

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

راهکارهای معرفت امام زین العابدین(ع)
سه مصیبت بزرگ
خدمت به اهل قافله
عفو زیباى امام علیه السلام
سخاوت امام سجاد
گواهی سنگ بیابان بر حقیقت آسمان
صبر در اندیشه و سیره امام سجاد (علیه السلام)
از مدینه تا كربلا با پدر
امام سجاد - علیه السلام -، پس از واقعه كربلا
تمایز قیام توابین و قیام مختار

بیشترین بازدید این مجموعه

گواهی سنگ بیابان بر حقیقت آسمان
صبر در اندیشه و سیره امام سجاد (علیه السلام)
تفاوت سامری امت حضرت موسی با سامری امت پیامبر
وقتی كه یهودی به یزید اعتراض می كند!
از مدینه تا كربلا با پدر
آیا قرآن خوانده ای؟
سه مصیبت بزرگ
سخاوت امام سجاد
عفو زیباى امام علیه السلام
خدمت به اهل قافله

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^