عبدالکریم پاک نیا
بى تردید یکى از مهم ترین رازهاى توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوى و شخصیت والایشان در قلوب انسان هاى مشتاق فضائل و کمالات بوده است . از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانى بوده اند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتى را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مى نگریسته اند . حتى دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شده اند .
در این فرصت، مرورى کوتاه بر جایگاه معنوى حضرت زین العابدین علیه السلام در جامعه و برخى علل محبوبیت آن پیشواى راستین خلق در دلهاى مشتاق، خواهیم داشت باشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافه ها زدوده و در پرتو دوستى اهل بیت علیهم السلام گامهاى سعادت آفرین به سوى کمال برداریم . ان شاء الله
ناگفته نماند که مقصود ائمه اطهار علیهم السلام جلب رضایت مخلوق در مقابل سخط و خشم خالق نبوده است; زیرا:
الف) ساختار شخصیت آن بزرگواران و رفتار و کردارهاى پسندیده شان طبیعتا با فطرت مردم سازگار بوده و انسان هاى پاک فطرت و عموم مردم عادى به دیده محبت و احترام به آنان مى نگریستند .
ب) چون امامان معصوم علیهم السلام براى هدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهى خود به مقبولیت اجتماعى نیاز داشتند تا آنجا که اهداف الهى و اصول مسلم اسلام اجازه مى داد، سعى مى کردند افکار عمومى و رضایت مردم را در راستاى ارزش هاى معنوى جلب کرده و آنان را در مقابل اهل باطل بسیج نمایند . چنان که بارها از این نیروى عظیم بر ضد ستمگران و زورگویان بهره مى بردند .
البته هرگاه هم که مردم آن بزرگواران را همراهى نمى کردند، ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال اهداف الهى خود مى رفتند و از مردم زمانه خود که جانب باطل را انتخاب کرده بودند، فاصله مى گرفتند .
به همین علت امام سجاد علیه السلام به مردى که مى گفت: «اللهم اغننى عن خلقک; خدایا! مرا از این مردم بى نیاز کن .» اعتراض کرده و فرمود:
«بى نیازى از مردم، ممکن نیست و انسان در هر صورت در زندگى دنیوى به ارتباط مردم نیاز دارد بلکه چنین دعا کن: اللهم اغننى عن شرار خلقک; (۱) خدایا! مرا از مردم شرور و بدسرشت بى نیاز کن .»
جوانمردى و ایثار
از عوامل مهمى که شخصیت والاى حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق مى ورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردى » بود . در این راستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوه کارآمد و پسندیده تربیتى بهره مى گرفت . امام صادق علیه السلام فرمود: در طول ماه مبارک رمضان، حضرت على بن الحسین علیه السلام در مورد غلامان و کنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت را به کار مى گرفت به این ترتیب که هرگاه غلامان و کنیزان آن حضرت خطائى را مرتکب مى شدند، آنان را تنبیه نمى کرد .
آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت کرده و تخلفات هرکس را با نام و موضوع تخلف مشخص مى نمود . در آخر ماه همه آنان را جمع کرده و در میان آنان مى ایستاد . آنگاه از روى نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماه رمضان مرتکب شده بودند، برایشان یادآور مى شد و به تک تک آنان مى فرمود: فلانى! تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفى کردى و من تو را تنبیه نکردم، آیا به یاد مى آورى؟! فرد خطاکار هم مى گفت: بلى، اى پسر رسولخدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر مى شد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مى کردند .
آنگاه به آنان مى فرمود: با صداى بلند به من بگویید: اى على بن الحسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنان که تو اعمال ما را نوشته اى; نزد خداوند نامه اعمالى هست که با تو به حق سخن مى گوید و هیچ عمل ریز و درشتى را فروگذارى نمى کند، و هرچه انجام داده اى، به حساب آورده و تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهى یافت، همچنان که ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبت شده دیدیم . پس ما را ببخش همان طور که دوست دارى خدا تو را ببخشد .
اى على بن الحسین! به یاد آر، آن حقارت و ذلتى را که فرداى قیامت در پیشگاه خداى حکیم و عادل خواهى داشت; آن پروردگار عادل و حکیمى که ذره اى و کمتر از ذره اى به کسى ستم روا نمى دارد و اعمال بندگان را همچنان که انجام داده اند، به آنان عرضه خواهد کرد و حسابگرى و گواهى خدا کافى است . پس ببخش و عفوکن تا پادشاه روز قیامت از تو عفو کرده و درگذرد . چنان که خودش در قرآن مى فرماید:
«ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم » ; (۲) باید ببخشند و عفو کنند . آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است .
امام سجاد علیه السلام این کلمات را براى خویش و غلامان و کنیزانش تلقین مى کرد و آنان باهم تکرار مى کردند و خود امام علیه السلام که درمیان آنان ایستاده بود، مى گریست و با لحنى ملتمسانه مى گفت:
«رب! انک امرتنا ان نعفوا عمن ظلمنا فنحن قد عفونا عمن ظلمنا کما امرت، فاعف عنا فانک اولى بذلک منا و من المامورین; (۳) پروردگارا! تو به ما فرمودى از ستمکاران خویش درگذریم، همان طور که فرمودى، ما از کسانى که به ما ستم کرده اند، درگذشتیم، توهم از ما درگذر! که در عفوکردن از ما و از تمام ماموران برترى .»
پس از این برنامه عرفانى و تربیتى، امام سجاد علیه السلام خطاب به خدمتگزاران خویش مى فرمود:
من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتارى هاى مرا که فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومایه اى براى فرمانرواى بخشاینده عادل و نیکوکار بوده ام، بخشیدید؟!
همگى یکصدا مى گفتند: با اینکه ما از تو، جز خوبى ندیده ایم، تو را بخشیدیم . آنگاه به آنان مى فرمود: بگویید: خداوندا! از على بن الحسین درگذر! ، همان طور که او از ما درگذشت . او را از آتش جهنم آزاد کن، همان طور که او ما را از بردگى آزاد کرد . آنان دعا مى کردند و امام چهارم علیه السلام آمین مى گفت و در پایان مى فرمود: بروید! من از همه شما عفو کردم و آزادتان مى کنم به امید اینکه خدا نیز عفو کرده و آزادم کند .
حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عید فطر آنقدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه مى بخشید که از دیگران بى نیاز مى شدند . سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که هرگاه بنده اى را در اول سال یا وسط سال مالک مى شد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال شیوه هاى تربیتى صحیح، در شب عید فطر آزادش مى کرد . آن بزرگوار بندگان سیاه را که هیچ گونه نیازى به آنان نداشت، مى خرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همراه هدایاى قابل توجهى آزادشان مى ساخت . (۴) و به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بعد جسمانى بلکه از افکار و اندیشه هاى خرافى، جهل و غفلت رها مى ساخت . لذا تربیت یافتگان مکتب حضرت على بن الحسین علیه السلام از ذلت غفلت و خرافه پرستى به اوج عزت معنوى و عرفانى نائل مى شدند . و بیچاره ترین بردگان عصر آن حضرت در اثر ارتباط با درگاه امامت، به رهبران جامعه و عارفان خداجوى و عالمان ربانى مبدل مى گشتند .
سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابواسحاق بن عبدالله سبیعى، سالم بن ابى حفصه، شرحبیل بن سعد، عبدالله بن دینار، ابوخالد کابلى، محمد بن شهاب زهرى، معروف بن خربوذ مکى، یحیى بن ام طویل، حبابه والبیه و ... (۵) از جمله تربیت یافتگان مکتب حضرت سجاد علیه السلام مى باشند .
این شیوه خداپسندانه امام چهارم علیه السلام موجب شد که دوست و دشمن، کوچک و بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش آن حضرت را دوست بدارند . آرى محبوبیت اجتماعى آن حضرت، رهین کردارهاى انسانى و کمالات الهى اش بود تا آنجایى که خلفاى بنى امیه نیز به آن اعتراف مى کردند .
ابن شهر آشوب مى گوید: امام سجاد علیه السلام در نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین خلیفه اموى) حضور داشت; هنگامى که آن حضرت از نزد او بلند شده و بیرون رفت، عمر بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرده و گفت: بهترین و شریف ترین مردم به نظر شما امروزه کیست؟ همه گفتند: شما اى خلیفه! او گفت: نه، هرگز! بهترین و شریف ترین مردم همین فردى است که الآن از حضور ما بیرون رفت! او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته است که همه دوست دارند مثل او باشند اما او هیچگاه آرزو نمى کند که به جاى یکى از ماها باشد . (۶)
خدمتگزارى به نیازمندان
حضرت على بن الحسین علیه السلام در عرصه خدمت به محرومان آنچنان درخشیده، که موجب اعجاب و شگفتى همگان گردید و آنان خواهى، نخواهى دوستدار حقیقى امام سجاد علیه السلام گردیدند .
زمانى که تاریکى شب همه جا گسترده مى شد و چشمهاى مردم به خواب مى رفت، آن حضرت اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع مى کرد و نان و آذوقه را که فراهم کرده بود، برمى داشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان مى شتافت . آن حضرت در حالى که صورت خود را پوشانده بود آذوقه ها و هدایا را به دوش مى کشید و در سطح گسترده اى به بیچارگان مساعدت مى نمود .
امام باقر علیه السلام فرمود: «کان على ابن الحسین علیه السلام یحمل جراب الخبز على ظهره باللیل فیتصدق; (۷) پیشواى چهارم علیه السلام کیسه هاى نان را در شبهاى تاریک به دوش مى کشید و به فقرا و نیازمندان تصدق مى نمود .» و بر این اندیشه پافشارى مى کرد که: «ان صدقه السر تطفى ء غضب الرب; (۸) صدقه پنهانى، خشم خداوند را فرو مى نشاند .»
محمد بن اسحاق مى گوید: عده اى از نیازمندان مدینه عادت کرده بودند که در ساعات معینى از شب، مرد ناشناسى به کمک آنان بیاید و او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفى مى کردند . و آنان تا روز شهادت امام زین العابدین علیه السلام وى را نمى شناختند . (۹)
امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم حضرت على بن الحسین علیه السلام دوبار براى خدا اموال خود را احسان نمود . (۱۰)
امام سجاد علیه السلام همواره مى فرمود: «ساده الناس فى الدنیا الاسخیاء و ساده الناس فى الاخره الاتقیاء; (۱۱) سرور و آقاى مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزگاران سرآمد دیگران خواهند بود .»
زیباترین شیوه معاشرت
در اینجا به برخى از رفتارهاى پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید دلهاى مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره مى کنیم:
۱ . زمخشرى نقل کرده است: هنگامى که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وى به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند . حضرت زین العابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بى پناه را پناه داد و آن حضرت در کمال سخاوت و جوانمردى از آنان پذیرایى نمود . هنگامى که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانى خوش و آرامش روحى و روانى نداشته ایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانى این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر بردیم . (۱۲)
۲ . امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت مى رفت، سعى مى کرد با کاروانى سفر کند که او را نشناسند و شرط مى کرد که در طول سفر یکى از خدمتگزاران به همسفرانش باشد . یک بار که با افرادى ناشناس به مسافرت رفته بود، مردى آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا مى دانید این آقا که به شما خدمت مى کند، کیست؟ گفتند: نه، نمى شناسیم . آن مرد گفت: این شخص حضرت على بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را شناختند، یکدفعه از جاى خود برخاسته و دست و پاى حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:
اى فرزند رسول خدا! آیا مى خواهى ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خداى نکرده از دست و زبان ما خطائى سر مى زد و به شما جسارتى مى کردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمى شدیم؟! چه انگیزه اى باعث شد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامى که من با عده اى آشنا به مسافرت رفتم، آنان به خاطر رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، عطوفت و مهربانى نثارم کردند . به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما نیز بیش از حد بر من احترام کنید . و ناشناس بودن را بهتر مى پسندم .» (۱۳)
بى تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم الانبیاء، صلى الله علیه و آله وسلم مى باشد که فرمود:
«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربه; (۱۴) هرکس به یک مؤمن مسافر یارى و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد .»
۳ . على بن عیسى اربلى مى نویسد: روزى امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد و با مردى که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد . مرد همین که چشمش به امام افتاد، به حضرت زین العابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت . یاران و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند . اما حضرت على بن الحسین علیه السلام فرمود: با او کارى نداشته باشید . آنگاه به او نزدیک شده و گفت: آنچه از صفات و کارهاى ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستى! سپس با مهربانى و عطوفت تمام فرمود: الک حاجه نعینک علیها; آیا مشکلى دارى که ما در حل آن تو را یارى نماییم؟!
مرد با مشاهده این رفتار انسانى، از کرده خود شرمسار گردید . اما امام چهارم علیه السلام او را نوازش کرده و عباى ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وى بخشید . بعد از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقه مند گردید و در هرکجا که مى رسید، به بیان فضائل و مناقب آن حضرت مى پرداخت و خطاب به حضرتش مى گفت: به راستى که تو از فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم هستى . (۱۵)
این رفتارهاى آموزنده و انسانى موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوست بدارند و به شخصیت والاى امام سجاد علیه السلام به دیده احترام و عظمت بنگرند .
راز محبوبیت اجتماعى
محمد بن مسلم بن شهاب زهرى (۱۶) روزى با حالتى افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد . وقتى امام علت ناراحتى وى را پرسید، گفت: اندوه من از سوى برخى مردم به ویژه افرادى است که به آنان خدمت کرده ام ولى آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوخته اند .
امام چهارم علیه السلام رهنمودهاى راهگشایى به وى ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنى، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوست خواهند داشت] .»
سپس فرمود: «زهرى! کسى که عقلش کامل ترین اعضاء وجودش نباشد، با کوچک ترین اعضایش (زبان) هلاک مى شود .»
حضرت سجاد علیه السلام مهم ترین رمز توفیق در زندگى را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و مى فرماید: «اگر دیدى که مسلمانان تو را احترام مى کنند و مقامت را بزرگ مى شمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار مى کنند و اگر از مردم نسبت به خود بى توجهى مشاهده کردى، بگو از من خطایى سرزده که مستوجب چنین بى احترامى شده ام . هرگاه چنین اندیشیده باشى و طبق این تفکر عمل کنى، خداوند متعال زندگى را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانت به حداقل خواهند رسید . در این صورت نیکى هاى دیگران تو را خوشحال مى کند و از بدى و اذیت هاى آنان آزرده نخواهى شد .» (۱۷)
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحى بر جایگاه والاى معنوى و اجتماعى آن حضرت در عصر خود مى باشد . خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالى پسرش هشام بن عبدالملک (۱۸) به زیارت خانه خدا رفت . اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجه اى نداشت . ناگزیر براى او در کنار کعبه تختى نصب کردند و وى در آنجا نشسته و به تماشاى حجاج و طواف کنندگان پرداخت . اطرافیان شامى او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره مى کردند . در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیت با سیمایى زیبا و وجودى نورانى همچون ستاره اى مى درخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامى که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتى حجرالاسود را زیارت نمود .
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکى از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش مى کنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمى شناسم! «فرزدق » شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را مى شناسم!
گفت: من مى شناسمش نیکو
زو چه پرسى، به سوى من کن رو
اگر هشام او را نمى شناسد، من آن جوان زیبا روى و نورانى چهره را خوب مى شناسم . مرد شامى گفت: او کیست اى ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامى قصیده معروف خود را در چهل بیت سرود; از جمله اینکه:
هذا الذى تعرف البطحاء و طاته
و البیت یعرفه و الحل و الحرم
این کسى است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را مى شناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را مى شناسند .
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقى النقى الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست . این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است .
هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله
بجده انبیاء الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است . اگر او را نمى شناسى، او کسى است که جدش خاتم الانبیاء مى باشد .
... او از خاندانى است که محبت ایشان، دین و دشمنى با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است .
هرکسى خداى را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک مى شناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است ... هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانى کرد . حتى در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال براى ما چنین مدحى نگفته اى! فرزدق گفت: تو نیز جدى مثل جد او و پدرى مثل پدر او و مادرى مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم .
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم براى فرزدق فرستاد و فرمود: اى ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت مى فرستادیم .
اما او نپذیرفت و گفت: اى پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه براى رضاى خدا و رسولش بوده است . من پاداشى از شما نمى خواهم .
امام دوباره آن اموال را براى فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را مى داند، به حق من آن را قبول کن .» و فرزدق آن را پذیرفت . (۱۹)
________________________________________________
۱ . تحف العقول، ص ۲۸۷ .
۲ . سوره نور، آیه ۲۲ .
۳ . بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۴ .
۴ . اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۴۴۶ .
۵ . رجال الشیخ، اصحاب على بن الحسین (ع) .
۶ . مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۱۶۷ .
۷ . بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۸۸ .
۸ . مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۱۵۳ .
۹ . همان
۱۰ . همان، ص ۱۵۴ .
۱۱ . روضه الواعظین، ج ۲، ص ۳۸۵ .
۱۲ . منتهى الآمال، ج ۲، ص ۸ .
۱۳ . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۳۰ .
۱۴ . همان، ص ۴۲۹ .
۱۵ . کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۰۱ .
۱۶ . وى در ابتدا از علماى اهل سنت بود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهره هاى شایان علمى و انسانى از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدى پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زین العابدین » یاد مى نمود .
۱۷ . الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۹ .
۱۸ . وى از سال ۱۰۵ تا ۱۲۵ ه . زمام حکومت را به دست گرفت . از آنجایى که امام چهارم (ع) در سال ۹۵ ه . توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار مى آمده است .
۱۹ . مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۱۶۹