عبداللّه بن حسن مىگويد:كنيزى رومى داشتم كه از حالات او تعجّب مىكردم، بعضى از شبها نزديك من مىخوابيد، چون بيدار مىشدم او را نمىيافتم، به دنبالش مىگشتم، مىديدم در جايى از خانه سر به سجده گذاشته و مىگويد: به محبّتى كه بر من ...