چون شد آن خصم افکن دوران جنگ
جلوهگر در جبههی میدان جنگ
دست و پا گم کرد آن قوم لئیم
حکم فرما شد به میدان خوف و بیم
همچو بیدی کز نهیب تندباد
لرزه بر اندام لشکر اوفتاد
هیبت آن فارس از پشت فرس
بست اندر سینهها راه نفس
شد سران ...
گر جگر خشک شود، خشکی لب ها حتمی ست
رفتن ناله ی لب تشنه به بالا حتمی ست
آب اگر یافت نشد، مرگ ربابِ بی شیر
بر سر درسِ جگر سوز الفبا، حتمی ست
قطره ی آب اگر نذرِ سر او بکند
بر علی اصغرمان معجزه ای سا، حتمی ست
بدنِ غیرت اگر که عرق سرد کند
خیس تب هم بشود، ...
از زبان سعید بن عبدالله حنفی به سیدالشهدا(علیه السلام):پیکرم چشم انتظار تیزی شمشیرهاستدر رکابت جان سپردن افتخار شیرهاستبر زبان عشق بوده در شب قدر این سخن:پیش چشم یار مردن بهترین تقدیرهاستپیش از این تیر نگاهت برده جان را از تنم پس چه باک از اینکه ...
سلاماردات خود را، از گوشه حسینیه دل، در این محرم سیاه، با تمام اخلاصم، به قطره قطره خون تو تقدیم می کنم.قنداقه خونینت، برای دل من دریایی از ماتم است، دریایی از اشک و آه، از حسرت نبودن. که بودنم، شاید یکی بیشتر می شد، یکی بیشتر فدا می شد. یکی بیشتر ...
لب بازکن که زخم مکرّر رسیده است
یک کاروان شقایق پرپر رسیده است
از بارگاه قدس پی طوف این حرم
یک آسمان کبوتر بیسر رسیده است
عرش خدا به خون زمین غوطه میخورد
زخمی مگر به قامت اکبر (س) رسیده است
یا این که بعد از آن همه گلهای رنگ رنگ ...
چونکه بشنید آن سپسالار دین
از سکینه آن بیان آتشین
مشک را بگرفت و زیب دوش کرد
مشک هم دستی در آن آغوش کرد
زان سپس با کودکان شد در حرم
برفشاند از روی آنان گرد غم
بوسه ها زد بر رخ نیکویشان
دمبدم میکرد چون گل بویشان
گلعذاران را ...
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم تو را در مثنوی، در نی، تو را درهای و هو، در هی تو را در بند بند نالههای بی صدا دیدم تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم دوباره لیله ...
زینب و سکینه را یک طرف روانه کن
زلف احمدانه را چندبار شانه کن
یک کمی برو حرم با زنان وداع گوی
یک کمی گلایه از مردم زمانه کن
یک کمی امان بده بیشتر ببینمت
اشکِ کودکانه ریز نازِ دلبرانه کن
پس برادرِ مریض را اگر شده برو
میهمان چندتا حرف ...
چکيده
ادبيات در قلمرو شعر و شاعري در ميان شيعيان از آغاز، مرتبتي بلند داشته است. شايد مهارت و توانمندي امامان شيعه در سرودن شعر و همچنين تشويق و تکريم آنها نسبت به شاعران متعهد و با اخلاص، انگيزه اي شد تا ابيات و سوگ سروده ها، براي کسب منافع مادي ...
اي آن كه در عزاي تو آدم گريسته
از داغ تو پيمبر خاتم گريسته
بر پاره هاي پيكرت اي كشتي نجات
ارواح انبيا همه با هم گريسته
زينب به قتلگاه و ره كوفه تابه شام
با قامت شكسته در اين غم گريسته
ترشد زمين ز اشك ملائك به سوگ تو
در آسمان فرشته دمادم گريسته
لب ...
الا خورشيد عالمتاب ،ارباب
قرار هر دل بيتاب، ارباب
نه تنها من که ديدم آفرينش
تو را ميخواندت ارباب، ارباب
به هر ابري که افتد چشم مستت
از او بارد شراب ناب، ارباب
تو آن بودي که هر شب در بر تو
گدايي ميکند مهتاب ،ارباب
من آن در را که غير از او دري ...
به یاد کربلا افتاده ام بازعنان طاقت از کف داده ام باز به من ماهی نشان دادند آنجاکه تا امروز مستم از تماشادلم پر می زند هرشب به بامشسلامم می کند دارالسلامشدل عاشق ز معشوقش جدا نیستبرایم هیچ جایی کربلا نیستچه میفهمید از حال دل منشنیدن کی بود مانند ...
ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین
پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین
هر طرف پرپر گلی از شاخهای افتاده بود
و اندر آن گلشن، خزانِ لالهها بود و حسین
داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را
زآن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین
آخرین سرباز هم غلطید ...
الحقّ که به ما درس وفا داد حسین(ع) هر چیز که داشت بی ریا داد حسین(ع)یعنی که تأملی کنید ای یاران آن هستی خود ز کف چرا داد حسین(ع)از بهر ستیز و مرگ آماده شوید در محضر عشق دوست افتاده شویداز خون حسین(ع) بشنوید این پیغام در طول زمان همیشه ...
گاه ابر و گاه باران مي شوم گاه از يک چشمه جوشان مي شوم
گاه از يک کوه مي آيم فرود آبشار پر غرورم، گاه رود
گاه قطره، گاه دريا مي شوم گاه در يک کاسه پيدا مي شوم
روز و شب هر گوشه کاري مي کنم باغ ها را آبياري مي کنم
نيست چيزي برتر از من در جهانزندگي از آب مي ...