ای نابترین قصیدة غمسجّاد صحیفة محرمتو کوکب چارمین خاکییا سیّد عابدین عالمای نای تو نینوای فریادجان سوخت به بانگ نایت از غمگل روضة سرخ کربلایتاز خون شهید عشق خرّمنام تو به سجدگاه تاریخروشن ز فروغ اسم اعظمدر باغ بهشتی دعایتگل کرده زبور جان آدمبا ...
روز جانبازی یاران حسین است امروز
کربلا عرصه میدان حسین است امروز
آسمان محو تماشای فداکاری اوست
ما سوا واله و حیران حسین است امروز
صولت حیدری و آیت تسلیم و رضا
روشن از چهره تابان حسین است امروز
روی هفتاد و دو ملّت ز پی عرض نیاز
سوی هفتاد و دو ...
زینب به صحرای بلا تنهای تنها بیند به چشم خود جدا "سر" را ز "تنها"فرزندگانش بر زمینِ پُر ز اعداجسم برادر را ندیده نزد آن هاچشمان او هرجا فتد بیند شهیدان عباس و عون و جعفر و میر شهیدان از اکبر و از قاسمش ، از جمله یاران دشمن گرفته انتقام ، سم ّ ستوران سر ...
افتاد، تا که از تن آن جان نثار، دست
بگشود خصم او، زیمین و یسار، دست
ناچار، شد دچار اجل، تن بمرگ داد
بیدست چون جدال کند با هزار دست؟
آن میر نامدار بدندان گرفت، مشک
دندان دهد مدد چو بیفتد زکار، دست
دشمن کمان گشود بسویش، ز چار ...
مردی رشید، مثل تیری که از کمان شلیک میشود از طایفه شب فاصله میگیرد و به قافله سپیدرویان صبح میپیوندد.
سایههایی که او را از دور میبینند، رنگ میبازند، اما مرد با هر قدمی که جلو میرود چهرهاش به سرخی میگراید و عرق شرم بر پیشانیاش ...
عباس نامدار چو از پشت زین فتاد
گفتی قیامت است که مه بر زمین فتاد
آه از دمی که بهر سکینه به دوش مشک
بی خود ز خویش از پی ماء معین فتاد
اندر فرات راند و پر از آب کرد کف
بر یاد حلق تشنهی سلطان دین فتاد
از کف بریخت آب و پر از آب کرد مشک
زان ...
تجلی کرد دستی پرده بالا رفت آدم را
در آن تاریک روشن ها تبسم کرد عالم را
هوس بارید شیطان پشت گندم زار می خندید
هبوط ناگهان در ناکجا افکند آدم را
نگاهی کرد آدم خیره بر بام بلند عرش
در آنجا دید چرخاچرخ ارواح مکرم را
خدایا توبه آیا قبول افتاد؟ آدم ...
لحظه های آخرش شاه عرب تکیه کرده نیزه را آن تشنه لب رو به رویش خیلی از کفار بود پر زآن نامردم خونخار بود سینه هاشان پر ز بغض و کینه اش حرمله تیری زده بر سینه اش نای جنگیدن ندارد پیکرش جای زخم و تیغ مانده بر تنش سنگ می بارد پیاپی سوی او غرق خون گشته رخ ...
فکند رایت و بوسید پای شه عباس
که چند لشکر نابود را بدارم پاس
مرا زکام تو خشکیده تر شده است گلو
تو را ز حال من آشفتهتر شده است حواس
فدائیان همه در یاری تو جان دادند
فدای جان تو، شد وقت یاری عباس
چو شیر بچه یزدان گرفت اذن ...
ما شعر انتظار نفهمیده بر شدیم با نام شعر های شما مفتخر شدیمگفتیم عهد کوفه کجاعهد ما کجا ما کوفه رابه سخره و خود پست تر شدیمبا خود همیشه حسرت هفتاد ودو نصیر هل ...
سر به سر گفت آنچه با اعضای خویش
ساعت دیگر تمام آمد به پیش
تا بدان حالت که پرچمدار دین
ز آسمان زین نگون شد بر زمین
با دلی پرخون و جسمی چاک چاک
عرش دین بگزید جا بر فرش خاک
فارسی گر از فرس گردد نگون
دستها را بر زمین سازد ستون
تا ...
هر که بر درگه والای تو سائید جبین
پای رفعت زده بر بارگه خلد برین
سر تعظیم جهان پیش وجودت خم از آن
کز تو تفسیر شده معنی ایمان و یقین
تو ابوالفضلی و عباسی و فرزند علی
زین سبب خون تو با عشق خدا گشته عجین
من چه در وصف تو گویم که زبان ...
یا ابا عبداله الحسین
غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند
بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا زروضه مبادا جدا کند
مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند
باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه ...
غرق دریای گناهم ای خدای مهربون
گمشده میون راهم ای خدای مهربون
قسمت می دم به جون فاطمه نیگا نکن
تو به این دل سیاهم ای خدای مهربون
اینقدر در می زنم تا کنج خونة خودت
عاقبت بدی پناهم ای خدای مهربون
جوونیم رفته و حالا برا من مونده فقط
روی لب تلخی آهم ...
پیش تیر دشمن بیدادگر سینه را گفتا: شوی باید سپر تا از این حالت که داری در جدال تیر اعدایت دهد تغییر حال سعی کن تا در ره سلطان دین چاک چاک افتی ز جور مشرکین ورنه تا میباشد از هستی رمق کی توان واصل شدن بر قرب ...
تا ساز دل به شور حسینی ترانه گوست
جان جهان به نغمه او گرم های و هوست
بگذر به کربلا که پس از قرنها هنوز
از بوی و موی اکبر و عباس مشکبوست
داس خزان به باغ محمد گلی نهشت
آری فلک به آل نبی سخت کینهجوست
طی کرد شاه دین ره اخلاص را به ...
الا فدیت لک ای منظر سپهر اساس
که بر در تو فلک را بود جبین مماس
ز آستان تو گردون نموده کسب شرف
ببارگاه تو جنت نهاده روی سپاس
بلی توئی که نصیب تو شد ز فیض ازل
مقام مقدم اجلال برگزیده ناس
هژبر بیشهی مردانگی سپهر ظفر
سلیل شیر خدا ...