فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

دست خالی از علی دهقانی

دست خالی از علی دهقانی
دست خالی ٬ در امتداد نیاز ٬ سمت شش گوشه ی مطهر رفت در کشاکش میان گریه و بغض ٬ دل به دریا زد و به کوثر رفت می چکید از دو چشم ابیاتی ٬ مثنوی وار ٬ گرم و شور انگیز می کشید از صمیم دل آهی ... که به اقلیم عشق بی سر رفت به چه تشبیه می توان کرد این التماس دو چشم ...

دیدی که چنین ز عشق پرپر زده‌ایم از امیر عاملی

دیدی که چنین ز عشق پرپر زده‌ایم از امیر عاملی
دیدی که چنین ز عشق پرپر زده‌ایم   صد باده ز جام صاف باور زده‌ایم   از حق نبود نهان تو هم شاهد باش   ما یک توک پا به کربلا سر ...

تجسم نور از خدیجه پنجی

تجسم نور از خدیجه پنجی
ای از ازل تا ابد در گستره خلقت، ساری و جاری!تو آفریده شدی از نور و روشنایی و منتشر شدی در عمق ذهن زمان، تا ظلمات را برچینی و طومار تاریکی را در هم پیچی. آهنگ موزون قدم‏هایت می‏پیچد در عرش و ذرات کائنات را به سماعی عاشقانه بر می‏انگیزد که وجود تو شمع ...

اشک گل کرد از علی انسانی

اشک گل کرد از علی انسانی
گر کشم خاک پای تو در چشم  خاک را با نظر کند زر، چشم‏    گر بپای تو ریخت گوهر اشک  تحفه از این نداشت بهتر، چشم‏    اشک، گل کرد و خاک را گل کرد  خاک را کرد، آب بر سر، چشم‏    آب، کی داده خاک را بر باد؟  با من این کار کرد، آخر چشم!    گر چه تر دامنم، ...

نخل های تشنه ازدوستعلی دهقان

نخل های تشنه ازدوستعلی دهقان
ای سبز سرخ رفته که در خون شناوریآماج زخم های عمیق و مکرریخونی که از گلوی عزیز تو می چکدمی زد به آسمان و زمین رنگ دیگریدستی که بوی کینه از او می وزید آه...درهم شکست قامت سبز صنوبریشیری کنار علقمه لب تشنه جان سپردشیری که داد می زد از این نابرابریبرگشت ...

شمع‌ها از پای تا سر سوخته از غلامرضا سازگار

شمع‌ها از پای تا سر سوخته از غلامرضا سازگار
شمع‌ها از پای تا سر سوختهمـانده یک پروانه ی پر سوخته نـام آن پـروانه عبـدالله بـود اختری تـابنده‌تر از مـاه بود کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تـار مـویش عالمی را سلسله صـورتش مـانند بابا ...

نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت از یوسف رحیمی

نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت از یوسف رحیمی
نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالتسر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر؟ دمیده بین تنور آفتاب اقبالت ؟ هنوز خون بهار از نگاه من جاری است به یاد تک تک مرثیه های گودالت چه کرد با جگرت ماتم علی اکبر که شد کنار تنش مثل محتضر حالت  و ...

شب قدر همه ی اهل ولا عاشوراست از مصطفی کارگر

شب قدر همه ی اهل ولا عاشوراست از مصطفی کارگر
شب قدر همه ی اهل ولا عاشوراست اوج احیای گلستان بلا عاشوراست آسمان بر عطش آینه ها می بارد آسمان در عطش آینه ها عاشوراست سفره ی روضه پر از شیون و اندوه و غم است سوره ی خستگی اهل صفا عاشوراست اختیارم بدهم گر ملک الموت به مرگ گویمش فاش که مطلوب دعا ...

با آسمان قسمت بکن بال وپرت را ازمریم حقیقت

با آسمان قسمت بکن بال وپرت را ازمریم حقیقت
با آسمان قسمت بکن بال وپرت رابردار از روی زمین چشم ترت رااین تکه های گمشده راز رشیدی ستیعنی تصور کن علی اکبرت راشیون مکن لیلای مجنون،این بیابانباید بنوشد خون پاک همسرت راگهواره را آرام تر از خود رها کنتا نشکند بغضی گلوی اصغرت راآتش توان سوختن اینجا ...

خوشه ی پروین از حسنا محمد زاده

خوشه ی پروین از حسنا محمد زاده
خاک ، آتش زده پیراهن خونینش را باد خم کرده از آن سو، کمر دینش را آه! هفتاد و دو تکه شده قلب قرآن آیه آیه به زمین ریخته یاسینش را اسب این بار به دنبال خودش آورده کمر ِ خالی ِبا خون شده آذینش را  نکند نبض زمین از ضربان افتاده! خون گرفته همه ی صورت پر چینش ...

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها ازسید محمد حسینی

بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه ها ازسید محمد حسینی
بعد از هجوم خنجر و تاراج نیزه هاارام رفته بود به معراج نیزه هاتصویر سبز صورت او سرخ شد ولیخندید لحظه ای که شد اماج نیزه ها خنجر به روی حنجرش امد ولی سرشرفت و نشست بر سر مواج نیزه ها گودال نیست تخت سلیمان کربلاستحالا که میشود سر او تاج نیزه ها شعر ...

مرقد منور قمر بنی ‏هاشم‏ از جلال الدین همائی «سنا»

مرقد منور قمر بنی ‏هاشم‏ از جلال الدین همائی «سنا»
یارب این بارگه کیست بدین جاه عظیم  کآسمان خم شده پیش در او در تعظیم‏    نفحه‏ی ساحت قدسش دم جان‏بخش مسیح  پنجه‏ی گنبد بامش ید بیضای کلیم‏    بقعه‏ی ماه بنی‏هاشم عباس علی است  که بود خاک رهش پادشهان را دیهیم‏    ساقی تشنه‏لبان باب حوائج که ...

دلم به ياد اسيران كربلا خون شد

دلم به ياد اسيران كربلا خون شد
محرم آمد و آفاق مات و محزون شدغبار محنت ايّام تاب گردون شدبه جامه هاى سيه كودكان كو ديدمدلم به ياد اسيران كربلا خون شداز اين مبارزه بشكفت خاندان علىچنانكه نسل پليد اميّه مرهون شدبنى اميّه و آن دستگاه فرعونىهمان فسانه فرعون و گنج قارون شدولى حسين ...

باز می جوشد جنون در باور اندیشه ها از زهرا فیض

باز می جوشد جنون در باور اندیشه ها از زهرا فیض
باز می جوشد جنون در باور اندیشه ها می تراود شعر خون از ساغر اندیشه ها باز می خوانند مرغان نغمه ی جان سوز را گوشه ای از پرده های محشر آن روز را  در تمام باغ گل ها جام غم نوشیده اند در عزای سدره ی بی سر سیه پوشیده اند آسمان مبهوت آن فواره های نور شد ...

تاریخ منظوم عاشورا

تاریخ منظوم عاشورا
پوشیده‏ای به قامت موزون، قبای عشق افکنده‏ای به دوش، چه زیبا ردای عشق بر دل نهاده‏ای همه بارگران دوستبا جان خریده‏ای توچه نیکو بلای عشق در این رواق تا ز شهادت رقم زدند طغرای آن ز خون تو در نینوای عشق طرح ستم ز گردش این چرخ کج مدار شد آشکار و گشت ...

باید آهی ...از سید اکبر میر جعفری

باید آهی ...از سید اکبر میر جعفری
باید آهی ...که سرخْ روییم نه سبز باید حرفی سرخ بگوییم نه سبز راهی باید سبز بجوییم نه سرخ گاهی باید سرخ بروییم نه ...

امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی ؟ از خلیل عمرانی

امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی ؟ از خلیل عمرانی
امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی ؟گاهی دراین سکوت اسیرانه می زنی ؟ای روشنای دیده ی دلهای تیره بختامشب سری به خانه ی پروانه می زنی؟یک لحظه تاغریب دلم حس می کند تو رادستی دراین غروب غریبانه می زنی ؟درموج گریه ازنفس افتاد دخترت با دست مرگ یک دونفس چانه ...

سنگین تـــــر از همیشه غمــی روی سینه ام ازسید رضا موسوی ولا

سنگین تـــــر از همیشه غمــی روی سینه ام ازسید رضا موسوی ولا
سنگین تـــــر از همیشه غمــی روی سینه ام خـــیلی دلـم برای دو خـــــط روضــــه لَـــک زده انــــگار وقـــت روضــــــه مـــــادر رســیده بـــــاز دردی که زخــــــم هـای دلـــــم را نمـــــک زده حـــالا رســــیده لحــــظه در هـــــم ...

دامن خيمه به بالا بزن! از محمد فخارزاده

دامن خيمه به بالا بزن! از محمد فخارزاده
گرچه تا غارت اين باغ نماند است بسي بوي گل مي وزد از خيمه خاموش کسي چه شکوهي است در اين خيمه که صد قافله دل مي نوازند به اميد رسيدن، جرسي دامن خيمه به بالا بزن اي گل که دلم جز پرستاري درد تو ندارد هوسي اي صفاي لعري جمع به پيشاني تو! باد پاييم و به ...

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود ازعلی محمد مو’دب

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود ازعلی محمد مو’دب
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود مگر به معجزه زمزم نخشکد از گریه مراد اینهمه چشم انتظار اگر برود چگونه ماه به گرد زمین طواف کند دلیل گردش لیل و نهار اگر ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^