ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رسایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم شام غریبان عزایت
عطش و آتش و تنهای و شمشیر و شهادت
خبری مختصر از حادثهی کرب و بلایت
یاورانت صفی از آینه ...
ای تشنه لبی که آب شرمنده توست
هر قطره زهر سحاب شرمنده توست
با سوز عطش گذشتی از آب فرات
والله که انتخاب شرمندهی توست
آب آینهدار جود دستان تو بود
مجنون به وفا ز زیردستان تو بود
ز آندم که بدست خصم دست تو فتاد
صد همچو «عطا» ...
ای قلم از غربت زینب بگو از غم سجاد غرق تب بگو کربلا را ای قلم تصویر کن یادی از مولاحسین، آن پیر کن نکته ای از حال و روز یاس گو ای قلم از حضرت عباس گو از بلاجویان دشت کربلا از شهیدان بلا در نینوا از کسانی که ولی را یاورند عاشقانی که زجنس باورند کارعشق از ...
میان این همه گل جای ارغوان خالی ست بدون ماه بنی هاشم آسمان خالی ست من ازنگاه پرشرم آب می خوانم که دست حضرت عباس همچنان خالی ستچگونه رد دلم را زسینه می گیری ؟که بعد عشق ، حضورش دراین میان خالی ست به جرم آن که شقایق به ظهر بر نی شدبرای تا به ابد مغز ...
...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر ...
سر راه تو نشستم به تمناي نگاهي
چه شود عاقبتم را ز خدا خير بخواهي
سالِفِ برِّکَ بي خواندهام و درس گرفتم
که مرا دادهاي از روز ازل فيض پناهي
با لباسي که براي غم جد تو بپوشم
با همين رنگ سياهش ز دلم رفته سياهي
آمدم تا که بگويم سر يارم به سلامت ...
خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفهپا جای پای ماه است در جای جای کوفه از بس به نای مسلم آوای واحسیناستبوی حسین آمد از کربلای کوفه اشک یتیم ریزد آه غریب خیزد بر هر دو این دل شب گرید فضای کوفه ای در کنار کعبه گردیده کربلایی مسلم دهد سلامت از نینوای کوفه ...
دل، پشتِ حصار حَرَمت خستهترین است
در سایه دیوار تو بنشستهترین است
بگشا گِره از بال فرو بسته پرواز
کاین خیل کبوتر به تو دلبستهترین است
سازی است شکسته، دلِ آیینه تباران
بنواختهای آنچه که بشکستهترین است
زنجیر غلامان تو تا نوحهگری ...
بی قرار روی بابایم عمو
------------
بهر جانبازی مهیّایم عمو------------
سیزده ساله منم در کربلانوجوان و یادگار مجتبیای عمو اذن شهادت ده مراعاشق آن یار یکتایم عمو
------------
ای عزیز جان خیرُالمرسلینسر به زیر افکنده ای ای ماه دینبا دل افسرده اشکم را ببینعشق می ...
شب بود و درد بود و پریشانی، شب بود و اسبهای رها در بادگویی زمین تبلور ماتم بود، گویا زمان گواهی بد میدادمحزون و دلشکسته و ناآرام، در لحظههای ناخوش و نافرجامحالت چگونه بود زمانی که، خورشید هم به روی زمین افتادچشمان سوگوار شما میدید مرگ ...
-ماه بنی هاشم است این- نقال دم می زد از اودرپرده می گفت نقال؛ خورشید برآمد از اوهرجا اباالفضل عشق است، عشق است هرجا ابوالفضلاو آبرو دارد از عشق، عشق آبرو دارد از اوافتاد مهتاب و برخاست، دامن نیالوده درآبلب تشنه ماهی که دریا؛ خورده ست دست رد از اوتا ...
فرصت نکردهای که تنت را بیاوری
یا تکههایی از بدنت را بیاوری
بیتن رسیدهای که برای دلم خبر
از تلخی نیامدنت را بیاوری
سر مینهم به نیت دامان تو بر آن
گر پارهای ز پیرهنت را بیاوری
دردانه تو هستم و بوسم نمیکنی؟
یا رفتهای لب و دهنت را ...
بیهوده به گرد کعبه چرخیدن هافرعی به طواف و اصل نا دیدن هااز کعبه امام تو جدا شد حاجیتا کی به هوای سنگ و بوسیدن هادستان جدا ز پیکرت می بینمآن مشک دریده چون سرت می بینمتو ماه خیام نینوایی عباس من از همه با وفا ترت می بینمعباس یلی، اگر به خون آغشتهاکبر، ...
نهال اهل حرم طعمه تبر شده است
تنت چقدر سزاوار بال و پر شده است
میان نیزه و شمشیر و خون حلالم کن
برات عشق من اینقدر درد سر شده است
دوباره داغ دلم تازه شد که می بینم
تن تو از تن بابات زخم تر شده است
به عمه ات چه بگویم اگر تو را پرسید
قدش خمیده ببین دست ...
ای قاصد خجسته! پیامی ز ما ببر و آن گه جواب از آن لب شکَّر سخن بیار برخوابگاه سیّد یثربْ حرم، خرام و آن گه به تحفه، بوی اویس قَرن بیار بر مرقد امیر نجف بگذر ای نسیم! ز آن آستانه، سرمه چشم پَرن بیار از خاک کربلا ـ که بلا بر بلاست آن تسکین درد و داغ دلِ ...