« لا تَضْرِبُوها الْوُجُوهَ وَلا تَلْعَنُوها فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَعَنَ لاعِنَها » 1 .
« بر چهره چارپايان نزنيد و لعن نكنيد كه خداوند لعن كنندهاش را لعن كرده است » .
و از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آورده :
« إنَّ الدَّوابَّ إذا لُعِنَتْ لَزِمَتْها اللَّعْنَةُ » 2 .
« چارپايان چون لعن شوند ، لعنت آنها را مىگيرد » .
امام موسى بن جعفر عليه السلام از پدرانش از امام على عليه السلام روايتى نقل كرده كه در آن حقوق چارپايان را بر مىشمارد از جمله :
« . . . وَلا يَضْرُبُها إلاّ عَلى حَقٍ . . . » 3 .
« و آن را نزند مگر به حق . . . » .
شيخ صدوق قدس سره در شمار چيزهايى كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نهى كرده آورده :
« . . . نَهى آنْ يُحْرَقَ شَىءٌ مِنَ الْحيوانِ بالنّارِ . . . » 4 .
« پيامبر صلي الله عليه و آله نهى فرمود از اين كه چيزى از حيوان با آتش سوزانده شود. . . » .
از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به نقل ابن عمر آوردهاند :
« مَنْ مَثَّلَ بِحَيْوانٍ فَعَلَيْهِ لَعنَةُ اللّهِ وَالْمَلائكةِ والناسِ أجمعينَ » 5 .
« لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى باد كه حيوانى را مثله كند » .
در جمله نهىهاى پيامبر صلي الله عليه و آله آوردهاند :
« نَهى آنْ يُقْتَلَ شَىءٌ مِنَ الدَّوابِّ صَبْراً » 6 .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نهى كرد كه چيزى از چارپايان زجركش شود » .
مطلب پايانى درباره اخبار
علامه حلى قدس سره در كتاب « منتهى المطالب فى تحقيق المذاهب » بسيارى از اخبار حقوق جانوران را آورده بدون اين كه به وجوب يا استحباب تصريح كند . . .
علامه مجلسى قدس سره پس از درج اين سخن مىافزايد :
اصحاب درباره آداب ديگرى كه در اخبار مذكور افتاده ، چيزى نگفتهاند و بنابر اين حكم به وجوب يا حرمت آنها مشكل است بلكه چنين مىنمايد كه اكثر آنها از آداب و سنن مستحب مطلوب است ولى احتياط اقتضا دارد تا آنجا كه امكان دارد به همه آنها عمل شود7 .
جانوران در تمدن اسلامى
نطفه تمدن اسلامى در مدينة النبى صلي الله عليه و آله بسته شد ، عالمان اسلامى تمام يا اكثر ويژگىهايى كه در كتاب و سنت بوده ، از طريقى به شعبههاى مختلف تمدن اسلامى منتقل كردهاند چنانكه ژنها خصال پدران و مادران را به فرزندان منتقل مىكنند ، بدين جهت ـ بر خلاف آن چه جامعهشناسى تمدّن مىگويد ـ در تمدن اسلامى دين جزء تمدن نيست بلكه زاينده و مولد تمدن است ، از اين رو مىبينيم كه هر جنبه از جنبههاى تمدن اسلامى رنگ و بوى اسلامى دارد .
گويا پيش از ما ، غربيان به اين حقيقت پويا و پايدار در تاريخ پى بردند و از همين جاست كه نام « تمدن اسلامى » براى نخستين بار از سوى دانشوران غربى عنوان گرديد .
يكى از شاخههاى علوم در تمدن اسلامى ، جانورشناسى است كه كتابهاى گوناگونى درباره آن از سوى دانشمندان مسلمان به نگارش درآمده است . جالب است بدانيم كه در اين آثار ـ هم چنانكه اخبار و احاديث است ـ از اشاره به مهرورزى به جانوران فروگذارى نشده است .
براى آشنايى با تلاش دانشمندان مسلمان در حوزه جانورشناسى ، كتابهايى چند در اين زمينه بر مىشماريم كه اميد است مفيد افتد :
ـ كتاب الحيوان : عمر بن بحر جاحظ بصرى
ـ حيواة الحيوان : محمد بن عيسى الدميرى الشافعى
ـ عين الحياة : محمد بن بكر دمامينى
ـ بهجة الانسان فى مهجة الحيوان : على قارى
ـ ديوان الحيوان : جلال الدين سيوطى
ـ طيب الحياة : محمد بن على بن محمد شبى مكى
وجود اين آثار درباره جانوران نشانه ديگرى از اهتمام روز افزون اسلام به جانوران در چشم انداز ارزشهاى دينى است .
مهرورزى حيوانات به انسان
شايد از عنوان « حيوانات و مهرورزى به انسان » و مهمتر از آن « حيوانات و درخواست مهر و رحمت از خدا براى انسان » شگفت زده شويد مگر حيوانات از شعور و آگاهى برخوردارند ؟
آرى ؛ بر اساس آيات حق ، همه موجودات جهان هستى و مخلوقات آفرينش به ويژه حيوانات كه از حيات روحى و نفسى برخوردارند ، از شعور و آگاهى نسبت به همه جوانب زندگى خود و جلب منفعت و دفع زيان برخوردارند و چنان معرفت و شناختى نسبت به آفريدگار خود دارند كه حضرتش را تسبيح و حمد مىگويند و دليل بر اين حقيقت سورههاى مباركهاى است كه در قرآن مجيد با جمله « يسبح للّه »8 يا « سبح للّه »9 آغاز شده است و علاوه بر آن آياتى در سورههاى مختلف كتاب حق است كه خالق موجودات و آفريننده مخلوقات از تسبيح و حمد همه آنها خبر مىدهد :
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاْءَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِن شَىْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ. . . 10 .
آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مىگويند ، وهيچ چيزى نيست مگر اين كه همراه با ستايش ، تسبيح او مىگويد ، ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد . . .
جمله ذرات زمين و آسمان | باتو مىگويند روزان و شبان |
ما سميعيم و بصيريم و با هشيم | با شما نامحرمان ما خامشيم |
با توجه به اين معنا كه حيوانات طبق آيات و روايات همچون ديگر موجودات از شعور برخوردارند ، در برخى از روايات مىخوانيم كه اينان در بعضى از اوقات از خدا براى انسان درخواست مهر و رحمت مىكنند .
در روايتى از حضرت امام باقر عليه السلام نقل شده است :
هنگامى كه مردم آلوده به معاصى و گناهان شوند خدا به كيفر آن گناهان آنان را به محروم شدن از باران رحمت دچار مىكند ، خشكى بيابان و صحرا و كم آبى شديد حيوانات و وحوش و طيور را دچار تنگنا و مضيقه مىكند ، آنان به پيشگاه حق به خاطر شعورى كه دارند به دعا برداشته ، مىگويند : خدايا ! ما را به گناه آدميان دچار بىآبى و محروم ماندن از باران رحمت مكن ! !11 .
اثر اجابت دعاى حيوانات كه آمدن باران رحمت است ، در حقيقت مهرورزى آنان نسبت به انسان است و گرنه آنان مىتوانستند در قحطى آب جا و مكان خود را ترك گفته ، به مناطقى كه از آب فراوان بهرهمند است بروند .
چنان كه در حديثى از حضرت امام باقر عليه السلام آمده است :
« إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ إذَا عَمِلَ قومٌ بِالمَعَاصِى صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ المَطَرِ فِى تِلْكَ السَّنَةِ إلى غَيْرِهِم وَإلَى الْفَيَافِى وَالبِحَارِ وَالجِبَالِ وَإنَّ اللّهَ لَيُعَذِّبُ الجُعَلَ فِى جُحْرِهَا بِحَبْسِ المَطَرِ عَنِ الاْءَرْضِ الّتى هِىَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَايَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَقَدْ جَعَل اللّهُ لَهَا السَّبيلَ فِى مَسْلَكٍ سِوَى مَحَلَّةِ أهْلِ المَعَاصِى » 12 .
هنگامى كه قومى دچار گناهان مىشوند آنچه از باران در آن سال براى آنان مقدر شده به سوى غير آنان و به جانب بيابانها و درياها و كوهها برگردانده مىشود ، و خدا جُعل ( جمله ناخوانا ) را در لانهاش با منع باران از سرزمينى كه او لانه دارد به سبب خطاهاى قومى كه در حول و حوش آن لانهاند در تنگنا مىگذارد در حالى كه راهى براى او به سوى طريقى جز محل اهل معصيت قرار داده است .
سخن پايانى
محبت اكسير شگفتآور و معجزهآسايى است ، به اين خاطر همه بدان التفات داشتهاند .
عارفان از ديد عرفانى ، مفسران از زاويه قرآنى ، محدثان از جنبه روانى ، روانشناسان از چشم روانشناختى ، جامعه شناسان از نگاه جامعهشناسى ، فيلسوفان از نظر عقلى ، اديبان از منظر ذوق شهودى ، توده مردم از عمق تجربه زندگى و پيش و پس از همگان ، خداوند محبوب و محب از بارگاه جبروتى خود ؛ همه و همه بدان پرداختهاند .
كلمه « حب » و مشتقات آن به تنهايى و بدون واژههاى مترادف و هم سنخ ، هشتاد و سه بار در قرآن مذكور است .
ابراهيم خليل عليه السلام خطاب به مشركان روزگار خويش فرموده بود :
وَالَّذِى هُوَ يُطْعِمُنِى وَيَسْقِينِ 13 . « او آن خداوندى است كه خوراكم مىدهد و سيرابم مىكند » .
ذوالنون مصرى در پاسخ پرشگرانى كه درباره آب و نانش پرسيده بودند ، جواب را از همين آيه زيبا اقتباس مىكند .
به ذوالنون گفته بودند : چه مىخورى ؟ گفته بود : « إن ربى يطعمنى ويسقينى ، يطعمونى طعام المعرفة ويَسْقينى شراب المحبة [ خدايم خوراك دهد و سيراب كند ، معرفت مىخوراند و محبت مىنوشاند ] آنگه اين بيت بگفت :
شراب المحبة خير الشراب | وكلُّ شرابٍ سواه سرابُ14 |
جلال الدين محمد بلخى فرمايد :
« شبى از شبها برون آمدم ، شبى بود مُقْمِر و ماهتاب روشن ، بركنار
رود نيل مىرفتم ، گژدمى را ديدم كه مىرفت به شتاب چنانكه من در وى
نرسيدم ، گفتم : همانا در اين تعبيهاى باشد ، بر اثر او مىرفتم تا بر كنار
آب رسيد و بزغى بيامد و پشت بداشت تا اين گژدم را بر نشست بر پشت
او و عبور كرد ، من گفتم : سبحان آن خدايى كه اين گژدم را بى سفينه رها
نكرد ! من نيز عبر كردم . گژدم چون به خشك رسيد دگر باره تاختن گرفتن
گرفت و من بر اثر او مىرفتم نگاه مىكردم بر نايى را ديدم مست افتاده
و مارى سياه عظيم بر سينه او شده و آهنگ دهن او كرده ، آن گژدم بيامد
و بر پشت آن مار شد و او را نيش بزد و بكشت و بينداخت و برگرديد . من
از آن به شگفت فرو ماندم بر بالين او باستادم و به آواز بيتها بخواندم :
به آواز من از خواب در آمد ، من اين حال با او حكايت كردم ، بر
دست من توبه كرد »16 . بدينگونه اين نوشتار با نام خداوند متعال آغاز گرديد و با ياد او به
پايان آمد كه به فال نيك مىگيريم .
به هر تقدير ؛ تا آنجا كه در توان بود ما هم در اين درياى بىكرانه
دلوى زديم و بضاعت خود را به بازار لطايف و ظرايف و معارف آورديم
به اميد اين كه مقبول درگاه رحمت حضرت ارحم الراحمين افتد ان شاء
اللّه تعالى .
1 ـ بحار الأنوار : 61/212 ، باب 8 ، حديث 21 .
2 ـ بحار الأنوار : 61/212 ، باب 8 ، دنباله حديث 21 .
3 ـ بحار الأنوار : 61/210 ، باب 8 ، حديث 17 .
4 ـ بحار الأنوار : 61/267 ، باب 8 ، حديث 24 .
5 ـ كنز العمال : 15/16 ، حديث 39968 .
6 ـ كنز العمال : 15/16 ، حديث 39976 .
7 ـ جمعه ( 62 ) ، تغابن ( 64 ) .
8 ـ حديد ( 57 ) ، حشر ( 59 ) ، صف ( 61 ) .
« وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ » [ رعد ( 13) : 13 ] ؛ « وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ
يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ » [ انبيا ( 21 ) 79 ] ؛ « أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ وَالطَّيْرُ
صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ » [ نور ( 24 ) 41 ] ؛ « إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ
وَالاْءِشْرَاقِ » [ ص ( 38 ) 18 ] ؛ « وَتَرَى الْمَلاَئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ »
[ زمر ( 39 ) : 75 ] ؛ « الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ »[ غافر ( 40 ) : 7 ] ؛
« فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ »[ فصلت ( 41 ) : 38 ] ؛ « تَكَادُ
السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ »[ شورى ( 42 ) : 5 ] ؛ « يُسَبِّحُ لَهُ مَا
فِى السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ »[ حشر ( 59 ) 24 ] .
12 ـ الكافى 2/272 ، باب الذنوب ، حديث 15 ؛ وسائل الشيعة : 16/257 ، باب 37 ، حديث
21505 ؛ بحار الأنوار : 70/329 ، باب 137 ، حديث 12 .
14 ـ روض الجنان وروح الجنان : 14/331 .
گاه پيشامدهايى رخ مىنمايد كه ترجمان محبت خداوندى است كه
در قرآن كريم مسطور است . يكى از عارفان آورده :
رسيد ساقى جان ما خمار خواب آلود
گرفت ساغر زرين سر سبو بگشود
صلاى باده جان و صلاى رطل گران
كه مىدهد به خماران به گاه زودا زود
زهى صباح مبارك زهى صبوح عزيز
زشاه جام شراب و زما ركوع و سجود
شراب صافى و سلطان نديم و دولت يار
دگر نيارم گفتم كه در ميانه چه بود15
يا نائماً والخليل يحرُسُهُ
من كلِّ سوءٍ يدُبُّ فىِ الظُلَمِ
كيف تنامُ العيون عن ملكٍ
تأتيك منهُ فؤائدُ النِّعَمِ
[ اى خفته و باشدا نگهبان
به تاريكى شب خداى سبحان
چشم توبه خواب از پادشاهى
كه نعمتت دهد همسان خوبان ]