مرا ساز سوداگرى سر براه
كه خود سود بردست در آن پناه
پناهم بده تا به عزت قرار
بگيرم به درگاهت اى كردگار
گشايش بده روزيم را حلال
در آن سايهى فضل وجود و كمال
چو آنان كه با لطف و بخشندگى
به عزت رساندى ز شرمندگى
رسيدند با بخششت بر مراد
رها گشته از ظلم با عدل و داد
به صحت بدل گشت از آنان بلا
رهانيدى از فقرشان بر غنا
نگهداشتى از گناه و خطا
مصون كردى آنان، ز لغزش رها
به توفيق در طاعتت راست راه
گزيدند و يكسو شدند از گناه
رسيدند بر سايهى لطف وجود
رها كرده عصيانت اندر وجود