من آن كسى هستم كه تو به او فرمان دادى و او فرمان تو اطاعت كرد. پرهيزش دادى و پرهيز كرد. از گناه او را نهى نمودى اما برخلاف امر تو به نهى تو بىتوجهى كرد. اين خلافكارى او نه از روى دشمنى با تو بود و نه از روى عصيانگرى. بلكه هوس و آرزويش او را به خلاف و نهى تو كشاند و به آنچه پرهيز و بيم داده بودى نزديك كرد. در اين راه هم دشمن تو يعنى شيطان، او را در ارتكاب به گناه يارى كرد. چنين كسى با علم به بيم تو، و اميد به عفو تو، و اعتقاد و اعتماد به گذشت تو، رو به نافرمانى از تو نهاد. حال آنكه با چنان نعمتهائى كه به او بخشيدهاى، شايسته بود كه چنين ناسپاسى و نافرمانى نمىكرد.