گرم برفرازى، كه پستم كند؟
و گر نيست سازى، كه هستم كند؟
عزيزم چو فرمودى اى كردگار
چه كس مىتواند مرا كرد خوار؟
و گر خوار دارى كه سازد عزيز!؟
ز حكم تو هرگز نباشد گريز
كه رحمم كند گر فرستى عذاب؟
هلاكم چو كردى كه شد چارهياب؟
چنين دانم اى قادر ذالكرم
كه هرگز به امرت نباشد ستم
ندارى از آن در عقوبت شتاب
كه پيوسته باشى بر آن كامياب
كسى را نياز است اندر ستم
كه خود ناتوان است بر بيش و كم
بود بيمش از جاه گردد برى
خدايا تو بسيار بالاترى