
حیات اجتماعى فاطمه (سلام الله علیها)
رمز حجاب و پوشش
بر طبق آیات قرآن وروایات سخن ازستر و پوشش زن است و براساس آنچه که در سنت است اصل بر این است زن بگونهاى مشى و حرکت داشته باشد که در عرصه اجتماعى جز به ضرورت هنوز چشمگیر نداشته باشد و از پوششى برخوردار باشد که حجم بدن و زیبائى او پیدا نشود و این همان مسألهاى است که در جامعه تحت عنوان، حجاب مطرح است .
حجاب براى زنان بر خلاف تصور عدهاى عامل مصونیت زن از نگاههاى ناروا و پیشگیرى از تبدیل شخصیت و ارزش وجودى او به کالاى قابل مبادله است، ممکن است آن را از دیدى محدودیت بحساب آورند ولى این محدودیت براى حفظ مصالح عالیترى است که در سایه آن شرافت و شخصیت زن محفوظ مىماند.
ساختمان وجودى مرد و زن بویژه در بعد طلب و تسلیم، و در جنبه پذیرش و رد، و یا در تصرف و انعطاف بگونهاى است که این ستر و پوشش مصلحهً باید توسط زنان اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را بهمراه داشته باشد. در غیر این صورت حیات عاطفى و اجتماعى، و به دنبال آن حیات اقتصادى و شخصیتى زن در معرض خطر است و این مسألهاى است که باید در مجلد دیگرى مورد بررسى قرار گیرد. فى الجمله این نکته کفایت کننده را باید در نظر داشت که صدور حکم حجاب از سوى پروردگار بدان خاطر نیست که خداى خواسته باشد محدودیتى را براى زن و آزادى و بى بند و بارى را براى مرد پدید آورد و یا بى جهت موجب مزیتى و فضیلیتى از فردى براى دیگران شود. اعتماد به امر و نهى حکیمانه خدا ریشه بسیارى از افکار و اندیشههاى انحرافى را در این زمینه مىزداید.
الگوى عفاف فاطمه (س)
در مسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام کیست که از نظر الگوئى برتر از فاطمه (س) باشد؟ آنچه که او عمل کرد و موضع گرفت حجتى است براى همه زنان در جامعه اسلامى، باید سعى بر این باشد از فاطمه (س) عقب نمانند و هم در مواردى از او جلو نزنند. فاطمه (س) یک میزان و محک است، یک معیار و وسیله سنجش است .
اگر در گوشه و کنار جامعه انحرافى بچشم مىخورد و اگر خداى نخواسته در جاهائى در کوچه و خیابانى از جامعه اسلامى زنان و دختران بىبند و بارى حضور دارند بدان خاطر است که یا دین را نمىفهمند و یا اطلاعات دینى درست به گوشششان نخورده است و البته جمع کسانى که این چنین اند و جداً از حیات الگوئى فاطمه (س) بیخبرند اندک نیست .
این نکته مهمى است که باید پیام فاطمه (س) را به گوشها رساند، افراد از منابع مطمئنى باید خبر بدست آورند که او چگونه مىزیسته و چه راه و روشى را در ارتباط با مردم اتخاذ مىکرده است. یا حضور اجتماعیش چگونه بود و به چه صورتى با دیگران آمد و شد و سخن داشته است .
طرز فکر فاطمه (س)
براى اینکه طرز فکر فاطمه (س) در رابطهاش با مردان روشن گردد به سخن زیر توجه شود که راویان آن متعدد و از جمله انس بن مالک از امیرالمؤمنین و دیگران است که قبلاً از آن سخن گفتیم و اینک هم مکرر مىکنیم. على (ع) فرمود نزد پیامبر بودیم و او در منبر بود. پرسید:
- اخبرونى اى شئ خیر للنساء؟ به من خبر دهید و بگوئید چه چیز براى زن از همه چیز بهتر است؟ هر کس سخنى گفت و به نتیجهاى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه (س) آمدم وسؤال پیامبر را تکرار کردم. فاطمه (س) فرمود:
خیرللنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال - بهترین چیز براى زن این است که آنها مردى را نبینند و مردى هم آنها را نبیند. [۱] خبر را به پیامبر بردیم تحسین و تأکید کرد و فاطمه (س) را در کنار گرفت و فرمود ذریه بعضها من بعض [۲].
و یا در شب ازدواج فاطمه (س) به هنگامى که او به خانه شوهر رفت از پدرش پرسید تکلیف و وظیفه من وعلى در این خانه چیست؟ و پیامبر کارهاى داخل خانه را به فاطمه (س) سپرد وکارهاى بیرون را به على (ع). فاطمه (س) پس از تقسیم کار گفت جز خدا کسى نمىداند که چقدر خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از مواجهه با مردان معاف نمود. [۳]
در دیدار مردم
او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم کاملاً رعایت مىکرد وسعى داشت از غیر محارم کنارهگیرى داشته باشد [۴] وداستان ذیل این سخن را نشان مىدهد. روزى پیامبر به عمران بن حصین فرمود با من بدیدن فاطمه (س) نمىآئى! عمران گفت چرا یا رسول الله (ص)، مایل به دیدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه (س) رفتیم .
در زدیم و پیامبر از فاطمه (س) رخصت خواست و فاطمه (س) اجازه ورود داد. رسول خدا (س) فرمود کسى همراه من است آیا با او داخل شوم؟ فاطمه (س) گفت جز پارچهاى پشمین وسیلهاى براى پوشش و ستر خود ندارم .
رسول خدا (ص) دستور پوشش داد که چنین و چنان خود را بپوشان تا وارد شویم فاطمه (س) عرض کرد چیزى که سرم را بپوشاند ندارم - پیامبر پارچهاى کهنه به همراه داشت که با این پارچه سرت را بپوشان، و فاطمه (س) خود را پوشاند وآنان وارد شدند. [۵]
دامنه ستر و عفاف
دامنه عفاف او بمیزانى است که حتى از فردى کور ونابینا حجاب مىکند، ابن مکتوم بهمراه پیامبر بر فاطمه (س) وارد شد. فاطمه (س) خود را مستور کرد وکنار آنان آمد. دخترم او کور است و ترا نمىبیند چرا حجاب کردى؟ عرض کرد:
او مرا نمىبیند ولى من اورا مىبینم اگر در پرده نباشم او بوى مرا استشمام مىکند (کنایه از اینکه آن هم روا نیست) پیامبر فرمود گواهى مىدهم که تو پاره تن منى اشهد انّک بضعه مِنى [۶]. همانگونه که مىببینید فاطمه (س) از جهت عفاف در کمال اوج است و زن مسلمان اگر بانوئى چون فاطمه (س) دارد باید از او تبعیت کند نه دیگران .
آرى ،اینکه حدى کمتر از آن را مراجع تقلید و فقها اجازه دادند، بدان خاطر است که عُسر و حرَجى در میان نباشد و کسى به خاطر احساس در بند بودن، خویشتن را گرفتار نبیند وگرنه براى آنکس که خواستار حفظ عفت است و مىخواهد همگام فاطمه (س) باشد چاره ندارد جز آنکه اینچنین بیندیشد و عمل کند.
در صورت جنازه فاطمه (س)
فاطمه (س) در امر ستر و عفاف حتى براى پس از مرگ خود در اندیشه بود. به اسماء که محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از مرگ جامهاى افکنند و حجم بدن را وراى جامه نمایان باشد در این باره چه مىاندیشى؟ اسماء گفت در حبشه چیزى در مورد تابوت دیدم که اینک صورت آن را بر تو نشان مىدهم.
چند شاخهتر گرفت و آنها را خم کرد و به صورت عمارى درآورد و متذکر شد که جسد مرده را در دورن آن قرار مىدهند و حجم بدن نمایان نمىشود. فاطمه (س) آن را دید و پسندید و فرمود چیز خوبى است نقش زن و مرد در آن از هم متمایز نیست. و چون وفات یافتم تو مرا بشوى ونگذار کسى بر کنار جنازهام بیاید و مرا در این گونه از تابوت گذارده [۷] و در دنباله آن در برخى از روایات آمده است که فاطمه (س) فرمود سترتنى سترک الله، مرا پوشاندهاى خداوند تو را بپوشاند (و مىگویند تابوت محمل گونه از آن زمان پدید آمد).
در زینتها
توصیه و دستور اسلامى این است که زن خود را زینت کند ولى براى شوهر، متجمل باشد ولى در خانواده و براى همسر، و اسلام آن را یک وظیفه براى زن مىداند و لذّات پدید آمده از آن را لذّاتى مشروع و حلال. در آنچه که مربوط به بیرون است اسلام اصرار دارد که زن متجمل نباشد، خود را به بوئى خوش نیاراید لباس شهرت نپوشد، در وسط خیابان راه نرود، از کفش و پاى او صدائى برنخیزد و... و فاطمه (س) این چینن بود و در تمام مدت عمر چنان عمل مىکرد.
روایات ما سخن از این دارند که فاطمه (س) خود را براى همسر خویش آراست و حتى در یکى از جنگهاى صدر اسلام که على بسلامت از جنگ باز مىگشت فاطمه (س) خود را آرایش کرد و به استقبال على رفت، و این لذت حلالى است که اسلام بر آن صحه گذارده و بانوى اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در این مورد سخن گفتهایم .
در عین حال این سخن پیامبر (ص) هم براى بیرون محیط خانه مطرح است که فرموده بود:
- یا فاطمه مامن امراه تزینت حسنه اى فاطمه (س) زنى نیست که خود را بیاراید،
- و خرجت من بیتها باحسن ملبوس ازخانه خود با زیباترین پوشش خارج شود،
- حتى ینظر الیها الناس و در پى آن در دید و منظر مردم قرار گیرد،
- الا لعنها ملائکه السموات السبّع و الارضین جز آنکه فرشتگان آسمان هفت گانه و زمینها بر او لعنت فرستند.
و کانت فى غضب اللّه حتى تموت: او هم چنان در خشم وغضب خداست تا بمیرد،
و یمور بها الى النار و فرمان مىدهد او را در دوزخ اندازند.
در عین حال
در عین چنان پوشش و عفافى، زن مىتواند به ضرورت نیاز جامعه و خودش حضور اجتماعى داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت جامعه و اسلام دفاع کند. پوشش و ستر مانع حق گوئى و حقطلبى، و حتى مانع کار و تلاش نیست، فاطمه (س) در عین چنان پوشش و ستر و در عین خانهدارى و فرزندى دارى :
معین و همکار همسر است، داراى حضور اجتماعى به موقع است، در مسیر هدایت زنان و بانوان است، خط سیاسى روشنى را تعقیب مىکند، حق طلب است، مبارز است و در برابر ناروائىها و نامرادىها با تمام وجود مىایستد و حتى خلیفه زمان را به محاکمه مىکشاند.
تاریخ فریقین پر است از اینگونه تلاشها و اقدامات و این از یکسو پاسخى است به آنها که حجاب را عامل محدودیت و قید وبند براى کار و تلاش اجتماعى معرفى مىکند و از سوى دیگر درسى است براى همه آنها که مىخواهند در صراط مستقیم و وادى حق در سیر و سعى باشند.
حضور اجتماعى و مردم
فاطمه (س) از زنانى است که د ر جامعه زندگى مىکند. او از میان مردم برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص که مورد تأیید اسلام است و با اندیشهاى نشأت گرفته از آن زندگى کند. و نیز او از افراد نادرى است که حاضر شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و دشوارىهاى آن را بر جان بخرد .
او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان که ترک دنیا و زندگى گویند و در گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را وقف ومتوقف کنند. بلکه وارد جامعه مىشود، به اهتمام در امور اجتماعى مىپردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در عوارض دارد. مىکوشد مشکل مردم را حل کند، به هدایت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد .
هوى پرستان که در مسیر حیات خود از اسلام منحرف شدهاند باید به این نکته توجه کنند که رمز سعادت وخوشبختىشان در گروه تبعیت از راه و رسم اسلام است و پیروى از دستورات خداوندى که جز خیر بشر چیزى را نمىطلبد.
و هم براى اینکه زنان در رهیابىها دچار عوارض نشوند ناگزیر باید به دنبال فاطمه (س) روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه (س) پرسند.
اصل در حیات اجتماعى فاطمه (س)
اصل زندگى فاطمه (س) این است که نخست به خانه و زندگى برسد و سنگر خانواده را مورد عنایت قرار دهد. زیرا همه کارهاى نیک و بد، همه سعادتها و بدبختىها از خانه آغاز مىگردند و بشریت براى سر و سامان دادن امور اجتماعى خود ناگزیر است از خانواده شروع کند و این توصیه پیامبر (ص) است که فرمود: ابتداء بما تعنول [۸]
فاطمه (س) خانه را بصورت یک مدرسه، یک دانشگاه و یک سنگر درآورد و در آن به تربیت نسلى همت گماشت که شرح آن را در فصول پیشین مطرح کردهایم و در این خانه فر زندان و همسر با امنیت فکرى سر گرم دستیابى به مرحله رشد و کمال بودهاند. اینکه على (ع) در میدانهاى جنگ و هم در محیط زندگى موفق بود، بدان خاطر بود که فاطمه (س) همسرى خوب و وفادار در خانه، زمینه را براى دلگرمى و شور و شوق او فراهم مىکرد .
خانه على (ع) محلى بود که على در آن خستگى ناشى ازکار روزانه خود را حل و رفع مىکرد، و در برگشت از جنگ و جبهه مورد دلگرمى و نوازش بیشتر فاطمه (س) بود و هم مرکز بحث و مشاوره و تصمیمگیرى بود و على (ع) را بدین دلخوش بود که وقتى از بیرون بر مىگردد در خانه با فاطمه مهربان مواجه است .
احساس تعهد
او در عین حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمىدانست، بلکه خانه پایگاهى بود که از آن به رسیدگى امور اجتماعى و مردمى هم مىپرداخت او در جامعه حضور داشت زیرا کار زندگى در راه خدمت به مردم یک وظیفه اجتماعى تلقى مىشود. و هم او از کسانى بود که در برابر جامعه و شرایط آن احساس مسؤولیت مىکرد .
او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر که از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت فارغ بماند، بلکه بدان خاطر که گاهى در خلوت با خداى خود راز و نیاز کند، از او استمداد بجوید، و عجز و درماندگى خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و مردم از او شفاء بطلبد.
در عین حال، در همان تنهائى نیز به یاد مردم امت و در طریق اندیشیدن براى سعادت و نجات آنان. مگر عبادت تنها در همان چند رکعت نماز و عمل روزه و یا فریضه حج است؟ مگر امربمعروف، هدایت و ارشاد، دستگیرى از مستمندان، شاد کردن دل یتیمان، حمایت از درماندگان و مستضعفان عبادت نیست؟ فاطمه (س) از اینگونه عبادات بسیار دارد.
او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حیوانى که در آن آدمى گلهوار تسلیم جو و شرایط جامعه گردد و همگام با دیگران نیندیشیده به پیش رود. فاطمه (س) اهل فکر است و هدفدار، میداند در چه هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه تطابق دهد و در کجا تطابق خود را به صورت مخالفت ابراز دارد.
احساس تعهد فاطمه (س) در رابطه با خدا و قرآن ایجاب مىکرد که او در میان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر کیفیت حضورش درسى است براى همه انسانها و انجام مسؤولیتى است که مىتواند راهنما و روشنگر باشد براى همه کسانى که از مسؤولیت دم مىزنند.
درس زندگى اجتماعى او
اینکه فاطمه (س) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر امور و حوادث موضع مىگیرد؟ چگونه زندگى را سر کند؟ برخوردش با مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است که فاطمه (س) درس عملى آن را از مادر آموخته و از تعالیم و تذکرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شیوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوین و درسآموز براى جامعه انسانى و بویژه زنان است .
او در جنبههاى اجتماعى از پدر دروس بسیارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ایثار، درس وظیفهمندى در برابر افتادگان و محرومان، درس کمک به اسراء، به ایتام به مسکینان، درس یتیمدارى و سرپرستى و کفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زیردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خویشتن و...
فضه بعنوان خادمهاى در خانه او مشغول کار شد. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آیا مىدانى که وظیفه خانم خدمتکار چیست. خدمتکار هم انسانى مثل دیگران است، رنج مىبرد، خسته مىشود، ادراک دارد، لذت و غیر لذت مىفهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و...
فاطمه (س) پرسید پس در آنصورت تکلیف من در برابر او چیست؟ پیامبر فرمود تکلیف این است که کارهاى خانه را در میان او و خود عادلانه قسمت کنى... و فاطمه (س) تا پایان عمر این چنین کرد .
او با اینکه عهدهدار امور خانه بود، و با اینکه به تربیت فرزندان مىپرداخت و کانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مدیریت مىکرد از مشارکت اجتماعى خود را دور نداشت و رسول خدا (ص) براى او برنامه و تکلیفى معین کرد که او د رآن شرکت کند. از جمله امر هدایت زنان، و حل و رفع مسائل و مشکلات آنها، شرکت در مراسم بیعت زنان با پیامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران که قرآن به آن اشاره دارد. [۹]
در اهتمام به امور مسلمین
فاطمه (س)مسلمانى است که اهتمامى وافر به انجام امور مسلمین دارد میداند که هر کس صبحگاهان از خواب سر بر مىآورد باید در اهتمام به امور مسلمین باشد و در غیر اینصورت مسلمان نیست. «من اصبح ولا یَتهتَّم بامور المسلمین و لیس بمسلم) [۱۰]. او اصل را در زندگى به این قرار داده است که براى مردم خدمتى انجام گیرد.
هم چنین این بینش قرآنى براى او وجود دارد که امت اسلامى بهترین هستند از آن بابت که براى مردم آفریده شدهاند (کنتم خیر امه اخرجت للناس) [۱۱] و هم مصداق این سخن شاعر که هر کس سعى دارد دیگران را براى زندگى خود بخواهد، و فاطمه (س) مصداق کسى است که زندگیش را براى دیگران مىطلبد (کل یرید رجاله لحیاته - یا من یرید حیاته لرجاله).
او اصل را بر این قرار مىدهد که براى مردم خدمتى انجام دهد،و زیر بازوئى را بگیرد و یا مشکلى را حل کند و در این راه تنها در خانه ماندن روا نیست مگر آنگاه که آن غرض هم در خانه حاصل شود. که فاطمه (س) در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بیرون مىآمد و به چاره درد مىپردازد.
شما جلوهاى از اهتمام او را به امور مسلمین در دوران پس از وفات پیامبر مىبینید که چگونه شبها بهمراه على (ع) و حسنین سوار بر مرکبى شده و به در خانه این و آن مىرود. او خود را در جامعهاى مىیابد که مردم آن، گرفتار استضعاف فکرى هستند وگمان دارند کار از کار گذشته و باید تسلیم رأى شیخین باشند و فاطمه (س) مىخواهد آنان را بیدار کند.
در رفع دردمندىها
او از کسانى است که مردم را بر خود مقدم مىدارد. گدائى در درد و گرسنگى مىنالد غذاى خود را به او مىدهد. برهنهاى از بیجامگى شکوه دار د و فاطمه (س) با عطایش شکوه او را فرو مىخواباند. کودکى یتیم را به نزد او مىآورند که بعلت نداشتن پدر، کوکان او را به بازى نمىگیرند (چون در آن روزگار این تصور غلط شایع بود که یتیمان افرادى آفت زدهاند، و همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرایت بدبختى خواهد شد) فاطمه (س) او را مىشوید و بر سر و مویش به رسم آن روز روغن مىمالد، لباس نو بر تن او مىپوشاند و او را به پیامبر بر مىگرداند. [۱۲] دلش به این خوش است که این کودک در میان دیگر کودکان مىتواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پیامبر مىتواند سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.
اوامین امت و راز دار وقایعى است که براى او اتفاق افتاده آن را وسیلهاى براى تازه کردن درد دیگران قرار نمىدهد و حتى درد خود را از على (ع) مخفى مىدارد. و هم اگر رازى از دیگران بشنود سعى دارد آن را حفظ کند و آبروى کسى را به خطر نیندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشکل چنان است که حتى دنیا را جاى آرامش و سکون نمىشناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمىپذیرد مگر آنکه پاى مکتب و مذهب در میان باشد.
اندیشه نجات مردم
فاطمه (س)دائماً در اندیشه نجات مردم است، نجاتشان از درد کشیدن و صدمه دیدن و نجات شان از آزارها و اذیتها، نجاتشان از جهل و غفلت و نجاتشان از استضعافها، از حدود ده سالگى (بنا به روایات مشهور و یا بیشتر) به میدان جنگ رفت و به پرستارى زخمینان ومرهم نهادن بر جراحات شان اقدام کرد و ما نمونه آن را در میدان احد مىبینیم. او این کار را تا پایان عمر، با رعایت الاَهمّ و فالاَهمّ، و به تناسب شرایط و موقعیت انجام مىداد.
او در پى نجات مردمى است که از لحاظ اندیشه در محدودیت و کوته بینى هستند، نظام تبلیغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار کرده است. نگرانى از گرفتارىهاى بعد و سرانجام عذاب امت دارد، مىخواهد شرایطى فراهم آورد که مردم قرین زحمت و محنت نشوند و به عذابهاى امم پیشین گرفتار نیایند. بدین سان مردم را از عواقب کار و بدعث خائنان هشدار مىدهد .
او در خطبهاش در مسجد به همین نکته اشاره دارد که: من پایان کار را نگرانم و هم چون پدرم شما را از عذاب خدا بیم مىدهم. به انتظار بنشینید تا میوه درختى را که خود کشتهاید بچینید و کیفرکارى را که خود انجام دادهاید ببینید...[۱۳]
آرزوى نجات مردمى که آیندهنگرى نداشتند و نمىتوانستند نقشه شوم خصم را تقویم کنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه (س) بود. درگیرى او با دستگاه ارتجاعى و محاکمه روز به همین خاطر بود. شخصیت حقیقت پرست فاطمه (س) اجازه نمىداد که در برابر این وقایع وجریانات بىتفاوت باشد .
بخششها و دستگیرىها
نخست به این نکته توجه کنید که فاطمه (س) در عین امکانات ناشى از درآمدهاى گوناگون، جامهاى و چادرى وصلهدار مىپوشید، آن چنانکه دیدار این امر براى افرادى چون سلمان غیر قابل تحمل بود. [۱۴] ولى گذشت وایثار او بیش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمکن بود. چنان بر خود تنگ گرفته بود که پیامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى ناشى از گرسنگى شان را دریافت فریاد زد واغوثاه، اهل بیت محمد یموتون من الجوع، اهل بیت محمد از گرسنگى در حال مرگند...
عایدى ناشى از فدک، درآمد ناشى از پشم ریسى را بین تهیدستان بنى هاشم و مهاجرین تقسیم مىکرد، بدون اینکه منّتى بر آنان داشته باشد و در این کار تا حدى به پیش رفت که آیه ایثار دربارهشان آمد و یوثرون على انفسهم ولو کان بهم خصاصه [۱۵] اگر چه خود نیازمند باشند باز هم به ایثار مىپردازند. او در قرآن بدین وصف نامیده شد که غذا را ازگلوى خود درآورده و به گدا و یتیم و اسیر مىدهند. [۱۶]
عربى در مسجد وارد بر پیامبر مىشود و از او چیز براى رفع گرسنگى خواست. رسول خدا او را با بلال نزد فاطمه (س)فرستاد. فاطمه (س) پوست تختى را که حسنین بر آن نشسته بودند به او داد که ببر و کارت را بساز. عرب گفت پوست راچه کنم - گرسنهام .
فاطمه (س) گردنبندى در بساط خود داشت که دختر عمویش (دختر حمزه) به او داده بود - آن را به فقیر بخشید آنرا به مسجد آورد و در حضور پیامبر آن را به عمار فروخت وبهاى ۲۰ دینار و دویست درهم و بُردى یمانى و هزینههاى سفر. پیامبر فرمود فاطمه (س) را دعا کن. گفت خداوندا به فاطمه (س) عنایتى کن که هیچ چشمى آن را ندیده و هیچ گوشى آن را نشنیده باشد. وپیامبر آمین گفت. [۱۷] و البته عمار آن را به پیامبر و پیامبر آن را به فاطمه (س) بخشید.
دعاى به مردم
این حداقل تلاشى بود که فاطمه (س) درباره مردم انجام مىداد و آن دعاى به مردم بود. فاطمه (س) زنى ستایشگر و اهل دعا بود. و از دعاهاى او این است سپاس خداوند را در هر حمد و ذکر و شکر و صبر و نماز و زکوه و قیام و عبادت و سعادت و برکت است. (الحمد الله على کل حمد و ذکر و شکر و صبر و صلوه و زکوه و قیام و عباده و سعاده و برکه..[۱۸]).
امام مجتبى (ع) در بیان نماز شب مادر، از دعاى او به مردم سخن مىگوید که افراد را به اسم دعا مىکرد و ازگرفتارىها، درماندگىها و بدهکارىشان از خدا رفع مشکل مىخواست. [۱۹] اومردم را دوست داشت و مىخواست دل شان آرام باشد و در زندگى خود مشکلى نداشته باشند.
او حتى براى سراى دیگر انسانها هم مىاندیشید و مىخواست آنها بهشتى شوند. بخشى مهم از تلاشهاى فاطمه (س) براى بهشتى کردن مردم بود. به پدر گفته بود این آرزو را دارم ازخداى تبارک و تعالى بخواهى که مهریه مرا شفاعت گنهکاران امتت قرار دهد و دراهمى را که از على (ع) بابت مهریهام گرفتى به او برگردان... و تدعوا الله ان یجعل مهرى الشفاعه فى عصاه امتک [۲۰] .
اینان ازکسانى بودند که اگر مشکلى براىشان پیش مىآمد آن را در راه خدا براى خویش تحمل مىکردند و دل شان براى مردم مىطپید. درد و رنج مردم را روا نمىدانستند - و گرنه دلیلى نداشت که اشک فاطمه (س) از دیدار یتیمان دردمند مردم جارى شود و براى فقیرى، تنها موجودى خود را هبه کنند.
پاداش فاطمه (س)
اینکه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه (س) و خاندان او چه پاداشى عنایت مىفرماید مسألهاى است که ما را توان ادراک آن نیست. بر اساس پارهاى از روایات، و هم بر مبناى آیات روشنى قرآن به بخشى ازآن پاداشها آگاهیم از جمله حدیثى است که عبدالله ابن مسعود در تفسیر این آیه ازپیامبر نقل مىکند:
انى جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون [۲۱] یعنى جزیتهم بالجنه الیوم بصبر على بن ابى طالب، و فاطمه، و الحسن و الحسین فى الدنیا على الطاعات و على الجوع و الفقر و بما صبروا على المعاصى و صبرو اعلى البلاء لله فى الدنیا انهم هم الفائزون و المناجون من الحساب [۲۲] - آیه مىگوید آنها را بخاطر صبر ومقاومتشان پاداش خواهم داد و آنها راستگارانند. تفسیر آن آیات گوید یعنى امروزآنها را به صبر على (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) در دنیا در طریق طاعات، و به صبر بر گرسنگى و فقر، و به صبر درخوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصیبتهائى که براى خدا در دنیا متحمل شدهاند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات یافتگان از حسابند.
آرى بهشت مشتاق لقاى چنین زنى است پیامبر (ص) فرمود اشتاقت الجنه الى اربع من النساء بهشت مشتاق دیدار چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خوُیلد که همسر پیامبر در بهشت است ،و فاطمه (س) دختر محمد (ص) [۲۳] فاطمه (س)بمناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و پیامبر بود و هم در دوران حیات و پس ازوفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبت اورا در قلب خود جاى مىدهند .
تعصب شکنىها
زندگى فاطمه (س) زندگى با برکتى بود، زیرا وقایع و جریاناتى در مسیر زندگى او پدید آمدند که موضعگیرى فاطمه (س) در آنها و هم تأیید و یا طرد و رد آن واقعه سبب شدهاند که تکلیف مردم با استفاده از سنت روشن باشد. شک نیست که آیات قرآن حقایق دینى را در اختیار مىگذارند ولى سنت بُعد عملى و اجرائى آیات را نشان مىدهد و پرده از روى ابهام بر مىدارد.
از برکات وجودى فاطمه (س) یکى این است که بسیارى از تعصبهاى جاهلیت که در جامعه مسلمین رواج داشتند در سایه مواضع او و گاهى هم مواضع پدر درباره او از میان برداشته شدهاند. عملکرد رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) بگونهاى بود که مسلمین در مىیافتند در رابطه با فلان مسأله چگونه موضع بگیرند - و یا عمل فاطمه (س) در شرایطى معین سند و حجتى شد براى جامعه امروز که بدانند در هر مورد خاص چگونه باید عمل کنند. بدین سان تأثیر فاطمه (س) در تاریخ اسلام از جهات متعددى فوقالعاده به حساب مىآید و کار و برنامهاش سبب زنده ماندن بسیارى از تعالیم اسلامى شد.
فاطمه (س) بعنوان کوثر
فاطمه (س) خیر کثیر است و مصداق آیه شریفه انا اعطیناک الکوثر. [۲۴] ولادت او هم درسآموز بود و هم مایه برکت. در عصرى بدنیا آمد که مردم، زن بودن و دختر بدنیا آمدن را ننگ مىدانستند. در فرهنگ سنتى آن روز یاد تولد دختران دلها را به هراس مىافکند و عدم ولادت پسرى در خانواده کافى بود که آن را محکوم به فنا بشناسند و او در چنین شرایطى بدنیا آمد.
ولادت او سببى شد که بار سنتها و عادت غلط درهم بشکند و تعصبهاى متعفن ضد انسانى از میان برداشته شود. موضعگیرى پیامبر در ولادتش درسى است براى همه انسانها که بدانند دختر هم موجودى انسانى و گرانقدر و وجودش مایه خیر و روشنائى محفل خانواده است .
و نیز پیامبر با اتخاذ موضع نیکو در رابطه با فاطمه (س) عملاً به مردم نشان داد که دختر هم مىتواند بمانند پسر در محیط خانه عامل نشاط و شادابى باشد، موجب احساس کمال والدین باشد، خیر آفرین باشد آن هم واجد خیر کثیر، و حتى دختر مىتواند ولایت و امامت را تداوم بخشد. و مىدانم فاطمه (س) وارث همه پیامبران و بلکه رابطى بین دو امر مهم رسالت و نبوت است .
تعصب شکنى فاطمه (س)
پیامبر در آن جو بحرانى و در عین تحمل آن مصائب کمرشکن ولادت او را به فال نیک گرفت و او را به گلى تشبیه کرد که استشمام آن وجود جان را معطر مىسازد (ریحانه اشمها). چه بسیارند برنامههائى که توسط رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) پیاده شدند و امروز بعنوان حجتى براى زنان مطرح است. فاطمه (س) از دیدى ام الزمان است در شرایط خاصى از زمان پدید آمد که براى تعصب شکنى بسیار مناسب بود .
رفتار پیامبر با فاطمه (س) درس است و حکایت از تعصب شکنى او دارد. اینکه پیامبر (ص) دست دختر کوچکش را مىبوسد خود یک نوع تعصب شکنى است و ضربهاى است بر پیکر افکار پوسیده مردم آن روزگار که زن و دختر را داخل آدم بحساب نمىآوردند و حتى این ضربالمثل بصورت شعر وجود دارد که بهترین داماد براى آدمى قبر است .
رسول خدا (ص) با موضعگیرى خاص خود درباره دختر خویش به انسانها آموخت که راجع به دختران چگونه تلقى داشته باشند و درباره زن و ارزش وجودى او چگونه بیندیشید. معنى مواضع او خطابى به مردان است که از کبر وافاده خود بیرون آئید و بفهمید که زن هم در خور مقام دست بوسى است. و هم هم خطابى به زن است که از حقارت خود بدرآى و ملعبه دیگران مباش.
بابى جدید در زندگى
اما فاطمه (س) نیز خود در مشى و روش زندگى خود بابى جدید را آغاز کرد که منجر به شکستن قالبهاى قدیمى و پوسیده بود و عملاً نشان داد زن هم مىتواند همگام با مردان به پیش رود و به بالاترین مدارج قرب دست یابد. زن نه تنها انسان است بلکه مىتواند انسان آفرین و رشد دهنده بزرگترین معجزه آفرینش باشد، و آحاد انساى را در این پهنه گیتى شحصیت و تجسم بخشد.
ما در این بحث کوتاه مواردى از تعصب شکنىهاى فاطمه (س) را با رعایت اختصار مورد بررسى قرار مىدهیم:
۱- در امر ازدواج:
عصر فاطمه (س) را در نظر گیرید، با فاصله بسیار کمى از دوران جاهلیت است. درست است که مردم آن روزگار مسلمان شدهاند ولى این نکته علمى را فراموش نکنید که براى زدودن فرهنگ سابق یک جامعه گاهى تا چند نسل، زمان لازم است. بدین خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهلیت وجود دارد.
نمونهاى از این تفاخر را در خواستگاران فاطمه (س) مىتوانیم بیابیم و از پیش گفتهایم که افرادى چون عثمان، و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنیاى مدینه به خواستگارى فاطمه (س) آمدند و حتى از راه تطمیع مىخواستند. فاطمه (س) را در اختیار گیرند.[۲۵]
اما فاطمه (س) با انتخاب و اختیار على (ع) بعنوان همسر، تعصب جاهلیت را در ازدواج شکست و به مردم نشان داد که تفاخر به مال و ثروت تفاخر بى حساب است، اصل در انتخاب همسر کفویت است و مهمترین بُعد کفویت، بعد ایمان و اعتقاد است. او به ازدواج با على (ع) فقیر از نظر مادى، و ثروتمند از نظر ایمان و شرف تن در مىدهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد مىدهد.
لیست جهیزیه فاطمه (س) و اطاق عروسى و زفاف او، و با جامه کهنه به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصیر قانع شدن، و از زندگى ملکهاى خود صرفنظر کردن راه و حیات عامه مردم را در پیش گرفتن و... بنگرید، همه و همه حکایت از تعصب شکنى فاطمه (س) دارد.
۲- در مقام زن بودن:
هر چه درباره بینش تحقیرآمیز مردم آن روزگار راجع به زن بگوئیم کم گفتهایم، مردم جامعه ما نمىتوانند آن صحنه را تصویر کنند زیرا که در عصر طلائى زن زندگى مىکنند. چگونه مىتوان بیان کرد که با زن چون حیوانى معامله مىشد؟ و یا او را به گاو آهن مىبستند براى شخم زمین و... [۲۶]
تحقیرها و کوچک شمردنها در طول مدت زمان بر اثر تکرار و تدریج بصورتى شد که زن هم باورش آمده بود چیزى از مردان کمتر دارد و یا پستتر از آنهاست. باورش آمده بود که مرد صاحب فضیلت است نه زن، مرد مالک است و حق مالکیت دارد نه او، همه ارزشهاى اخلاقى در خود شخصیت مرد است نه زن .
هم چنین برخى از مکاتب و مذاهب، زن را عاملى براى فساد مىشناختند و او را عمله و کارگر (شیطان) بحساب مىآوردند و کار بجائى رسید که بسیارى از زنان نیز از این فکر حمایت کرده و شخصیت خود را در برابر هم تضعیف و همدیگر را تحقیر مىکردند.
نقش فاطمه (س) در حیات او این بود که زن را داراى لیاقتى معرفى کردکه مسؤولیت عظیم فرزند دارى و حمل امانت الهى در اختیار اوست. و هم عملاً نشان مىدهد که خداوند عمل هیچ عاملى را از مرد وزن از میان نمىبرد، چه زن باشد و چه مرد [۲۷]، هر کس عملى درست و به صورت انجام دهد، در خور حیات طیبه است. [۲۸]
او دختر رسول خدا (ص) بود و بعنوان اسوه و سیده نساء معرفى شد، زنى شد که رسول خدا (ص) دربارهاش فرموده بود اگر على (ع) نبود براى فاطمه (س) کفو و همتائى نبود. و هم رسول خدا (ص) کوشید آن دید نفرتانگیز را درباره زنان از میان بردارد و دوستى زن را از اخلاق انبیاء معرفى فرماید (من اخلاق الانبیاء حب النساء[۲۹]).
۳- در حضور اجتماعى:
کار فاطمه (س) از آن بابت مهم است که نه تنها از احساس حقارتها کار را به احساس سرافرازى کشاند. بلکه وارد عرصه حیات سیاسى شد و در جامعه بشرى بعنوان وجودى مستقل به عرض حال و بیان شرایط و مواضع پرداخت و تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود .
فاطمه (س) آن سنت را شکست و نشان داد در مورادى که ضرورت اجتماعى ایجاد کند، با حفظ شرایط و ضوابط مذهبى مىتوان از خانه بیرون آمد، و حتى وارد عرصه کارزار شد، و به زخم بندى و پرستارى مجروحان پرداخت.
یا در عرصه سیاسى اگر حق فراموش شد و مردم در مسیر انحراف قرار گرفتند او وظیفه دارد از حق دفاع و مردم را به وظایف آشنا کند و یا اگر ولى امر مسلمین را از حق او دور داشتند او وظیفه دارد به دفاع از مقام ولایت بپردازد و در این کار مرد و زن نداردو فاطمه (س) این راه و رسم را بنیان نهاد و نخستین زنى است که از مقام رسالت و امامت دفاع کرده وتا سرحد مرگ به پیش رفته است .
۴- در احقاق حق:
از تعصب شکنىهاى فاطمه (س) اقدام او در زمینه احقاق حق است. حق عزیز است و براى احقاق آن مىارزد که آدمى تن به دشوارىهائى بدهد و در پاى آن تا سر حد جان بایستند. و این مسألهاى است که فاطمه (س) در راه آن تلاش بسیار داشت .
به هنگامى که حق کسى مغصوب بماند وظیفه ایستادگى در برابر آن است و این مسأله مرد و زن ندارد. زیرا در بینش قرآنى مردان در آنچه که مالک هستند. نصیب و بهرهاى دارند و زنان نیز از مکتسبات خود حق و بهرهاى دارند و دفاع از حق، حتى حق مالى بر افراد واجب است و ارزش این دفاع براى احقاق حق بمیزانى است که رسول خدا (ص) فرمود آنکس که براى دفاع از مالش کشته شود شهید است: من قتل دون ماله فهو شهید. [۳۰]
این مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا (ص) وجود داشت اما درباره زنان چنین امرى مصداق خارجى پیدا نمىکرد زیرا نه زن را داخل آدم حساب مىکردند و نه او را صاحب ملک و مالى مىشناختند و شنیدید که حتى زن خود بحساب مال وارث بحساب مىآمد که پس از مرگ فردى در اختیار وارث او قرار مىگرفت.
فاطمه (س) زنى است که برخلاف راه و رسم معهود براى احقاق حقش در امرفدک مىایستد، طرح دعوا مىکند و خلیفه وقت را به استیضاح مىکشاند و بر این اساس سنتهاى دیرین جاهلیت را درهم مىشکند. اگر فاطمه (س) براى احقاق حق خود قیام نمىکرد، اندیشه مسموع نبودن سخن زن که درآن روزگار وجود داشت قوت مىگرفت و براى همیشه در جامعه باقى مىماند. و در آن صورت گمان این مىشد که زن هرگز نباید حرکتى بکند اگر چه مال او را ببرند ویا حق او را غصب کنند .
۵- ایراد خطبه:
روزگار و شأن زن در آن روزگار کى اجازه مىداد که براى او حقى و شأنى قائل باشند و اجازهاش دهند که حق داشته باشد حرف خود را بزند و از شخصیت خود و یا مقام ولایت و حکومت دفاعى داشته باشد و این مسألهاى است که فاطمه (س) آن را در اسلام طرح کرد و پس از آن رعایت آن توسط دیگران هم انجام گرفت.
فاطمه (س) پس از وفات پیامبر به ضرورتى که براى حفظ اسلام و جلوگیرى از انحراف مسلمین تشخیص داده بود، دردمند وناراحت در حالیکه کاملاً پوشیده و مستور و توسط گروهى از زنان بنى هاشم احاطه شده بود وارد مسجد شد، پردهاى آویختهاند و او دور از چشم نامحرم به ایراد خطابه و احقاق حق پرداخت.
خطبهاى در کمال فصاحت و بلاغت ایراد کرد و پس از حمد و ثناى خدا، و ذکر رمز و راز و وظایف رسالت پدر از بدعهد ى مردم و مظلومیت و مغصوبیت خود سخن گفت و درد و راه درمانها را بر شمرد و به مردم هشدار داد که سکوت شان خلاف رأى و مصلحت اسلام، و عملکرد خلیفه در غصب فدک وضع ارث خلاف متن قرآن است. حق را گفت ،و از احتجاج و استدلال و برهان چیزى فرو گذار نکرد، تا حق کشى سنت نشود و متن اسلامى تحتالشعاع عملکرد افراد مغرض و یا بیخبر از اسلام قرار نگیرد.
و اگر از فاطمه (س) چیزى باقى نمانده بود جز همین یک خطبه، باز هم به تنهائى این کفایت راداشت که او را زنى سرآمد معرفى کند و در فصاحت و بلاغت او را چون پیامبر و على در سطح عالى و ارجمند قرار دهد. او در این راه شجاعانه به پیش رفت و از چیزى نهراسید و صدمهها را برخود پذیرا شد و حتى با آگاهى از عاقبت آن بدان تن در داد و این یک تعصب شکنى مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرایط اسلامى انجام شد نه به هر بهانهاى بىاساس).
۶- در حرکت و مبارزه:
فاطمه (س) در آن جو و شرایط نامناسب که زنان را به هیچ مىانگاشتند راهى را در پیش گرفت که در انحصار مردان بحساب مىآمد و آن راه مبارزه و درگیرى علیه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه (س) از این دید زنى مجاهد و پر کوش مىتوان بحساب آورد.
در آن روزهاى اولیه درگیرى با کفر و در آن ایام آتش وخون، او مجاهدى راستین بود و در مبارزات مخفى با پدر همراهى و در آن نقشى مهم داشت. در عرصه حیات صدر اسلام حضور کامل او را مىبینیم وبعدها هم در عصر شعلهور شدن آتش جنگ در سالهاى اول هجرت تا فتح مکه، در عصر رزم و جهاد على (ع) در جبهه با اینکه خطر مرگ با او جداً نزدیک بود هرگز دست و پاگیرهاى براى او نبود، بلکه خوشحال و سرافراز بود که شوهرى مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشیر خونین على را او مىشست، زخمهاى او را فاطمه (س) مرهم مىنهاد، لباس خونین على را او مىشست، لباس خونین على را او تطهیر مىکرد و بالاخره با دلگرمىهاى خود، على در مبارزه با خصم قوىتر مىساخت.
او بمانند شوهر در مبارزه با مستکبران ،مسرفان و گردنگشان است، سنگردار است و پیشتاز، فریادگر تاریخ است علیه نابسامانىها، نا امنىها و ناحقىها، و در این همرزمى روشن بین است و بردبار، با هدف مقاوم و در طریق مقصد خویش مىایستد و تا پاى جان به پیش مىرود و این مبارزه بخاطر مکتب از سوى فاطمه (س) درسى عظیم است براى همه آنها که مىخواهند در وادى عشق حق گام بردارند.
۷- در شکستن تعصب زنانه:
این کار و اقدام فاطمه (س) هم شگفتآور است. او زن است و بمانند دیگر زنان در رابطه با همسر باید حساسیت داشته باشد. مىدانیم از ویژگىهاى زنان در رابطه با همسر خود انحصارطلبى است آنها مىخواهند که شوهرشان صرفاً از آن آنها و حتى در ملکیت آنان باشد اگر داستان ازدواج مجددى براى همسرشان پس از مرگ آنها هم مطرح گردد شنیدن آن براى بسیارى از آنها قابل تحمل نیست .
فاطمه (س) هم بخاطر زن بودن باید اینچنین فکر کند، امام مسأله تعقل او بسىفراتر از این حد و مرز است مىداند که خداوند براى هر خلقى و پدیداى شرایط و ضوابطى معین کرده که تخلف از آن براى آدمى غیر قابل امکان است. صفت عمده، غریزه خواهندگى و طلب است. و کسى را نمىتوان از این طلب دور و معاف داشت، و این خاص مرد یا زن نیست و جنسیت نمىشناسد. اما واداشتن همه افراد که اینگونه بیندیشند کارى آسان نیست .
فاطمه (س) بانوئى اهل عقل و اداراک است، تعصب دارد ولى نه حسودانه و کورکورانه زیرا او بفرموده رسول خدا (ص) معتقد است اگر بناست تعصبى مطرح باشد باید آن را در مکارم اخلاق بکار گیرد. [۳۱]فاطمه علیها السلام مىداند که على مرد کار است، مرد رزم و جهاد است، مرد بیرون است. پس از فوت او نیاز به همسرى دارد که هم خانه را سرو سامان دهد و هم فرزندان را اداره کند.
بدین خاطر از وصایاى فاطمه (س) یکى این مسأله است پس از مرگ من، امامه (خواهر زاده او) را بعقد خود درآورد زیرا مردان را از زن گرفتن براى اداره کانون چارهاى نیست و او براى فزرندان من مثل من است [۳۲] و این جرأتى است اخلاقى که تنها در فاطمه (س) ملاحظه مىشود و نوعى شکستن تعصب زنانه است توسط یک زن، اما زنى معصومه .
هدایت زنان
درباره فاطمه (س) چه مىتوان گفت؟ او را از هر بعد و نظرى که بنگریم عظیم است و در هر جنبهاى از جنبههاى حیات فردى سرآمد است. او نه تنها براى خود زنى کامله و عاقله است، بلکه براى جامعه زنان الگوئى لایق، معلمى بزرگ ورهبرى واجد همه اوصاف رهبرى است .
از کارها و مسؤولیتهائى که او براى خود برگزید مسؤولیت رهبرى و معلمى زنان است، کارى که در خور شأن او و متناسب با شرایط زندگى روزمره زن است. وجودش براى زنان هم چون ابر رحمت و حضور فعالش در مجمع زنان موجب رشد و پیشرفت آنها و دورى از عوامل گمراه کننده بود.
فاطمه (س) این لیاقت را در خود احساس مىکرد که مسؤولیت هدایت زنان را بر عهده گیرد و در این راه تن به کار و اقدامى مسؤولانه دهد. براى امت اسلامى در آن روزگار وجود او بسیار ضرورى بود زیرا جامعه زنان در تطبیق شرایط خود باسلام به وجود فردى چون او سخت محتاج بودند.
خانه فاطمه (س)
در شرح و توصیف خانهاش گفتیم که خانهاى گلین و محقر بود، ولى خداى خواست که این خانه مرکز انوار الهى باشد و از آن نورهاى روشن و درخشان پدید آیند و با انوار مکتسبه از فاطمه (س) جهان تاریک را روشن سازند.
خانه فاطمه (س) تنها محل سکونت على نبود، و تنها مرکزى براى تربیت و رشد فرزندان نبود، بلکه مدرسهاى عظیم بود که در آن شاگردانى بزرگ پرورش یافتند که بعدها هر کدام به نحوى باشکوه در جهان اسلام درخشیدند نمونههاى تربیت او از این باب اندک نیستند.
از القاب فاطمه (س) یکى لقب زهرا است، یعنى درخشان و درخشنده، و فاطمه (س) جداً وجودى درخشان براى جهان اسلام و دنیاى زنان بود. چه بسیار است عده کسانى که در گذشته از افاضات وجودى او بهرهمند شدند و یا همین امروز هم به برکت فیوضاتش راه زندگى خود را مىیابند. شعاع تفکر در اندیشه فاطمه (س) چندان وسیع است که از مرز دنیاى اسلام گذشته و نقاط دیگرى از جهان را روشن کرده است .کسانى که به برکت رهنمودهاى او راه یافتند اندک نیستند.
نخستین معلم زن
درباره فاطمه (س) چه مىتوان گفت جز آنکه بگوئیم او معلم بزرگ زنان، رهبر وهادى آنها، و اسوه و الگوى آنان است خانه او با همه کوچک بودنش مدرسه و مرکز درس است. زنان مدینه و گاهى هم زنان نقاط دیگر به منظور درک و فهم مسائل به حضورش مىرسیدندو از محضرش کسب فیض مىکردند.
تلاش او در این بود که به هدایت زنان پرداخته و آنها را بسازد. کار معلمى او در جهان آن روز وجود داشته و آثار آن تاامروز هم ادامه دارد. نقش او در تهذیب و تکامل زنان و هم در حل مسائل خاص زنانهشان در بعد تطبیق با تعالیم اسلام فوقالعاده بود و توان ارتباط او با زنان بخاطر هم جنس بودن با آنان بسیارى از دشوارىهاى پیامبر رادر امر ایفاى رسالت خود با این طبقه رفع مىکرد.
در آغاز کار که هنوز اسلام در حال شکل گرفتن بود، تلاش فاطمه (س) در این قسمت پراکنده و به تناسب شرایط اتفاقى بود. ولى بعدها که بازار اسلام رونقى یافت و بر عدّه مسلمین افزوده شد، مخصوصاً در سه سال آخر حیاتش، درسىآموزىها به صورت رسمى و منظم درآمد و بخشى از اوقات زندگى شبانه روزى او را پر مىکرد زنان مهاجر و انصار به خدمتش مراجعه کرده و از او درس زندگى و دین مىآموختند .
وظایف و مسؤولیتهاى او
فاطمه (س) در خود براساس بینش اسلامیش احساس مسؤولیت مىکرد و براى خویش وظایفى را مىشناخت از جمله آنکه نا آگاهان را بیاگاهاند و نقاب از چهرهتعالیم اسلامى بر دارد و راه و روش پیاده کردن آن را به زنان بیاموزد زیرا آغاز امر بود و چنان نیازى در سطحى بالا .
از سوى دیگر او این وظیفه را درباره خود احساس مىکرد که راه زنده و با شرافت ماندن را به آنها یاد دهد و در سایه این آموزشها دست متجاوزان و آلودگان را از دامن زن کوتاه نماید و شر بدخواهان را از سرشان دور دارد.
فاطمه (س) به زنان آموخت که شأن و رتبتشان بسىبالاتر از آن است که ملعبه دست آلودگان باشند وبعنوان ابزارى در خدمت رونق دادن بازار شهوات قرارگیرند. به آنها تفهیم کرد که بهاى وجودشان بهشت است و این یک گناه، نابخشودنى است که خود را ارزان بفروشند و یا در خدمت مفاسد و رسوائىها قرار گیرند .
فاطمه (س) براى خود این احساس مسؤولیت و تعهد را داشت که نظام عقلى را در جامعه زنان رونق دهد، اندیشهشان را متوجه تربیت درست نسل و تحکیم کانون خانوادگى نماید و این روحیه را در آنان زنده سازد که صعودها و سقوطها در گرو کار و تلاش آنهاست و آینده نیک و بد جامعه در سایه سرمایهگذارى امروز آنها .
و بدین سان فاطمه (س) یک رهبر است و یک راهنما، رهبرى که معصومه است و خطاها و لغزش در کار او و در راه و روش او وجود ندارد. رهبر زنان دیروز و امروز جامعه است و بگفته ابن جوزى در کتاب تذکره الخواص او فاطمه (س) است از آن بابت که از نظر فضل و حسب و رشد ازدیگر زنان امت بریده و در سطحى فراتر است .
آموزش زنان
از خدمات و کوششهاى فاطمه (س) خدمت او در آموزش زنان بود و اما اینکه او چه چیزهائى به زنان مىآموخت پاسخ آن براى نوع شاگردان او متفاوت است. برخى از آنها در سطوح بالاتر وگروهى در سطوح پائینتر بودند به افرادى چون اسماء بنت عمیس در سطحى نسبتاً بالا آموزش داشت و حتى از تفسیر قرآن و نکتههائى مهم از معارف اسلامى را مىآموخت و براى بعضى دیگر مسائل شرعى و دینى روز مره.
او هم چنین به زنان مىآموخت که در امر تربیت فرزندان چه جنبههایى را مراعات کنند و یا در حضور اجتماعى چه ضرورتهائى را در نظر گیرند، در برخورد با شوهر و همسایه و مردان و زنان مختلف، والدین و مهمان چگونه عمل کنند.
هم چنین گاهى فاطمه (س) به زنان درس جرات و شجاعت مىداد بگونهاى که قادر باشند از لذت خودخواهىها و هوسمندىها بگذرند، حق گوى و حق جوى باشند، اهداف عالیترى را در زندگى روزمره خود برگزینند و از هر چه که پستى و انحطاط است دورى جویند، او روح ورع و تقوا را در آنان مىدمید و با هشدارها و وعده و وعیدهاى نشأت گرفته از قرآن آنان را به راه صواب وامیداشت .
استدلال و محاجه
ازکارهاى مهم حضرت زهرا (س) آموزش راه و رسم دفاع در عقیده و ایمان است. اینکه افراد باید مسلمان باشند یک مسأله است و جمع عظیمى آن را پذیرفته و مورد رعایت قرار مىدهند. اما این هم نکته مهمى است که افراد بتوانند از عقیده خود دفاع کنند و با محاجه و استدلال طرف مخالف را قانع سازند.
دو زن در امر دینى درگیرى و با هم مباحثه داشتند. کارشان از بحث به درگیرى کشید. از این دو زن یکى مؤمن بود و دیگرى معاند. فاطمه (س) دلایل درست را در اختیار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پیروز شود و طرف مقابل را اقناع کند و هدایت فاطمه (س) اثر خود را گذارد و او در بحث خود پیروز و فوقالعاده خوشحال شد.
آنگاه فاطمه (س) که از این پیروزى خبر یافت به او فرمود سرور فرشتگان به پیروزى تو بیشتر از سرور و خوشحالى تو است و حزن و اندوه شیطان در شکست او بیش از حزن و اندوه آن زن است.[۳۳](زیرا بحث حق و باطل و پیروزى حق بود).
آموزش همسردارى
از دیگر آموزشهاى فاطمه (س) به زنان آموزش درس مدیریت کانون و رعایت حقوق خانواده بود.
و در آن روزگار که مردان بر زنان استیلاى کامل داشتند و حتى زن را مثل برده خود حساب مىآوردند موضعگیرى اسلام در قبال زنان و حمایت از آنها این خطر را هم براى برخى از عاقلان پدید مىآورد که از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند و تبعیت لازم را نداشته باشند و این خود نیاز به اصلاح اندیشه و پیگرى داشت .
فاطمه (س) سعى داشت ضمن آشنا کردن زنان به حقوق خود و همسر و فرزندان پارهاى از اندیشههاى افراطى یا تفریطى را در آنان تعدیل کند. نه آنچنان که زنان تسلیم باشند و در همه امور اطاعت کنند حتى در گناه، و نه آنچنان عاصى و نافرمان که حقوق شوهر را نادیده گیرند. زیرا اصولاً در هر انقلاب فکرى که در جامعهاى پدید آید افراد خیلى زود به افراط و تفریط کشانده مىشوند.
او هم چنان دفاع از حق شوهر را ضرورى دانست، بویژه که در همسر حقانیتى راجع به مسألهاى باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را نوعى قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفى فرمود. تسلیم زن به شوهر را در گناه، (مثل روابط جنسى با شوهر مست) براساس سخن پیامبر خریدارى لعنتها به تعداد ستارگان آسمان. و وجود کسى که بتواند مرزها را براى زنان معین و به آنها تفهیم کند بسیار ضرور بود.
طرز برخورد با زنان
فاطمه (س) دربرخورد با زنانى که براى کسب دانش و اطلاع نزد او مىآمدند صبر و حوصله بسیارى را از خود نشان مىداد، از کثرت سؤال و پاسخ خسته مىشد ولى آن را به روى خود نمىآورد و مىکوشید کسى را شرمنده نسازد به نمونه زیر از این برخورد فاطمه (س) توجه کنیم .
زنى به نزد فاطمه (س) آمد که مادر پیرى دارم، در امر نماز براى او سؤال و اشتباهى پیش آمده،مرا به نزد تو فرستاد تا پاسخ صحیح را از تو بیاموزم. آنگاه سؤال راطرح کرد و فاطمه (س) پاسخ آن را داد. اجازه خواست که سؤال دومى را مطرح کند و فاطمه (س) اجازه داد و او طرح کرد و پاسخ یافت. اجازه سؤال بعدى وبعدى، تا ده سؤال شد و فاطمه (س) هم چنان به آنها جواب مىداد و آن زن خود از کثرت سؤال شرمنده گشت و گفت:
ببخشید شما را خسته کردهام، دیگر مزاحم نمىشوم. فاطمه (س) فرمود هر چه سؤال دارى بپرس من از پاسخ به سؤال رنجیده نمىشوم. داستان پاسخگوئى من به سؤالات شما همانند داستان کسى است که صد هزار دینار را با خود ببرد و آن را بر دوش خود حمل کند - آیا چنین عملى بر او ناخوش خواهد آمد؟ - براى هر پاسخ من به سؤال تو هزاران هزار اجر است و هم فرمود من ازپدرم شنیدم که دانشمندان امت من در روز قیامت به اندازه دانششان ومیزان تلاشى که در جهت راهنمائى بندگان خدا داشتهاند ارج و قرب مىیابند... البته این نکته را هم اضافه کنیم که فاطمه (س) در امر ارتباط با زنان امین و راز دار بود، سعى بر این داشت که اسرار آنها را حفظ کند و جلوى آبروریزىها را بگیرد.[۳۴]
ثمره تلاش و تربیت
فاطمه (س) کوششى فوقالعاده براى تربیت و هدایت زنان داشت و ثمره تربیت او از یکسو فرزندان او هستند که شرح و معرفى حالات و صدمات به هر یک از آنها دفترى جداگانه مىطلبد و از سوى دیگر دهها زن که هر کدام در دوران حیات خود هم چون آفتابى در آسمان اسلام درخشیدند و در عصر خود هادى و راهنماى دیگران بودند.
به نظر ما یکى از راههاى شناخت فاطمه (س) شناخت دست پروردگان فاطمه (س) است، تجلیات آنان خود حکایت دارد از شأن و عظمت فاطمه (س)، چه بسیارند زنانى که رشد اسلامى و اجتماعى خود رامرهون فاطمه (س) بودهاند و حتى بر اثر رهنمودهاى او شرایط خانواده و همسر را تغییر دادهاند.
ما براى ذکر نمونه دو تن از شاگردان فاطمه (س) را نام مىبریم که نسبتاً معروفترند و درخشندگى بیشترى از خود نشان دادهاند.
۱- اسماء بنت عمیس:
دست پرورده فاطمه (س) است، همسر ابوبکر بود، پس طبعاً در جریان امور و وقایعى بود که در دستگاه خلافت مىگذشت. اسماء محرم راز فاطمه (س) بود، او همان کسى است که در شستشوى فاطمه (س) پس از مرگ بنا به وصیتش حضور داشت وبه على کمک مىکرد. فاطمه (س) درباره او سرمایهگذارى وقتى بسیار داشت و چه بسیارند نکتههائى که او از محضر فاطمه (س) کسب کرد و بعدها در زندگى از آن بهره گرفت .
در داستان تصویب و نقشه ترور على که در خانه ابوبکر صورت گرفته بود اسماء خبر آن را یافته بود، قرار بر این بود که خالد بن ولید (اباسلیمان) در مسجد در کنار على بنشیند و بمحض خاتمه یافتن نماز ابوبکر على را بکشد. اسماء از این جریان شدیداً بیمناک شد و جرأت نکرد که خبرآن را مستقیماً به على برساند.
کنیز خود را دستور داد که به نزد على برو و قرائت صحیح و تفسیر این آیه را از جانب من از على بپرس و پاسخ بیاور آن آیه این بود: و جاء رجل من اقصى المدینه یسعى، قال یا موسى ان الملاء یأتمرون بک لیقتلوک، فاخرج انى لک من الناصحین [۳۵] (ترجمه: مردى از نقطه دور دست دوان دوان آمد و گفت اى موسى مردم در این تصمیم و ارادهاند که ترا بکشند، زود بیرون رو من از نصیحت کنندگان و خیرخواهان توام).
کنیز آیه را به على رسانید - و على کنه قضیه را دریافت و پیام داد انّه یحول بین المرء و قبله [۳۶] (مطمئناً خداوند بین من و آنها را حائل خواهد شد) و بر این اساس خاطر اسماء را آسوده کرد. داستان هم به همین گونه بود. ابوبکر در حین سلام نماز ازتصمیم قتل على در مسجد منصرف شد و قبل از سلام گفت: یا ابا سلیمان لا تفعل ما امرتک، و ان فعلت قتلتک.(اى اباسلیمان آنچه به تو دستور دادم اجرا مکن، اگر چنان کنى تو را خواهم کشت) و نماز را با السلام علیکم و رحمه الله خاتمه داد. و على از خالد پرسید ه چه بود او هم حقیقت حال را باز گفت. و على با او درگیر شد و بر زمینش کوبید که آیا تو را بدین حد جرأت است و گروهى على را به پیامبر و فاطمه (س) قسم دادند که از او دست بردار و رهایش کند (و گویند در آن ایام فاطمه (س) بیمار و بسترى و تبدار بود).
۲- فضه:
از شاگردان فاطمه (س) و پرورش یافته در خانه او خادمه اوست. او ظاهراً از اسراى جنگى است که رسول خدا (ص) او را به فاطمه (س)بخشیده بود. (گویند او دختر پادشاه هند بود و به علوم غریبه از جمله علم کیمیا یا اکسیر اطلاعى داشت و وقتى وارد خانه فاطمه (س) شد و آن را خالى از زیور یافت با استفاده از آن علم برخى از اشیاع خانه را به طلا تبدیل کرد و على (ع) به او تفهیم کرد که او را نیازى به این امور نیست و از او خواست آنها را به وضع اولیهاش برگرداند و او نتوانست). سالها در خانه على بود و عاشق فاطمه (س) و خاندان او بود و هرگز تاب جدائى از آنها را متحمل نبود .
در خانه فاطمه (س) به بسیارى از رموز علمى و فنى آشنا شد، قرآن را حفظ کرد به آموزش تفسیر قرآن پرداخت و الحق قرآن را در خون و رگ خود جریان داد. عابدى بیمانند گردید، کم کم کارش بجائى رسید که قدم در جاى قدم فاطمه (س) مىنهاد، در عبادتها سعى داشت به او تأسى کند در داستان اطعام افطاریه خود در سه شب متوالى به مسکین و یتیم واسیر فضه هم مشارکت داشت .
او زنى است که بعدها ازدواج کرد .و صاحب فرزندانى شد. در واقعه کربلا بهمراه حسین و خاندانش حضور یافت و پس از واقعه کربلا بمانند دیگر مصیبتزدگان و اسیران بود. و گویند ۲۰ سال پس از آن واقعه زنده بود و در تمام آن مدت هیچ سخنى نگفت و تکلمى نکرد جز با آیات قرآن. به این نمونه توجه فرمائید در بیابان او را دیدند و پرسیدند:
- تو کى هستى؟ جواب داد: و قل سلام فسوف تعلمون (اول سلام کن بعد به زودى خواهى فهمید).
- از کجا مىآئى؟ جواب داد: من مکان بعید (ازجائى دور)
- به کجا مىروى؟ جواب داد: ولله على الناس حج البیت (از جانب خدا طواف بیت واجب شد)
- چند روز است در راهى؟ جواب داد: ولقدخلقنا السموات و الارض فى ستّه ایام (ما آسمانها را در ۶ روز خلق کردیم).
- به همین ترتیب سؤالات بود وجواب او به آیه قرآن - و در این هنگام فرزندانش سررسیدند که او مادر ماست و شرح حال او را باز گفتند. او این همه زندگى و مهارت کلامى را در سایه تربیت فاطمه (س) بدست آورده بود و کیست که زنان را بدینگونه پرورده باشد.
پی نوشت :
۱- کشف الغمه - منتهى الامال ص ۱۳۳ ج ۱.
۲- آیه ۳۴ - سوره آل عمران.
۳- ص ۱۲۲ وسایل الشیعه ج ۱۴.
۴- ریاحین الشریعه - ج ۱ ص ۲۱۶.
۵- ص ۴۲ حلیه الاولیاء ج ۲.
۶- ص ۱۳۴ منتهى الامال ج ۱.
۷- ص ۷۵۱ الاستیعاب.
۸- درج و گهر.
۹- آیه ۶۱ سوره آل عمران.
۱۰- حدیث نبوى.
۱۱- آیه ۱۱۰ - آل عمران.
۱۲- السیره النبویه.
۱۳- ص ۲۰۸ مناقب ابن شهر آشوب ج ۲.
۱۴- شرح آن گذشت .
۱۵- آیه ۹ سوره حشر.
۱۶- آیه ۷ و ۸ سوره دهر.
۱۷- ص ۵۶ بحار ج ۴۳.
۱۸- فاطمه الزهراء - بخش دعا.
۱۹- ص ۱۴۲ کشف الغمه.
۲۰- احقاق الحق ج ۱۰.
۲۱- آیه ۱۱۱ سوره مؤمنون.
۲۲- ص ۴۰۸ المصدر.
۲۳- ص ۹۴ الزهراء - ملا محسن فیض.
۲۴- سوره کوثر.
۲۵- به فصل ۷ مراجعه شود.
۲۶- مراجعه شود به کتاب زن در اسلام و غرب.
۲۷- آیه ۱۹۵ سوره آل عمران.
۲۸- آیه ۹۷ سوره نحل.
۲۹- حدیث - مکارم الاخلاق.
۳۰- حدیث نبوى.
۳۱- پیامبر - مکارم الاخلاق.
۳۲- منتهى الامال ج ۱ ص ۱۳۷.
۳۳- بحار ج ۲ ص ۸.
۳۴- ص ۳ بحار ج ۲.
۳۵- آیه ۲۰ سوره قصص.
۳۶- آیه ۲۴ سوره انفال.