کل این برنامه را که در این چند بحث شنیدید که عبارت بود از تبدیل روابط نفس از مادیات محض به معنویات، با توجه به این که در تبدیل روابط به معنویات پاى مادیات به کلى از میدان زندگى قطع نمى شود، نباید هم قطع شود، چون انسان تا در دنیا هست باید با مادیات، با مردم و کسب و کار سروکار داشته باشد، امّا کل روابط مادى که قبلاً حاکم بود و نمى گذاشت انسان رابطه اى داشته باشد، محکوم، دنباله رو و تابع مى شود، انسان در همان زمان با پول سر و کار دارد، اما اول وجود مقدّس مولایش را نظر مى کند که مولاى من! درباره من با مال چه فرمانى دارید؟ مولا هم به او مى گوید: «اَحَلَّ اللّه ُ الْبَیْعَ»5 ؛ داد و ستد حلال است. مولا به او مى گوید : جنس مى خواهى بخرى به قیمت عادلانه بخر، مى خواهى بفروشى عادلانه بفروش، از فروش جنس آن چه به دست آورده اى، نیاز خود و زن و بچه ات را برطرف کن، مازاد آن را هم با من معامله کن. من قانون صدقات دارم، قانون انفاق دارم، قانون خمس دارم، قانون زکات دارم، قانون «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرَّ وَالتَّقْوَى»6 دارم.موضع انسان در مقابل مال، جان، مردم، ستمگران و تمام وجود موضع الهى مى شود، با همه ظواهر هم سر و کار دارد، اما دیگر ظاهر را نمى بیند، بلکه باطن نگرى است که در حرکتش ظاهر تابع اوست، نه ظاهرنگرى که باطنش خاموش باشد و ظاهر جلودار و خودش هم در حال سجده به این همه بُت بى جان و با جان.