نطفه يا بذر ناميه ؛ يعنى آن ذره اى كه به چشم ديده نمى شود ، در ماه اوّل باردارى موجودى است كه قدّ آن از نيم سانتى متر بيش تر نيست و در ظرف سى روز ، پنجاه مرتبه بزرگ تر و هشت هزار برابر سنگين تر مى گردد .
به تدريج داراى يك سر ، يك بدن و يك دم مى شود ، قلبى دارد كه مى زند و خون در آن جريان دارد و نيز صاحب دست ، پا ، چشم ، گوش ، معده و مغز خواهد شد .
در اين ماه ، اعضا و اندامى كه در تمام عمر به كارش مى آيد و بعضى ديگر كه پيش از متولّد شدن از ميان مى روند ، اندكى ظاهر مى گردند و اين تغيير و تحوّلات در ماه نخستين صورت مى گيرد .
پس از آن كه نطفه وارد رحم شد و لقاح تخم هاى نر و ماده عملى و رحم بارور گشت ، انقلابات و تحوّلات عجيبى در آن روى مى دهد ، به اين ترتيب ، تخم مادّه به دو سلّول تقسيم و هريك از آن دو به طورى كه ذكر شد باز دو قسمت شده چهار سلّول مى گردند ، همين قسم سلول ها رو به فزونى مى روند تا سلّول هاى كافى براى تشكيل جسم آماده شود .
در حالى كه توليد و تكثير سلّول ها انجام مى شود ، نطفه جنينى هم شروع به رشد مى نمايد و در پيرامون انحناى آن ، قشرى از مادّه مغذّى موسوم به « پروفوپلاست » پيدا مى شود كه وارد تخمدان شده نسج آن را مى خورد و در آن جا قرار مى گيرد ، بعد يك نوع كيسه اى مى سازد كه عبارت از جفت بچه است و اين جفت با مادّه پروفوپلاست در تغذيه جنين كمك مى كند .
غذاى جنين كه مواد خوراكى و اكسيژن و آب است به وسيله خون مادر به جفت مى رسد . پروفوپلاست خون را جذب و به وسيله بند متصل به ناف به جنين مى رساند و آن هم متقابلاً مواد رسوب غذايى خون را به جفت بر مى گرداند و از آن جا داخل خون مادر شده به وسيله كليه هاى مادر دفع مى شود !!
بعد از آن كه پروفوپلاست وارد تخمدان شد ، شكل و هيئت نطفه تغيير مى كند و آن سلول ريز مدوّر به صورت قلاّبى كه دو سوراخ دارد در مى آيد ، وسط سوراخ ها در محل تقاطع قلاّب دگمه اى ظاهر مى شود كه در بالا و پايين آن ، دو پولك ريز وجود دارد . قلاب زيرين يك مخزن خالى است كه پرده تخم ناميده مى شود و در ماه دوّم جدا مى گردد و قلاّب بالا به غلاف يا كيسه اى مبدّل و از مايعى به نام آميوز پر مى شود و نطفه جنين را در داخل آن غلاف محافظت مى نمايد و جنين ـ جز بند ناف ـ در آن غلاف قرار مى گيرد و ميان مايع آميوز شناور است و از تصادم و ضربه هايى كه ممكن است به شكم مادر وارد آيد در امان خواهد بود .
پس از آن كه در غلاف جاى گرفت و از خطر دور شد ، آن قسمت حقيقى جنين كه از صورت نطفه به حالت جديد در آمده به وسيله آن دو پولك شروع به فعّاليت و نشو و نما مى نمايد تا به شكل انسان درآيد .
از عجايب آفرينش آن است كه نخستين اعضايى كه در اين موجود تازه رشد مى كند قلب و مغز است كه به طور ساده و ابتدايى ظاهر مى گردد .
از روز هفدهم حاملگى ، اوّلين سلّول ها درست مى شوند و اين سلّول ها به دور هم جمع ، به هم پيوسته و ملحق گرديده در ناحيه دگمه مذكور ، سر و تارهاى قلب را تشكيل مى دهند و البته بعداً تحوّلات بسيارى بايد صورت گيرد تا قلب واقعى به وجود آيد و پيدايش آن هم زمان زيادى نمى برد .
بر اثر ارتعاش هاى مكرّرى كه صورت مى گيرد ، ساختمان قلب شروع مى شود و در نتيجه انقباض هاى موزون و مرتب آن ، خون وارد دگمه جنين گشته قلب به حركت مى افتد و مرتّب تا روز رسيدن مرگ كار مى كند .
مقارن همين اوقات ، سلسله اعصاب تشكيل مى شود ، در مجاورت پولك هاى دگمه جنين ، قشر محكمى ظاهر مى شود ، لبه هاى آن قشر ، دندانه وار نمو كرده به هم مى پيوندد و در پشت دگمه يا مهره جنين لوله اى درست مى شود كه بعدا در يك سمت آن لوله ، مغز سر و در انتهاى آن ، مغز حرام تشكيل خواهد شد .
در چهارمين هفته حاملگى ، اين لوله به ساختن سلسله اعصاب و طرح ابتدايى مغز يا مخ كه از مهم ترين و ارزشمندترين اعضاى رئيسه بدن است مى پردازد .
فعّاليت خلاّقه جنين از اين پس متوجّه ساختمان لوله هاضمه مى گردد ، وسط مهره جنين ، آماس مى نمايد و غلافى كه دو سمت آن بسته است تشكيل مى گردد و به زودى انتهاى قدامى غلاف باز مى شود كه سرِ بچه و طرح دهان در آن محل ظاهر گشته و طرف ديگر غلاف تا مدتى بسته خواهد بود .پس از گذشت بيست و پنج روز از تاريخ حاملگى ، موجود كوچكى كه تمام قد آن از نيم سانتى متر كم تر است به وجود مى آيد كه صاحب يك سر ، يك دم ، يك پشت و يك شكم است ؛ ولى دست و پا و گردن ندارد و قلب و مغزش به هم پيوسته و با اين وضع البته شباهت درستى به انسان ندارد .
سپس دستگاه ماشين داخلى شروع به نمو مى نمايد . در قسمت مقدّم لوله هاى هاضمه ، فرورفتگى مختصرى پيدا مى شود و ريه ها نمو مى كنند ، بعد نوبت پيدايش كبد مى شود كه از تورّم و برآمدگى جدار همين لوله در پشت قلب به وجود مى آيد ، از آن به بعد نطفه جنين وارد عمليات پيچيده و درهمى مى شود و سرانجام پس از يك سلسله تحوّلات ، كليه ها ساخته و پرداخته مى گردد .
تشكيل و ساخت كليه ها از جمله مسائل شگفت انگيز و حيرت بخش آفرينش است . نطفه جنين ، عوض آن كه اين عضو را يك باره بسازد ، نخست كليه ساده اى شبيه به كليه يكى از مخلوقات پست تر مانند ماهى ساخته و بعد آن را خراب مى كند ، كليه ديگرى مانند كليه وزغ كه تكامل آن زيادتر از كليه ماهى است مى سازد و آن را مانند دفعه اوّل از بين مى برد و با بقاياى آنها كليه هاى اصلى را مى سازد .
اين جريان ، مشابه كار ساختمان دستگاه جديد لوكوموتيو است كه ابتدا آن را مانند نمونه قديمى تهيه مى كنند و پس از بررسى و رسيدگى و آزمايش ، ادوات قديمى را برداشته و اسباب هاى تازه اى تعبيه و برآن دستگاه سوار مى كنند و پس از چند مرتبه امتحان تغيير و تبديل ادوات ، بالاخره مدل جديد را كامل و شايد با فلزّات بهتر و محكم ترى تكميل كنند و مورد استفاده قرار بدهند ، به نظر دانشمندان عمل نشو و نماى كليه ها و تجديد ساختمان آن اختصاص به انسان ، اشرف مخلوقات دارد .
در پايان ماه اوّل ، نطفه جنينى تقريبا به نيم سانتى متر مى رسد و به شكل دايره اى نسبتا كامل در آمده انحنا و خميدگى پيدا مى كند ، در اين حال ، داراى يك دم نوك تيز است كه زير شكم قرار گرفته و بريدگى هاى كوچكى در دو طرف دم وجود دارد كه طرح اوليّه دست و پا محسوب مى شود .
در اطراف گردن كوچك جنين ، چهار شكاف مانند گوش ماهى ظاهر مى شود ، در اين موقع تشكيل اجزاى بدن شروع مى گردد ، در سر چشم ها نمودار مى شود و چروك هايى كه مقدمه پيدايش مغز حرام است پديد مى آيد .
در سطح جلوى سر ، برآمدگى ظاهر مى شود و از آن بينى بيرون مى آيد ، نزديك هريك از دو چشم ، گوش ها پديدار مى گردد كه البته نماى ظاهرى گوش ها نيستند ، بلكه نسج هاى حساس شنوايى است كه بعدها حس شنوايى در آن توليد مى شود ، خلاصه با پيشرفت جريانات فوق ، موجود تازه اى به ميدان زندگى انسان ها اضافه مى گردد .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان