انسان وقتى از بركت فكر و انديشه ، در خود و احوالش و در عاقبت كارش ، به عروة الوثقاى هدايت متصل شد و به صحنه پرشور نبوت و ولايت با لطف الهى قدم گذاشت ، تمام نيرو و قوا و استعدادهاى خود را به تصرف امر و نهى مولا در مى آورد و اين راه را با پاى جان مى پيمايد و سعى مى كند از آنچه كه دوست نمى پسندد دور بماند و هرچه را كه مولا مى خواهد انجام دهد ؛ اين زمان است كه ـ به فرموده قرآن ـ درهاى بركات آسمان و زمين به روى او باز مى شود و جذبه هاى خاص الهى خانه دلش را روشن مى كند و جلوه معشوق در آيينه صاف قلب و جان او باعث مى شود كه نور عشق به حق در دلش روشن شود و هر لحظه كه بر او بگذرد آتش اين عشق تيزتر و سوزنده تر گشته تا او را به مقام نيستى و فنا بكشاند و همه وجودش جلوه اوصاف و اسماى معشوق گردد .
عشق و محبت كه نتيجه هدايت است و به فرموده قرآن مجيد يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ طرفينى است ، هم از جانب حق متوجه عبد است و هم از جانب عبد متوجه حق ، يكى از عالى ترين و مهم ترين و بلكه بالاترين احوال سالك و عارف است و از مهم ترين مبانى هدايت و عرفان اسلامى است . عشق ، ذاتا از مواهب الهى است نه از مكاسب بشرى ؛ زيرا نتيجه كوشش عبد در راه خداست كه خداوند به مزد آن كوشش به عبد عطا مى كند و همان طور كه عشق و نور محبت موهبتى الهى است ، اگر جمله كاينات فعاليت خود را متمركز در خاموش كردن آن كنند . از آن عاجز خواهند ماند . عشق ، بزرگ ترين سرّ و رمز الهى است و تمام مذاهب و مسالك حق و كتب آسمانى زاييده آن است و به جز بناى محبت هيچ بنايى خالى از خلل نيست . هرچه بر بنيان عشق و محبت استوار باشد ، حقيقت است و هرچه غير آن است وسوسه و قيل و قال و مايه تفرقه و جنگ و جدال است .
*
طفيل هستى عشقند آدمى و پرى
ارادتى بنما تا سعادتى ببرى
*
با قدرت جاذبه عشق است كه عارف از قيد هستى رهايى يافته به درياى فقر و نيستى اتصال پيدا مى كند و در حقيقت مستغرق ، به عالم پرارزش وصل مى شود ، مقامى كه قرآن از آن تعبير به مقام قرب كرده است .
مولانا در وصف اين محبت مى گويد :
*
از محبت تلخ ها شيرين شود
از محبت دُردها صافى شود
از محبت خارها گل مى شود
از محبت دار تختى مى شود
از محبت سجن گلشن مى شود
از محبت نار نورى مى شود
از محبت سنگ روغن مى شود
از محبت حزن شادى مى شود
از محبت نيش نوشى مى شود
از محبت سقم صحت مى شود
از محبت مرده زنده مى شود
وز محبت شاه بنده مى شود
*
از محبت مس ها زرين شود
وز محبت دَردها شافى شود
وز محبت سركه ها مُل مى شود
وز محبت بار بختى مى شود
بى محبت روضه گلخن مى شود
وز محبت ديو حورى مى شود
بى محبت موم آهن مى شود
وز محبت غول هادى مى شود
وز محبت شير موشى مى شود
وز محبت قهر رحمت مى شود
وز محبت شاه بنده مى شود
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان