قبل از اين كه انسان با معارف عاليه الهيّه روبرو شود و با تذكرات بسيار پر ارزشى كه در آن معارف متوجه انسان است روبرو شود ، اگر اندكى تأمل و مختصرى فكر در حق خود كند در مى يابد كه به هيچ وجه مالك ملكى نيست و به هيچ وجه براى او به اندازه سر سوزنى قدرت و قوت نمى باشد .
از هنگام ولادت تا وقت خروج از دنيا غرق در فقر محض و آغشته به نياز صرف و محكوم احتياج به ديگرى است .
نه در خلقت و آفرينش خود ، او را اختيارى است و نه خروجش از دنيا به دست اراده اوست و نه آنچه در اين مبدأ و منتها بر او مى گذرد ، مايه هاى اولى و استعدادهاى اصلى اش در اختيار اوست .
اين همه كه در خط تاريخ ، در خود احساس غنا كرده اند ، غنايى كه متولد از حالات ابليسى است ، غنايى كه منبع شرور و معاصى و گناهان و تخلفات و پستى هاست ، همه و همه ناشى از غفلت انسان نسبت به خويش و خداى خويش است .
انسان اگر خود را بشناسد و اگر اندكى معرفت به خداى مهربان خويش پيدا كند هرگز در هيچ امرى احساس غنا و بى نيازى نمى كند ، بلكه به اين معنى واقف مى شود كه در كمال فقر و در اوج نيازمندى و در نقطه كمال احتياج است .
چون به اين حقيقت واقف شود و به اين معنى برسد كه از خود ، منيت و خوديتى ندارد و هويت و شخصيتش از او نيست ، بلكه مملوك ضعيف و مسكينى ناتوان و نيازمندى دردمند و گدايى بى چيز در برابر مالكى قوى و آقايى عزيز و بى نيازى جميل و صاحب غنايى بزرگ است ، به آن جناب متوسل شده و براى بيشتر شناختن فقر خود و مالك غنى خويش دنبال معارف الهيّه رفته و با تمام وجود به توفيق حضرت دوست به آنچه بايد برسد ، مى رسد و آن حجاب و پرده كه بايد از خانه قلبش كنار رود ، كنار مى رود ، آن زمان است كه تمام لحظاتش متوجه حضرت يار شده و با تمام هستى و وجودش به پيشگاه مقدس او عرضه مى دارد:
خداوندا چو توفيقم فزودى همى خواهم بدين راهم بدارى كه تا گردد نهانى ها عيانم به نورحق چوبينا شد مرا چشم به حكمت ها مزين كن دلم را گشاده كن تمامت مشكلم را[410]
ره تحقيق را با من نمودى به فضل خويش آگاهم بدارى به فضل خويش گويا كن زبانم نيايد باطلم ديگر فراچشم گشاده كن تمامت مشكلم را[410] گشاده كن تمامت مشكلم را[410]
چون وارد درياى معرفت شود ، با تمام وجود خود گوش گشته و صداى دلرباى يار را در قرآن مجيد و فرقان حكيم مى شنود كه حضرت دوست به تمام انسان ها خطاب مى فرمايد :
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ [411] .
اى مردم ! شماييد نيازمندان به خدا ، و فقط خدا بى نياز و ستوده است .
اين زمان است كه براى جبران فقر و شكستگى و ضعف و مسكنت و ذلت و حقارت و ندارى و پستى به دامن حضرت جانان مى آويزد و آن دامن پر مهر و مرحمت و پر لطف و عنايت را رها نمى كند ، تا مولاى مهربان و آقاى بزرگوارش نداى او را به غناى خود جبران نمايد .
اين زمان است كه دگرگونى عجيبى در او پديد مى آيد و دل و قلب و جان و روحش حال ديگرى پيدا كرده و از چيزى جز اتصال به حضرت دوست و مناجات با او لذت نمى برد و در اين زمان است كه جز او نخواهد و جز او نگويد و براى غير او كارى نكند و به هر كارى دست بزند به عشق او دست بزند .
براى يافتن فقر و مسكنت خويش ، به دعاى با عظمت عرفه امام حسين عليه السلام و دعاى ابوحمزه ثمالى در ارتباط با سحر ماه رمضان و دعاى كميل مراجعه كنيد كه در اين سه دعا عاشقان حق و شيفتگان حقيقت ، وضع انسان را آن طورى كه هست بيان كرده اند .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد چهارم تالیف: استاد حسین انصاریان