نفس نيز به دو معنا اطلاق مى شود ؛ يكى به معناى جامع قوه غضب و شهوت ، يعنى منبع و اصل صفات مذمومه ، به طورى كه اسلام جهاد با آن را واجب دانسته و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را دشمن ترين دشمنان خوانده . و به معناى ديگر عبارت است از : لطيفه الهى و عنايت خداوندى و به اين معنا حقيقت و ذات انسان است و به عبارت ديگر به معناى اوّل ، شيطانى و مذموم و به معناى دوّم ، رحمانى و پسنديده است .
4 ـ عقل
عقل كه به معناى مختلف استعمال مى شود ، اهل دل اغلب آن را به معناى مدرك علوم ، يعنى مترادف با معناى دوّم قلب به كار مى برند ، به طورى كه ملاحظه مى شود ، در بين همه اين اصطلاحات به قلب توجّه بيش ترى مى شود و قرآن مجيد هم همين واقعيت را تأييد مى كند ؛ زيرا سلامت قلب ، علّت سلامت سه ناحيه ديگر و مرض آن ، علّت مرض آن سه ناحيه است .
قلب به معناى لطيفه روحانى و آسمانى و به نحو اجمال ، آلت مهمّ ارتباط روحانى ، قلب است ؛ يعنى قلب به معرفت خدا واصل مى شود و روح كه يكى از اسرار قلب است ، عاشق و مجذوب خدا مى گردد و سرّ كه باطن روح است به مشاهده معنوى حضرت او نايل مى شود . عارف ، در پى شناختن خداست و مى خواهد از راه اين شناخت خود را هماهنگ با اوامر او و صفات حضرتش كند و ماحصل گفتار او اين است كه انسان به وسيله حواس خود نمى تواند به معرفت الهى برسد ؛ زيرا وجود مقدّس او خارج از زمان و مكان و مادّه است . او وجودى است نامحدود و به فهم و تصوّر در نمى آيد و منطق و عقل بشرى هيچ وقت از محدود نمى تواند تجاوز كند ، فلسفه احول است و قيل و قال وجدان را قانع نمى كند و فكر حقيقت جو ، با كلمات تهى و تكرارى ، تاريك مى شود و خلاصه انسان مقيّد به اسم شده از مسمّى دور مى گردد .
به قول عارف ، مولوى :
#
خلق اطفالند جز مست خدا
گفت دنيا لعب و لهو است و شما
جنگ خلقان هم چو جنگ كودكان
جمله با شمشير چوبين جنگشان
جمله شان گشته سواره بر نئى
جاعلند و خود ز جهل افراشته
باش تا روزى كه محمولان حق
يعرج والروح اليه والملك
من عروج الروح يهتز الفلك
#
نيست بالغ جز رهيده از هوا
كودكيد و راست فرمايد خدا
جمله بى معنى و بى مغز و مهان
جمله در لا ينبغى آهنگشان
كاين براق ماست يا دلدل پيئى
راكب و محمول ره پنداشته
اسب تازان بگذرند از نه طبق
من عروج الروح يهتز الفلك
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان