تردیدى در این حقیقت وجود ندارد که هر کدام از قواى نفسانى و غرائز انسانى براى خود هدف خاص و مشخصى دارد .اگر انسان با این غرائز مجهز نبود ، زندگى برایش امکان نداشت ، چنانچه انسان روزى فاقد غضب و شهوت و یا میل به ثروت و مقام و علاقه به همسر و فرزند . . . شود ، زندگى در نظرش پوچ گشته و گامى براى حیات برنمى دارد .و نیز شکى در این مطلب نیست که قواى عقلى و فکرى ، تعدیل کننده این غرائز و تاحدى راهنماى انسان در بهره دارى از این نیروهاى درونى طبیعى است .
غرائز انسان مانند موتور ماشین به او قدرت و نیرو و حرکت و جنبش مى دهد ، در حالى که قواى عقلى و فکرى انسان بسان ترمز ماشین از تحرک هاى بیجا جلوگیرى نموده و حافظ سلامت جان و ضامن بقاى اوست .عقل و خرد همانند چراغ هاى ماشین مسیر را براى انسان روشن مى کند و راه و چاه را مشخص مى سازد .در نظام روحى ، عقل مقامى بس ممتاز دارد و باید از عواملى که مایه دگرگونى دستگاه عقلى و فساد نظام فکرى و ضعف شنوایى و بینایى خرد است ، به شدت جلوگیرى نمود ، زیرا حیات معنوى و مادى بدون رهبرى صحیح عقل ممکن نیست .اسلام براى حفظ مقام و موقعیت خرد ، از عواملى که مایه فسادعقلى و انحراف دستگاه رهبرى انسان مى گردد به شدت جلوگیرى کرده ، انواع مواد مخدر ، شراب ، سرگرمى هاى مخرّب ، مشغولیت هاى بازدارنده از رشد و تکامل ، قمار ، همنشینى ها و شب نشینى هاى زیان بخش را ممنوع و حرام اعلام نموده است و بالعکس در تربیت و پرورش عقل فطرى کوشیده است تا انسان عقل فطرى را با عقل به وجود آمده از تجارب و عبرت ها و پندها و به تعبیر علمى « عقل مکتب » همراه سازد .علم و دانش ، مطالعه و بررسى آثار دانشمندان ، تحقیق در قوانین آفرینش ، مایه شکفتگى عقل و خرد مى گردد ، چنانکه ممارست گناه و همنشینى با بدکاران ، دیدن مناظر معصیت ، مایه ضعف شنوایى و بینایى خرد مى شود و زشتى بسیارى از کارها را از میان برمى دارد .