انسان در مرحله ارتباط و دوستى و معاشرت و همنشینى ، هنگامى که به دایره محبت محبوبى که داراى ارزش هاى اصیل و زیبایى هاى معنوى است وارد مى شود ، او نیست که به سادگى از محبوب اثر مى پذیرد بلکه این محبوب است که از طریق محبّت که رابطه میان محب و محبوب است ، آثار وجودى و ارزش هاى معنوى و زیبایى هاى باطنى اش را به محب انتقال مى دهد و به تدریج محب را تبدیل به وجود دوم خود مى کند و از محب در حدّ سعه وجودى و ظرفیت و گنجایشش محبوبى دیگر مى سازد ،
عشق از معشوق اول سر زندتا به عاشق جلوه دیگر کند
عاشقى را قابلیت لازم است *** طالب حق را حقیقت لازم است
انسان هنگامى که از طریق معرفت و آگاهى ، خداى مهربان را به عنوان محبوب برمى گزیند و دل در گرو عشق او مى نهد ، از ناحیه حضرت حق کمالات و ارزش ها و حقایق معنوى ، در حد گنجایش او به تدریج از افق وجودش طلوع مى کند .در این مرحله پر خیر و برکت است که آدمِ از بهشت رانده شده چون خورشیدى فروزان از افق تلّقى کلمات 7) طلوع مى کند و به مقام با عظمت توبه و پذیرش آن از سوى پروردگار مى رسد .در این نقطه نورانى است که ایوب در امواج آن همه بلا و گرفتارى از کرانه صبر و استقامت رخ نشان مى دهد و عبدى مورد مدح معبود مى شود و براى همیشه الگوى صبر و پایدارى مى گردد .در این جایگاه والاست که ابراهیم و اسماعیل سر از افق تسلیم بیرون مى کشند و پدر با کمال اشتیاق حاضر مى شود فرمان محبوب را در قربانى کردن اسماعیل به پاى عشق محبوب به جان پذیرا شود و از اینکه به خاطر محبوب ، او را با منجیق به سوى آتش سوزان بیفکنند هراسى به خود راه ندهد .در این مرحله پر ارزش است که یوسف در اعماق چاه کنعان از توفیق و لطف و کرامت دوست برخوردار مى شود و در ظلمت چاه از نور محبوب براى روشن نگاه داشتن قلب و جان بهره مى گیرد و به امید عنایات حضرت او آرامش و طمانینه خود را حفظ مى کند و در نهایت از افق تخت عزیزى مصر طلوع مى نماید .در این نقطه معنوى است که چوپانى گلیم پوش که از ترس فرعونیان در گمنامى کامل رخت چوپانى به بر کرده و نزدیک به ده سال گوسپندان شعیب را به صحرا برده در مسیر بازگشت به مصر قدم به وادى سینامى گذارد و تجلى نورى از محبوب را در وادى مقدس مى بیند و به شنیدن صداى معشوق و گفتگوى با او مفتخر مى شود و نهایتاً به مقام کلیم اللهى مى رسد .و اینجاست که باید گفت : ورود به حریم آشنایى و رفاقت با محبوبى مثبت و معشوقى حرارت بخش ، زمینه جلوه کمالات معشوق را در عاشق فراهم مى سازد و از عاشق ، وجودى نزدیک به وجود معشوق به بار مى آورد و کارى مى کند که هرگاه بیننده اى به تماشاى عاشق برخیزد با دیدن عاشق گویى معشوق را مى بیند .پیامبر بزرگوار اسلام (صلى الله علیه وآله) که با تکیه بر معرفتش از ابتدا محبوبى چون حضرت حق را انتخاب کرد و تا پایان زندگى اش در دنیا در سایه دوستى و انس با او به سر برد و محبوب با توفیق ویژه اش ارزش ها و کمالاتش را از وجود محبِّ عاشق ظهور داد به جایى رسید که فرمود : « مَنْ رَآنى فَقَدْ رَاىَ الْحَقَّ » 8) .هر کس مرا ببیند بى تردید حق را دیده است .آن حضرت از طریق این رابطه معنوى و همنشینى باطنى و رفاقت ملکوتى در مقامى قرار گرفت که حضرت محبوب ذکر نامش را در تشهد در کنار نام خود واجب نمود و قرار گرفتن کافر و مشرک را در حوزه اسلام منوط به اقرار به رسالت آن جناب در کنار اقرار به توحید قرار داد .