اعتماد به نفس ; يعني، ايجاد خودباوري. نداشتن اعتماد به نفس ممكن است اين حالات را داشته باشد:
الف) خود كمبيني. انسان با آنكه داراي ارزشها و لياقتهاي خاص خود است ولي خود را ناچيزتر از آنچه هست، ميانگارد; به عبارت ديگر خود و ارزشهاي خويش را باور ندارد.
ب ) ديگر بزرگبيني. منظور اين است كه گاهي انسان براي ديگران هيبتي را تصور ميكند و آن چنان آنها را در خيال خود بزرگ جلوه ميدهد، كه گويي خودش را در برابر آنان موري به درگاه سليمان ميبيند و يا ذرهاي در برابر خورشيد و همين امر باعث ميشود وقتي در برابر آنها قرار گرفت، دست و پاي خودش را گم كند.
ج ) گاهي عدم اعتماد به نفس به خاطر عدم تسلأط است; چون بر چيزي كه بايد بازگو كند، كاملاا مسلأط نيست و دچار تزلزل ميشود.
د ) گاهي اضطراب بدون دليل است. انسان خودش هم نميداند به چه دليل دچار اضطراب شده است.
ه' ) گاهي به خاطر عدم ارتباط با اجتماع است; يعني، در اجتماع كمتر با كسي روبه رو شده و كمتر رفت و آمد داشته است.
و ) گاهي عدم اعتماد به نفس، ترس از مورد استهزا قرار گرفتن است. حال براي رفع موارد مذكور به نكات ذيل توجه بفرماييد:
الف) انسان بايد به نقاط ضعف و قوت خود پي ببرد و در آن حدي كه واقعاا هست، خود را بشناسد. و زماني كه خود را شناخت، به خود هويأت بدهد و به نقاط قوأت خود اعتماد داشته باشد. همچنين خود را حقير و ضعيف فرض نكند; بلكه در حد لياقت و استعدادي كه در خود ميبيند خود را مقتدر و توانا ببيند و به عبارت ديگر ارزشهاي وجودي خويش را باور كند. در اين راستا پيشنهاد ميشود با افرادي كه سخن آنها به شما هويت ميبخشد، نزديك شويد و با آنان حشر و نشر داشته باشيد.
ب ) ديگران نيز در هر پايه و مقامي كه باشند در همان حد خود محترمند; نه آنها را بيشتر از آنچه هستند بالا بريد و نه كمتر از آنچه هستند، فرض كنيد. و در حد شا ن خودشان نمره بدهيد.
ج ) نوعاا هيچ دليلي براي اضطراب انسان وجود ندارد. حتي اگر از خودش هم سئوال كند كه چرا من مضطرب هستم؟ جواب قانع كنندهاي نمييابد. بنابر اين شايسته است اين سوال را مطرح نمايد كه اضطراب من براي چيست؟ ديگران نيز نظير خود من هستند.
د ) يكي از علل اضطراب در رويارويي با افراد، كمي ارتباط با اجتماع است. در اين راستا پيشنهاد ميشود كه در مجامع حضور فعال داشته باشيد و به شخصيتها نزديك شويد.
ه' ) گاهي عدم اعتماد به خاطر ترس از استهزاي ديگران است. اولاا اين را بدانيد كه اگر شما اصول گذشته را رعايت كنيد كسي شما را استهزا نميكند. ثانياا فرض كنيد در نهايت كسي هم بخندد يا جمله هاي بگويد. چرا شما از اين گونه مسائل مضطرب ميشويد؟ در عين حال اگر ضعفي در كار بوده، سعي كنيد براي بار ديگر آن را جبران نماييد. نكتهاي كه در اينجا بسيار اميدوار كننده است، اينكه اصولاا اين حالات پايدار نيست; بلكه ممكن است تا مدتي سراغ انسان بيايد ولي بر اثر تمرين و مهارت و با گذشت زمان و تغيير شرايط، كمكم انسان حالت طبيعي خود را پيدا خواهد كرد. در اين زمينه بايد چند كار را انجام دهيد:
1- استعدادهاي خود را محاسبه كنيد و بدانيد كه اشخاص ضعيفتري به موفقيتهاي فردي
و اجتماعي بزرگي دست يافته اند ; پس شما هم ميتوانيد.
2- براي انجام كارهاي بزرگ، تصميم بگيريد و تمام استعداد و انرژي خود را براي به ثمر رساندن آن به كار گيريد.
3- هيچ گاه از شكست نهراسيد و آن را پل و رمز و تجربه پيروزيهاي آيندهئ خود قرار دهيد.
4- هميشه در كارهاي خود برنامهئ مشخص داشته باشيد حتي كارهاي روزمره.
5- از دوستي و نشست و برخاست با افرادي كه روحيهئ ضعيف دارند و هميشه نسبت به خود
و آينده شان بدبين و بيانگيزه اند، پرهيز نماييد و در مقابل دوستاني با اعتماد به نفس براي خود پيدا كنيد.
6- هميشه به خود تلقين كنيد كه من انسان موفقي هستم و موفقيتهاي خود را كوچك و بيارزش نشماريد. البته مراقب باشيد اين عمل موجب غرور شما نشود.
7- ورزش كنيد حتي اگر چند دقيقه باشد.
8- براي به دست آوردن روحيهئ خودباوري، كمكهاي خداوند و امدادهاي او را نبايد ناديده گرفت. از اين رو براي خود و ديگران بسيار دعا كنيد.
منبع : پاسخگو