
آية الله العظمى بروجردى و جبران زيان احتمالى
- تاریخ انتشار: 19 اسفند 1389
- تعداد بازدید: 912
البته من نمىدانم، اين كه مىخواهم براى شما بگويم، اسم آن را مىشود زيان گفت يا نه. اما به قدرى روح اين بزرگواران لطيف و آينه وجودشان صاف است كه گاهى اين را براى خود زيان مىدانند. شايد تلنگرى كه به كسى خورده، تلنگر محبت بوده، اما همين تلنگر را تحمل نمىكنند و به شدت به جبرانش برمىخيزند.
شايد نگاهى كرده باشند كه نشود گفت اين نگاه، نگاه زياندارى بوده است، يا كلمهاى گفته باشند كه نشود گفت اين كلمه، زياندار بوده است. اكنون آنچه كه اتفاق افتاده را براى شما ذكر كنم، ببينيد به نظر شما زيان است، يا نه؟ ولى آنها زيان حساب مىكردند و در جبران آن نيز غوغا كردهاند. روحانى باسوادى كه در پايين شهر قم امام جماعت و مورد توجه مردم نيز بود و هر روز نيز در درس آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله شركت مىكرد. مرحوم آقاى بروجردى نيز او را مىشناخت و به او عنايت داشت. از چهرههاى علمى بود كه در درس، با آيت الله العظمى بروجردى مباحثه مىكرد و ايشان نيز جواب مىدادند. روزى در اوج درس، به درس آيت الله العظمى بروجردى ايرادى وارد كرد، ايشان جواب دادند، دوباره به جواب آيت الله العظمى بروجردى ايراد كرد، ايشان دوباره جواب دادند، بار سوم آمد ايراد بكند، مرحوم بروجردى اخم مختصرى در ابرو انداختند و مقدارى صداى خود را بالا بردند و به او فرمودند: كافى است. همين. چند لحظه از درس گذشت، هنوز نيم ساعت ديگر بايد ايشان درس را ادامه مىدادند، قطع كردند. باز تكرار مىكنم؛ آن افرادى كه روحيه لطيفى دارند، وصل هستند، آينه باطن آنان از زنگار پاك است، تحمل زيان را ندارند و در جبران آن نيز به گونهاى جبران مىكنند كه در يك ميليون نفر، يك نفر تحمل اين گونه جبران را ندارد.
رياست معنوى مرحوم بروجردى در آن زمان، كه تمام حوزههاى شيعه و تمام مراجع، علما و بزرگان شيعه، تحت تأثير دانش، معنويت و نورانيت ايشان بودند. انسانى بود كه خدا جهانى را در وجود او قرار داده بود. ببينيد اين كارى كه ايشان كرد، در چند ميليون، چند نفر مىتوانند انجام بدهند؟ ايشان درس را قطع كرد، از منبر پايين آمد، به جاى اين كه به طرف درب خروجى برود، به ميان جمعيت آمد. چون حدود نهصد نفر در درس ايشان حاضر بودند. دست مباركشان را برابر آن شيخ دراز كردند، او نيز دست خود را دراز كرد، آقاى بروجردى دستش را گرفت و خم شد، دست آن شيخ را بوسيد و رفت.
جبران لغزش- اگر لغزش باشد- تمام شد؟ براى من خيلى سخت است كه بتوانم اسم اين برخورد را لغزش بگذارم. حكايت استاد و شاگردى است. استاد مطلبى علمى را مطرح كرده، شاگرد ايراد كرده، استاد جواب داده، دوباره شاگرد ايراد كرده، بار سوم استاد اخم مختصرى در ابرو انداخت و كمى صداى خود را بالاتر برده، با اين بوسيدن دست، اين لغزشى كه به نظر خودشان لغزش بوده است جبران كند. اما به نظرشان جبران نشد. هنگام طلوع آفتاب، پول قابل توجهى را با عباى نوى قيمتى برداشتند، تنها به درب خانه آن عالم رفتند، در زد. مىدانستند اين وقت، اين عالم بيدار است. وارد منزل اين عالم شدند، اين عباى نوى قيمتى و آن پول قابل توجه را جلوى اين عالم گذاشتند و به او فرمودند: نزد خودم، واقعاً از عمق دل به پروردگار بگو: خدايا! من حسين بروجردى را بخشيدم. «1» شما اين برخورد را با برخوردهاى امروز مردم، از زن و شوهرها بگيريد، تا قوم و خويشها، برادر و خواهرها، مردم كوچه و بازار، دولت و ملت، مقايسه كنيد، ببينيد ما چقدر از خدا و اين تجارتى كه خدا مىفرمايد فاصله داريم؟ و آنها چقدر به پروردگار عالم نزديك هستند.
گفت: آقا! اتفاقى نيفتاده است، شما چرا اين قدر به خود سخت گرفتهايد؟ شما استاد من و جان من هستيد و من نيز شاگرد شما. استاد و شاگرد با هم رد و ايراد علمى مىكنند، ممكن است دادى نيز سر من كشيده باشيد، جانم فداى آن داد شما. مرحوم بروجردى فرمودند: تعارف نكن! از عمق دل، جلوى چشم من به پروردگار بگو: من حسين بروجردى را بخشيدم. آن روحانى همين جملات را به زبان جارى كرد. گويا همه دنيا را به آيت الله العظمى بروجردى دادند. چه روز خوشى براى ايشان بود. برگشتند و به خانه آمدند. به خادم خود فرمودند: امشب براى من تهيه غذاى سحرى ببين، غير از عيد فطر و عيد قربان، در هواى پنجاه درجه تابستان قم و آن زمستان كويرى، يك سال تمام روزه گرفتند و گفتند: خدايا! من خودم را جريمه كردم، اين تلنگرى كه به اين شيخ زدم، در قيامت ديگر پاى من حساب نكن. اينها طايفه بعد از انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام و مخلَصين هستند، حتى دربِ اين ضررهاى اندك را به روى ضررزنندگان بستهاند تا هيچ شيطانى، هوا، فكر و خيالى كه بتواند به آنان زيان بزند، نتواند. خطرناكترين دشمن انسان با جنودش، به عزت پروردگار قسم مىخورد كه من به اينها، به هيچ عنوان راه ندارم. اينها طايفه دوم هستند؛ يعنى صف بعد از انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام كه اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: «قليلٍ زَلَلَه» لغزش آنها خيلى كم است. اگر اين لغزش اتفاق بيافتد، اين گونه در مقام جبران برمىآيند.