فارسی
سه شنبه 20 شهريور 1403 - الثلاثاء 5 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

چهره ملكوتى يوسف عليه السلام-جلسه چهارم (متن کامل +عناوین)

تهران، حسينيه همدانى ها رمضان 1385
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
قرآن كريم طايفه اى را به عنوان صالحين ياد مى كند كه انبيا عليهم السلام از پروردگار عالم درخواست مى كردند كه خداوند مهربان آنها را در آن طايفه قرار دهد. از باب نمونه از قول وجود مبارك حضرت ابراهيم عليه السلام كه پدر اغلب انبياى بعد از خود است، از خدا درخواست كرد: «رَبّ هَبْ لِى حُكْمًا وَ أَلْحِقْنِى بِالصلِحِينَ»  خدايا! قلب و باطن مرا درياى حكمت قرار بده كه من حقايق همه اشيايى كه با آنها سر و كار دارم را بشناسم و مرا به طايفه صالحين ملحق كن كه در دنيا و آخرت با آنها باشم. عظمت اين طايفه در حدّى است كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايد: وقتى مردم دور هم جمع مى شوند و درباره صالحين حرف مى زنند و آثار و داستان زندگى آنها را بيان مى كنند، خداوند مهربان رحمتش را بر آن مجلس نازل مى كند:«عِنْدِ ذِكْرِ الصّالِحين يَنْزِلُ الرَّحْمة» به قدرى نزد پروردگار محبوب هستند كه وقتى اسم، رسم و آثار آنان گفته شود و بشنوند، رحمت پروردگار بر اهل آن مجلس فرود مى آيد. طبق آيات قرآن كريم، وجود مبارك حضرت يوسف عليه السلام يكى از صالحين عالم است كه ياد، ذكر و بيان ارزش هاى وجود او، نازل كننده رحمت خدا در مجلسى است كه با معنويت او پيوند مى خورد. اميرالمؤمنين عليه السلام نيز همين گونه هستند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «ذِكْرُ عَلىّ عِبادة» و عبادت باعث نزول رحمت است. خيلى مسأله مهمى است كه ياد امثال حضرت يوسف و اميرالمؤمنين عليه السلام رحمت پروردگار را به جوش آورده و نازل مى كند.
ملاك باارزش و بى ارزش بودن
براى اين كه حضرت يوسف عليه السلام را از نظر آثار وجودى بهتر بشناسيم و همچنين طرف مقابلش را كه در تاريخ كم نبوده و در زمان ما نيز كم نيستند نيز بشناسيم، مطالبى را بحث مى كنيم.
هميشه امثال حضرت يوسف عليه السلام در عالم كم بوده اند؛ چون هر چه جنس گران تر باشد، كمياب تر است. عقيق، درّ، الماس و طلا چون كمياب هستند، گران هستند. اين طور نيست كه معدن هاى عالم پر از اين سنگ هاى قيمتى باشد. در جامعه انسانى نيز همين طور است. افرادى كه از لحاظ ارزشى گران هستند، خيلى كمياب هستند، لذا مانند حضرت يوسف عليه السلام در عالم خيلى كم است. اما شخصيت هاى پست و بى ارزش مانند زليخا خيلى فراوان هستند.
كم بودن ارزش داران
چرا اين همه براى شيعه قيمت گذارى شده است؟ چون كمياب است. در شش ميليارد جمعيت جهان فعلى، آن تعداد شيعه واقعى، قابل مقايسه با كل نيست. شيعيان خيلى كم هستند. خدا در قرآن مجيد مى فرمايد: «ناس» يعنى كل مردان و زنان، اما وقتى به بندگان واقعى مى رسد، مى فرمايد: «قَلِيلٌ مّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ»
ارزش داران خيلى كم هستند. جايگاه اين ارزش در پيشگاه پروردگار به قدرى مهم است كه در حديث قدسى آمده است: اگر روز قيامت ميان اولين و آخرين يك نفر از اين ارزش داران بيشتر نداشته باشم، هشت بهشت را به او مى دهم و بقيه را به جهنم مى ريزم و باكى ندارم.  اگر يك قيراط از الماس گم شود، دل انسان مى سوزد، حق هم هست، ولى خبر بدهند در خانه اى كه دارند بنايى مى كنند، ده كاميون آشغال بردند، انسان خوشحال مى شود؛ چون همه عكس العمل روان انسان در مقابل شى ء باارزش است و اين عكس العمل شعبه اى از عكس العمل پروردگار است. اشياى بى ارزش، دور ريختنى هستند. صدها ميليارد زليخا را روز قيامت در آتش بريزد باكى ندارد، اما حضرت زهرا عليها السلام را مى خواهد وارد محشر كند، براى ورود ايشان در قيامت چه كار مى كنند.
ارزش يوسف عليه السلام در مقابل زليخا
براى يافتن ارزش حضرت يوسف عليه السلام و بى ارزشى زليخا، چهار مسأله را بايد دقت بفرماييد. دو مسأله آن در عشق و وجدان است كه از مسائل مثبت است.
عظمت اين عشق و وجدان كه در قرآن نيز مطرح شده است در حدى است كه هيچ كسى تا كنون حرف آخر را درباره اين دو نتوانسته بزند. خدا مى داند در كتاب ها چه اوراقى درباره عشق و وجدان پر شده است، گويا حرف هاى حكما، فلاسفه، اهل دل و عرفا درباره عشق و وجدان حرف اول و ابتدايى است.
آنها نوشته و به يادگار گذاشته و از دنيا رفته اند و آنهايى كه اكنون هستند مطالب جديد و پرقيمت تر را به نوشته هاى آنها اضافه مى كنند. حرف آنها نيز اين است كه عشق و وجدان دو نور، دو حقيقت و دو واقعيت ملكوتى هستند، نه زمينى و دو فرشته عالم معنا و عالم الهى هستند كه در وجود حكيم، با معرفت، صاحب خرد، «اولى الالباب» و «اولى الابصار» ظهور مى كنند؛ چون عشق و وجدان تا زمانى كه انسان جاهل است، با او كارى ندارند. بستر و زمينى كه اين دو گياه ملكوتى از آن روئيده مى شوند، معرفت الله است.
عارف يعنى كسى كه وجود مقدس حضرت حق را كه صاحب واقعى عالم است، بشناسد و بداند كه همه كاره واقعى عالم، او است و تمام عالم با كل موجوداتش ابزار او براى توليد خير هستند. همين مقدار خدا را بشناسد، كافى است، نيازى نيست به اندازه پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام معرفت پيدا كند، فقط به اين حقيقت اتصال پيدا كند كه خدا، صاحب، مالك، همه كاره و كارگردان عالم هستى است و هيچ چيزى به عنوان وجود مستقل در اين صفحه وجود ندارد، بلكه تمام موجودات ابزار او براى توليد خير هستند.
 اثر معرفت به پروردگار
افرادى كه از معرفت به پروردگار برخوردار مى شوند، حتى خواب آنها نيز خير و بلكه بالاتر از خير، يعنى عبادت است. در روايات داريم كه پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
 «نَوْمُ العالِمِ عِبادة»  خواب اهل معرفت، با اين كه در عالَم خواب، تكليف ندارند، عبادت است. كسى كه به خواب مى رود، بعد بيدار مى شود، مى بيند اذان افطار را گفته اند، اما او نماز ظهر و عصر خود را نخوانده است گناهى بر او نيست؛ چون خواب بوده و آن وقتى كه خواب بوده، بر او تكليفى نيست.
اما خواب اهل معرفت نزد پروردگار به قيمت بيدارى و تكليف است و خواب او را به عنوان عبادت مى نويسند. اين معرفت بايد باشد. عشق از اين معرفت ظهور مى كند كه بعد از شناخت مى گويد: عجب محبوبى، وجود مقدسش جامع تمام كمالات است و همه جهان براى توليد خير ابزار او هستند و هر خيرى از اين اتصال از او مى رسد و بعد اين خير را پخش مى كند. به اين همه خوبى ها و زيبايى ها عاشق مى شود. عاشق، هميشه داراى وجدان بيدار است، اين عشق و آن وجدان بيدار چه مى كند؟ عشق سه طرف دارد: يكى خودش است كه نوعى حال است، دوم معشوق است كه موضوع و متعلّق عشق است كه اگر معشوق نباشد، عشق به وجود نمى آيد و سوم عاشق است. واقعاً اگر معشوق را نشناسد، عشق به وجود نمى آيد.
عشق از معشوق اول سر زند             تا به عاشق جلوه ديگر كند
اين يك حقيقت است. طرف اصلى، حقيقى، واقعى، سازنده و به وجود آورنده و ظهور دهنده عشق، معشوق است.
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى             كوشش عاشق بيچاره به جايى نرسد
آثار چشيدن مزه عشق
اين شعر جزء اشعارى است كه در تنهايى خودم زمزمه مى كنم. شاعرش قديمى است. معلوم است كه مزه عشق را در حدّ خودش چشيده بوده؛ چون اگر نچشيده بود، نمى توانست اين گونه بيان كند. در گفتن خط به خطش بايد دقت كنيد؛ يعنى با عقل خود دنبال كنيد.
 هر كه كند روى طلب سوى او             قبله ذرّات شود كوى او
يكپارچه بايستد و بگويد: من تو را مى خواهم؛ چون او را بخواهد، تمام ابزار دست او كه براى توليد خير است، به طرف او برگردانده مى شود. تلخ ترين تلخى هاى ظاهرى نيز پرمايه ترين خير را براى او توليد مى كند.
ابن زياد وقتى از حضرت زينب كبرى عليها السلام مى پرسد: حادثه اتفاق افتاده را كه گرفتيم، كشتيم، قطعه قطعه كرديم و برديم، چگونه ارزيابى مى كنى؟ حضرت زينب كبرى عليها السلام باطن مسأله را بيان كرد و به ابن زياد فرمود: «ما رأيت الّا جميلًا» آن چه را كه ديدم، زيبايى مطلق است. تمام ابزارهاى خدا متوجه ما شد و زيباترين مرحله شهادت را نصيب ما كرد. شمشيرها، نيزه ها، خنجرها، تيرها، همه براى ما توليد خير كردند.
اگر كسى اين نگاه را پيدا كند، در تمام عمر راحت زندگى مى كند، راحت عبادت مى كند، راحت گريه عاشقانه مى كند و وقت مردن نيز تنها نمى ميرد، بلكه: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ»  خدا تعدادى ملائكه را كه ملائكه رحمت هستند، مى فرستد، قبل از اين كه ملك الموت جان او را بگيرد، بهشت را به او بشارت بدهند و بگويند: نترس و غصه دار نباش. او را روى دست برداريد و به طرف خودم بياوريد. اين متن قرآن است.
 ديدگاه عاشقان خدا به مرگ
ما مرگ را در كنار بدن نگاه كرديم، اما آنها مرگ را در كنار ابزار خدا براى توليد خير نگاه كردند. در بيرون از شهر مكه آنهايى كه به اصطلاح دلسوز بودند به امام حسين عليه السلام عرض كردند: آقا! از اين سفر منصرف شويد. فرمودند: چرا؟ گفتند: چون بوى مرگ مى آيد. امام عليه السلام فرمودند: به خدا قسم اشتياق من به مرگ از اشتياق حضرت يعقوب عليه السلام فراق كشيده به حضرت يوسف عليه السلام گم شده بيشتر است. « اين حال اين گونه افراد است. اين حال از كجا به دست مى آيد؟ در كنار خدا بودن. از كنار بدن اين حال به دست نمى آيد؛ يعنى محبوب من، همه ابزارها را متوجه من مى كند كه مرا از اين خانه تنگ نزد خودش ببرد. چرا من شوقم از يعقوب به يوسف عليهما السلام نسبت به مرگ بيشتر نباشد. چرا؟
هر كه كند روى طلب سوى او             قبله ذرّات شود كوى او
در زيارت امين اللّه امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: خدايا! يكى از خواسته هاى من از تو اين است كه:
 «مَحْبُوبَةً فِى ارْضِكَ وَ سَمائك» مرا محبوب تمام آسمان ها و زمين قرار بده. وضعى پيدا كنم كه تمام اهل آسمان و زمين واقعاً عاشق من شوند. يعنى همه زيبايى ها را به من بده.
عشق كه بازار بتان جاى اوست             سلسله بر سلسله سوداى اوست
آتش دل هاى كباب است عشق             گرمى عشّاقِ خراب است عشق
عشق نه وسواس بود و نى مرض                       عشق نه سودا بود و نى غرض
عشق مجازى به حقيقت قوى است                     كوشش عاشق كشش معنوى است
عاشق و معشوق ز يك مصدرند                       شاهد عينيت يكديگرند
 گفت به مجنون صنمى در دمشق                    كاى شده مستغرق درياى عشق
 عشق چه و مرحله عشق چيست؟                   عاشق و معشوق در اين پرده كيست؟
  عاشق يكرنگ حقيقت شناس                       گفت كاى محو اميد و هراس
  نيست در اين پرده به جز عشق، كس             اول و آخر همه عشق است و بس
اين همان معنى آيه قرآن است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»
ديدگاه عاشقانه به دنيا
جامى مى گويد: هر چه مى بينيد، موج روى آب است. به سراغ خود دريا برويد، موج فكر شما را نبرد. تمام آنچه را كه مى بينيد، حباب روى آب است. تمام اين حباب ها مى تركند و محو مى شوند. به ابوسعيد در نيشابور گفتند: امروز مرده اى را كه قبر كردند، هشتاد هزار دينار طلا ثروت او بود، گفت: عجب، پس اين مرده همان حباب تركيده است. حال آن هشتاد هزار دينارى كه روى زمين مانده، چه ارتباطى با اين جنازه گنديده زير خاك دارد؟
نيست در اين پرده به جز عشق كس             اول و آخر همه عشق است و بس
عشق كزان مزرع جان روشن است             يك شررش آتش صد خرمن است
حضرت على عليه السلام ميليون ها شيعه واقعى از پيروى خودش درست مى كند:
آب خضر گرچه ز جان خوشتر است             چاشنى عشق از آن بهتر است
آتش عشق از من ديوانه پرس                       كوكبه شمع ز پروانه پرس
ما كه در اين آتش سوزنده ايم                        كشته عشقيم و به او زنده ايم
كسانى كه او را از طريق معرفت يافتند و همه ابزارهاى توليد خير را در دست او ديدند، عاشق او شدند و به او وصل شدند و او نيز همه ابزار خير را در راه حيات آنها به كار انداخت. وگرنه كدام دختر مانند حضرت زهرا عليها السلام مى شد؟ كدام جوان بدون عشق مانند حضرت على اكبر عليه السلام مى شد؟ كدام مرد سى و دو ساله مانند قمر بنى هاشم مى شد؟ كدام ايرانى زرتشتى بى دينِ مشرك، مانند سلمان فارسى مى شد؟ تمام اين ها معجزه عشق برخاسته از معرفت و وجدان بيدار مى باشد.
حركت عاشق به سوى معشوق
قدرت عشق، عاشق را براى رسيدن به معشوق حركت مى دهد. البته معشوق نيز عاشق را راهنمايى مى كند كه اگر مى خواهى به من برسى:«فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صلِحًا»
اين گونه به من مى رسى. عشق از يك طرف به عاشق حركت صعودى مى دهد، مى گويد: برو تا به او برسى. وجدان نيز از طرف ديگر او را نگه مى دارد كه سقوط نكند و به پستى ننشيند و به زباله تبديل نشود.
همه جنس هايى كه در بسته بندى هست، به آن ماده نگهدارنده مى زنند، شير، پنير، ماست و همه خوردنى هاى بسته بندى شده. عشق حركت مى دهد و وجدان نگهدارنده است، كه از اين حركت عقب گرد نكند. كمال اين عشق و وجدان در حضرت يوسف عليه السلام موج مى زد.زليخا ديگر كيست؟ حضرت يوسف عليه السلام زيباى مطلق را تماشا مى كند. قدرى گوشت و پوست و استخوان كه در كنار هم چيده شده اند، به نام زليخا، اين كه زيبايى ندارد؟ ذره اى رگ، عصب، ابرو، چشم، لب، دهان و دندان در برابر زيباى مطلق، چه جاى تماشايى دارد؟! ايشان دائم از اين زن نفرت دارد؛ چون پشت اين زيبايى ديو را مى بيند.
 ذكر مناجات با پروردگار
از قول شما شعر عاشقانه اى نيز براى خدا و خطاب به او ذكر كنم:
اى كوى تو قبله روانم                            روى تو بهشت جاودانم
من غير تو كس نمى شناسم                      شوق رخ توست جسم و جانم
از درد فراق گر غمينم                           از ياد وصال شادمانم
عشق است تمام هستى من                       شوق است هويت عيانم
مفتون تو يار مهربانم                             مجنون تو ماه دل ستانم
گر سوزى و گر نوازى اى دوست             از درگه خويشتن مرانم
هر چه گفتيم جز حكايت دوست                در همه عمر از آن پشيمانم
تو شاهد بودى كه من به جاهاى زيادى رفتم و درِ بسيارى از خانه ها را زدم، با افراد زيادى رفاقت كردم، اما همه اين ها ضرر و خسارت بوده است. همه يا به من ظلم كرده اند، يا پشت سر من غيبت كرده و يا به من تهمت زده اند، در حالى كه همه خيرها و خوبى ها نزد تو بوده است، حتى در قرآن به ما پيغام دادى كه با همه بدى هايى كه داريد، بياييد، شما را مى بخشم و قبول مى كنم، و ما حالا آمديم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

قلب اميرالمؤمنين (علیه السلام)
مرگ و عالم آخرت - جلسه پنجم (1) - (متن کامل + عناوین)
نتيجه‏
دو آيه شريفه درباره امتحان مردم‏
برنام ششم: عدالت‏
تدبّر در آثار رحمت حضرت حق‏
3 ـ نماز، نور چشم پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
موضوعات اخلاقی - جلسه دهم - خدیجه سلام الله عليها ...
خداخواهى از راه خداشناسى
تاريخچه پيدايش لفظ و فرقه شيعه‏

بیشترین بازدید این مجموعه

موضوعات اخلاقی - جلسه دهم - خدیجه سلام الله عليها ...
تاريخچه پيدايش لفظ و فرقه شيعه‏
دو آيه شريفه درباره امتحان مردم‏
خداخواهى از راه خداشناسى
3 ـ نماز، نور چشم پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
حق زنان بر مردان از زبان امام سجاد عليه‏السلام
غيبت، بدتر از زنا
مقام و بزرگوارى اويس قرنى‏
نتيجه‏
نعمت های الهی - جلسه پنجم - (متن کامل + عناوین)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^