فارسی
سه شنبه 29 آبان 1403 - الثلاثاء 16 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اندیشه در اسلام - جلسه دهم

پند و عبرت، حاصل انديشه

 

 

در آيات و روايات آمده كه درباره عالم، آفرينش و عناصر و اجزاى آن بيانديشيد تا با صاحب باعظمت عالم ارتباط پيدا كنيد . درباره نفس خود انديشه كنيد تا اين سرمايه گرانبها كه در اختيار شماست، هدر نرود . درباره امت هاى گذشته فكركنيد تا از راه انديشه با كارهاى خوب نيكان آشنا شويد و آن را در خود تحقّق بخشيد و با گناهان بدكاران نيز آشنا شويد و از آن بپرهيزيد .

 

نگاه عارفانه رسول خدا صلي الله عليه و آله

 

 

در كتاب ها آمده كه وقتى پيامبر عزيز اسلام از منزل بيرون مى آمدند با ديدن ديوارها و خانه ها به فكر فرو مى رفتند، در اين كه سازندگان اين ديوارها و خانه ها كجا رفتند؟ صاحبان اين خانه ها چه شدند؟ در اين خانه ها چه آرزومندانى زندگى مى كردند، كجا رفتند؟ آرزوهاى آنها چه شد؟ خانه قبر با صاحبان اينها تاكنون چه كرده است؟

 

اين انديشه ها مَركب نورى هستند كه انسان را به فضاى باعظمت حيات الهى هدايت مى كنند. انسان در آن فضا، به تعبير قرآن، به انسان مباركى تبديل مى شود.

 

مقام بندگى درپيشگاه حق

 

 

در قرآن آمده است : يهوديان وقتى كنار گهواره عيسى عليه السلام قرار گرفتند، به حضرت مريم عليه السلام گفتند : شما كه هنوز شوهر نكردى، اين بچه را از كجا آورده اى؟ خدا قبلاً به او فرموده بود كه اگر چنين پرسشى از تو شد، بگو از خود بچه سؤال كنيد . مريم عليه السلام حرفى نزد و جوابشان را نداد، بلكه فقط با دستش به گهواره اشاره كرد كه از همين بچه يك روزه بپرسيد كه كيست!

 

يهودى ها عصبانى شدند. قرآن مى فرمايد كه آنها به مريم عليه السلام گفتند: ما را به چه كسى راهنمايى مى كنى؟

 

« كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِى الْمَهْدِ صَبِيّاً »1.
چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم .

 

بچه در گهواره كه حرف نمى زند، آن هم بچه يك روزه . قرآن مجيد مى فرمايد: صداى اين بچه يك روزه از گهواره در آمد و گفت:

 

«قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللّه ِ»2.
گفت : بى ترديد من بنده خدايم .

 

اين عالى ترين نقطه زندگى انسان است .

 

قرآن وقتى مى خواهد از انبيا تعريف كند، با همين لغت تعريف مى كند .

 

« وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلوةِ وَإِيتَاءَ الزَّكوةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ »3
.

 

و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [ مردم را ] هدايت مى كردند ، و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم ، و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند .

 

«إِنِّى عَبْدُ اللّه ِ»4.
من بنده خدا هستم.

 

«آتانى الكتاب» يك مجموعه اى از وحى خدا به من عنايت شده است.

 

« وَجَعَلَنِى نَبِيّاً »5.
خداوند متعال مرا پيامبر قرار داده است.

 

نگفت بعدا پيامبر مى شوم، بلكه گفت : الان پيامبر هستم .

 

«وَ جَعَلَنِى مُبَارَكاً»6.
خداوند متعال مرا انسان مباركى قرار داده است.

 

امام ششم عليه السلام وقتى براى شاگردانشان اين آيه را توضيح مى دادند، به كلمه مبارك كه رسيدند، آن را به نفّاع، بر وزن فعّال كه صيغه مبالغه است، ترجمه كردند. يك وقت مى گوييم كه اين آقا شخص مفيدى است. يك وقت هم مى گوييم كه شخص نفّاعى است . موجود نفّاع، موجودى است كه تمام وجودش منفعت است ، سكوتش، نگاهش، شنيدنش، حرف زدنش، راه رفتنش، حتى حركاتش منفعت است.

 

حيات الهى، ثمره انديشه

 

 

وقتى انسان با مركب فكر حركت كند، به اين نقطه حيات الهى مى رسد ؛ به اين نقطه كه رسيد، به قول وجود مقدّس حضرت صادق عليه السلام نفّاع مى شود. تعبيرى هم اميرالمؤمنين عليه السلام درباره اين گونه انسان ها دارند كه مى فرمايند: اينها كليدند . هر قفل مشكلى كه در برابر اينها قرار بگيرد، آن را باز كرده، و براى باز كردن آن هم راه پيدا مى كنند ؛ البته انسان به تنهايى نمى تواند قفل تمام مشكلات را باز كند، بلكه بايد كمك بگيرد . انسانى هم كه مورد احترام مردم شد، مورد اعتماد آنها است. وقتى دستش را پيش مردم دراز كند، مردم با كمال ميل مى پذيرند و كمك مى كنند تا مشكل او حل شود ؛ بنابراين، بكوشيد به گونه اى رفتار كنيد كه مردم شما را به خوبى، كرامت، بزرگوارى و حُسن عمل بشناسند. هيچ وقت هم به فكر اين مسئله نباشيد كه نكند اعتماد مردم به من جلب شود، همه به من علاقه مند شوند و من هم كارهاى فراوانى را انجام دهم، و ريا در كار من بيايد . شما به اين مسئله كار نداشته باشيد، بلكه به عمد خودتان را مورد اعتماد مردم قرار دهيد . دو سال ممكن است انسان براى خوشامد ديگران به اين طريق عمل كند، عيبى ندارد . پس از آن هوس انسان براى جلب مردم تمام مى شود. خود پروردگار هم توفيق مى دهد و انسان در گردونه اخلاص مى افتد .

 

افكار و احتياط شيطانى

 

 

اگر كسى به دليل اين كه مبادا قيافه يا عملش دچار ريا شود و دست از هر خيرى بكشد و درِ خير را به روى خود ببندد، كار اشتباهى انجام داده است. اگر ريا در واجبات عينى راه يابد، واجب را باطل مى كند ، اما اگر در چيزهاى ديگر راه پيدا كند، معلوم نيست كه خيلى به اصل عمل ضربه بزند . شما بناى كار را براى خدا و اخلاص بگذار، حال اگر مردم هم از كار تو تعريف كردند و خوششان آمد و مورد اعتماد بيشترى قرار گرفتى، اين از عوارض خوبى انسان است . همه از انسان خوب تعريف مى كنند . چاره اى هم نيست، اين انسان خوب چه كار كند كه تعريفش نكنند، كجا مخفى شود كه از عملش باخبر نشوند، اين انديشه كه درست نيست .

 

رهبر عظيم الشأن انقلاب هم اگر مى خواستند اين فكر و احتياط را بكنند مى بايست پس از مرگ آيت اللّه بروجردى اصلاً حرفى نزنند و بگويند كه اگر حرف بزنيم و اعلاميه بدهيم، مشهور مى شويم، اگر خودمان حكومت اسلامى تشكيل دهيم، از ما تعريف مى كنند و ممكن است ريا شود، پس ما جلو نرويم . اين احتياط شيطانى است ؛ از اين رو، بايد به متخصص فن هم مراجعه كرد كه مبادا از كار خير باز بمانيم، چون خيالات و افكار فراوانى به ذهن انسان مى آيد كه رنگ الهى دارد، ولى عمقش شيطانى است ؛ براى مثال يك ساعت مانده به اذان صبح بيدار شدى، حالِ خيلى خوبى هم دارى، مى توانى بلند شوى، وضو بگيرى، اشكى بريزى و صورتى روى خاك بگذارى، يك مرتبه به ذهنت مى آيد كه ممكن است مادرم از خواب بيدار شود، ببيند رخت خوابم خالى است، بو ببرد كه نماز شب مى خوانم وموجب ريا شود . اين فكر شيطانى است .

 

اين جا تو برنده نشده اى، بلكه شيطان برنده شده است، چون يك نردبان عالى الهى راامشب از زير پاهايت كشيد . اگر مى رفتى بالا رفته بودى. وسط كار هم ممكن بود جرقه اى به تو بزند و تو را به همه سحرهاى عمرت وصل كند، اما ممكن است شيطان غلبه كرده، و سيم را پاره كند . اين خيال، خيال شيطانى است، يا مثلا اگر من به بيمارستان بروم و مريضى را عيادت كنم، ممكن است مرا بشناسند و ريا شود، پس نروم . اين فكر شما را از آمرزش گناه باز مى دارد، شما را از خوشحال كردن دل مؤمن و از ثواب عيادت بيمار باز مى دارد. براى اين كه ريا نشود، اين خيال، خيال و فكر شيطانى است . شما خودت را داخل كن، كارى به ريا نداشته باش، خدا دكتر است، درمان مى كند. اگر هم ريا باشد، نمى گذارد زحمت تو هدر برود . ممكن است دو روز ريا باشد، ولى ريا در عمل مستحب است، در واجب كه نيست تا ضرر بزند، يا مثلاً كسى كه مى خواهد درس بدهد، خوب درس مى دهد، خوب هم از او استفاده مى كنند، به اين فكر مى افتد كه اگر من درس بدهم، چون درسم خوب است، همه از من تعريف خواهند كرد و ريا مى شود، پس چرا زحمت بى خودى بكشم .

 

شيخ مرتضى انصارى و پرهيز از افكار شيطانى

 

 

شيخ مرتضى انصارى از نيكان روزگار، از بزرگان علماى شيعه و در تقوا، زهد و كرامت، سرآمد علماى بزرگ بوده است. شخصى شيطان را در خواب مى بيند كه انبارش پر از زنجير، طناب و ميخ هاى بزرگ است و دو زنجير سنگين تر و درشت دانه تر در اطاق آويزان است، به او گفت: اينها چيست؟ گفت: اينها را به گردن مردم مى اندازم و به گناه مى كشانم، گفت: اين دو زنجير با اين حلقه هاى درشت براى به گناه كشاندن كيست؟ گفت: اينها از برآى به دام انداختن شيخ مرتضى انصارى است، چراكه قدرتش اين قدر در برابر وسوسه هاى شيطانى قوى است كه با ريسمان عادى نمى توان او را به گناه كشاند. گفت: تاكنون اين زنجير را گردن شيخ انداخته اى؟ گفت: دو دفعه . گفت: او را تا كجا بردى؟ گفت: اصلاً يك قدم هم نكشيدم، تا آمدم بكشم، تكانى به خود داد، زنجير پاره شد و خود را رها كرد .

 

زورم به او نمى رسد . چنين انسان بزرگى به شاگردش مرحوم حاج شيخ فضل اللّه وحيد نورى مى گويد: وقتى ايران رفتى، اگر مجتهدى، شخص باسوادى، يا عالم بزرگوارى از تو دعوت كرد كه به او درس بدهى، فكر كن، ببين امروز كه مى خواهى روى كرسى درس بنشينى و پانصد طلبه مسجد را پر كنند، آيا براى خدا درس مى دهى يا براى خوشامد مردم؟ ولى چه براى ريا و چه براى خدا، درس بده، زيرا پس از مدتى هوست تمام مى شود و خدايى مى شوى .

 

شناخت خيال شيطانى و درمان آن

 

 

تقريبا با بيان اين شواهد مى توان خيالات شيطانى را شناسايى كرد و آن را تعريف نمود، به اين طريق كه خيال شيطانى خيالى است كه يكى از احكام اسلامى، مانند اخلاص را پيش انسان مى نماياند و رذيلتى مانند ريا را پيش مى آورد و بعد به انسان فشار مى آورد كه عمل خير عملى است كه براى خداباشد و اگر ريايى باشد، باطل است، پس حالا كه رياست، آن راترك كن .

 

بنابراين، نبايد به وسوسه ها گوش داد، چون ريا پريدنى است .خدا هم دستگيرى مى كند تا شما خود را به يك انسان خير تبديل كنيد . اعتماد پدر، مادر، برادر و هم چنين مردم را با عمل خير به خود جلب كنيد، چون تنها نمى توانيد كار انجام دهيد؛ براى مثال تصميم بگيريد ازچند نفر بيمار عيادت كنيد . اگر توان خريد دارو را ندارند، در خريد دارو به آنها كمك كنيد، ببينيد چه لذتى دارد .

 

تصميم بگيريد چند نفرى مؤسسه خيريّه بزنيد ؛ براى مثال پيرمردها و سالمندان زن ومرد را شناسايى كنيد، از حال آنها بپرسيد كه آيا خرجى زن و بچه دارند يا نه؟ يك مرتبه مى بينى سفره دلش را با گريه باز مى كند كه بله، چهار دختر دارم كه دو تاى آنها وقت شوهر كردنشان است . توان تهيه جهيزيه آنها را ندارم. به او كمك كنيد و او را از نگرانى نجات دهيد. كم كم شما نيز نزد خدا آبرومندشده، به موجود مباركى تبديل مى شويد .

 

پيامدهاى انحرافات فكرى

 

 

انديشه صحيح، در هر كجا كه باشد، انسان را به موجود مباركى تبديل مى كند . اما اگر انسان از مسير انديشه صحيح حركت نكند، همان گونه كه دركتاب هاى متعدّدى متعرض شده اند، از قديمى ترين آن ها كتاب « احياء العلوم » كه به فارسى به نام « كيمياى سعادت » ترجمه شده است ـ ونيز كتاب مرحوم فيض كاشانى است كه در پانصد سال پيش نوشته شده، به يكى از سه موجود زير تبديل مى شود : يا حيات حيوانى پيدا مى كند، يا حيات سَبُعى (درنده خويى) و يا به حيات شيطانى متصف مى شود .

 

حال ممكن است يكى از اين سه حالت در يكى پيدا شود يا گرفتار دو نوع از آن حالت ها شود و يا ممكن است گرفتار هر سه نوع آن گردد ؛ براى نمونه معاويه دچار هر سه حالت شده بود . اين بزرگواران اين سخنان را از كجا تنظيم كرده اند؟ بايد گفت از قرآن .

 

حيات حيوانى از نظر قرآن

 

 

انسانى كه بى فكر زندگى مى كند، دچار حيات حيوانى مى شود ؛ يعنى تمام همّت او بر دو محور قرار مى گيرد: شكم و شهوت، چون حياتى كه با چراغ فكر روشن نباشد، بسيار محدود است . قرآن اسم اين نوع حيات را حيات حيوانى گذارده است . در سوره مبارك محمّد آيه 12 را ببينيد . در اين آيه به زندگى كسانى اشاره شده كه تنها به مسئله شكم اهميت داده و براى مسائل ديگر هيچ گونه حسابى باز نكرده اند. و آن آيه اينست :

 

« وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الاْءَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ » ؛ و كافران همواره سرگرم بهره گيرى از [ كالا و لذتهاى زودگذر ]د نيايند و مى خورند همانگونه كه چهارپايان مى خورند و جايگاهشان آتش است .

 

دفع ضرر محتمل

 

 

فلاسفه سخن جالبى دارند، البته اين سخن هم سخن خودشان نيست، بلكه يكى از بديهيات عقل است، وآن اين كه عاقل هميشه در انديشه جلوگيرى از ضرر محتمل است ؛ يعنى ضررى كه احتمال وقوع آن براى عاقل ضعيف است، ليكن ممكن است واقع شود .

 

براى مثال مى خواهد از جايى به جاى ديگر برود، اما احتمال مى دهد كه در راه به عقربى برخورد كند . اين احتمال سبب مى شود كه انسان احتياط بيشترى كند وتمام جاهاى بدنش را كه پيداست، بپوشاند و از خودش به طور كامل محافظت كند. اگر هم كسى او را در اين حال ببيند و بپرسد اين احتياط براى چيست، در پاسخ بگويد : براى محافظت جان و در امان ماندن از عقرب است، عقلاى عالم حرف او را از جهت جلوگيرى ضرر محتمل مى پذيرند .

 

براى نمونه كسى كپسول ضدّ آتش را در سالن خانه خود براى دفع آتش سوزى مى گذارد، عقلا نه تنها اين كار را مذمت نمى كنند، بلكه تشويق هم مى كنند .

 

يا مثلاً آمپولى اختراع شده كه براى دفع سرماخوردگى بسيار مفيد است و افرادى اول زمستان اين آمپول را مى زنند تا سرما نخورند، اگرچه بدن آنها سرد و گرم شود، البته ممكن هم هست كه سرما نخورند، ولى از جهت دفع ضرر محتمل مى گويند كه احتمال مى دهيم در زمستان سرما بخوريم. اگر اين شخص از دكتر اين آمپول را تقاضا كند، دكتر او را سرزنش نمى كند.

 

يا مثلاً وضع طلاق از طرف خداوند براى انسان ها، براى دفع ضرر محتمل بوده است، چون خداوند احتمال داده ميان زن و شوهر اختلاف شود و ممكن است ميان آنها هم آشتى نشود.

 

براى مثال اگر انسان احتمال دهد كه ماشين او در مسافرت پنچر مى شود ؛ از اين رو، خود را به امكانات اوليه مجهز نمايد، عقلا او را تحسين مى كنند.

 

پيامد انديشه نكردن در واقعيات

 

 

قيامت، ملائكه، مرگ، برزخ، حساب، كتاب، بهشت، جهنم، انبيا، تمام اينها واقعيت است نه احتمال . كسى كه در برابر اين واقعيات فكر نكند، زندگى اش حيوانى است ؛ يعنى خدا، انبيا، ائمه، قرآن و اخلاق و تربيت را كنار گذاشته، از واقعيات كناره گرفته است. خداوند در قرآن حيات اينها را حيات حيوانى معرفى مى كند و مى فرمايد:

 

« الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الاْءَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ »7.
كافران همواره سرگرم بهره گيرى از [ كالا و لذت هاى زودگذر ]دنيايند و مى خورند ، همان گونه كه چهارپايان مى خورند و جايگاهشان آتش است .

 

حيات سَبُعى

 

 

اما يك زندگى هم زندگى سبُعى است ؛ البته تا كسى حيوان نشود، درنده نمى شود و ممكن است مدتى آرام باشد، ليكن رفته رفته درنده مى شود، از اين رو خداوند مى فرمايد : افرادى كه به جان و مال مردم مى افتند و آبروى مردم را مى برند، درنده اند . خدا نكند انسان صفت درندگى پيدا كند . آنهايى كه بدون تحقيق پشت سر ديگران حرف مى زنند و آبروى آنها را مى برند و پس از روشن شدن حقيقت، براى عذرخواهى التماس مى كنند، قرآن آنها را درنده معرفى مى كند. در سوره اعراف مى فرمايد:

 

« وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الاْءَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ »8.
ولى او به امور ناچيز مادى و لذت هاىِ زودگذرِ دنيايى تمايل پيدا كرد واز هواى نفسش پيروى نمود ؛ پس داستانش چون داستان سگ است [ كه ]اگر به او هجوم برى ، زبان از كام بيرون مى آورد .

 

حيات شيطانى

 

 

زندگى مردم بى فكر، زندگى شيطانى است. شيطان كيست؟ مركز خدعه، آزار، زجر دادن، اصلاً هيكلش خدعه و حيله است . اين قدر خوش خط و خال است كه انسان نمى فهمد چه موجود خطرناكى است . انسان پس از سى سال تازه مى فهمد كه عجب كلاهى سرش رفته است .

 

حكايت روباه و گرگ

 

 

روباهى به گرگى رسيد كه يك تكّه بزرگ دنبه به دندان داشت. گرگ بدبخت پس از سه چهار روز گرسنگى توانسته بود كه اين غذا را به دست آورد. روباه به او گفت كه جناب گرگ، خدا روزى دهنده است، خداوند لطف دارد، ببين چه گوسفندى بوده آمده از اين منطقه رد شود، چه شده! هى از گرگ تعريف كرد و او را مغرور ساخت. سپس گفت: اين چيست كه به دست آورده اى؟ گرگ مغرور شده دهانش را با تعريف روباه باز كرد و گفت: دنبه. بازكردن دهان همان و افتادن دنبه از دهان و برداشتن روباه همان. هر كسى به روباه مى رسيد، مى گفت : به دهانت چه دارى؟ دندانش را محكم روى دنبه گذاشته بود و مى گفت: چربى . اينها از اين شكل حيوانات هستند . اول انسان را مغرور مى كنند و بعد كلاه سر آنها مى گذارند . از مردم تعريف مى كنند، بعد آنها را زمين مى زنند . همه چيز را از مردم مى گيرند، به گونه اى كه احساس نكنند . اين كار انسان شيطان صفت است ؛ مثلاً ماشين يا خانه اى كه فروش نمى رود، پيش دلال مى آورد و او با كلك مى فروشد. اين بسيار بد است كه انسان وقتى نمى تواند سر مردم كلاه بگذارد، بگويد پيش فلانى برويم تا او جنس را برايمان بفروشد .

 

پرهيز از حزب شيطان

 

 

خدا نكند انسان حزب و باند شيطان شود، چون قرآن دو حزب را نام مى برد:

 

1. حزب اللّه :

 

« أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللّه َ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »9.
آگاه باش كه بى ترديد حزب خدا همانا رستگارانند.

 

2. حزب شيطان :

 

حزب شيطان كسانى هستند كه پيوسته نقشه مى كشند كه كلاه سر مردم بگذارند و اين خطرناك است، اما كسانى كه با فكر كار مى كنند، داراى حيات الهى اند . شكم و شهوت در اختيار خداست ، اصلاً حالت درندگى ندارند. خدعه و حيله و مكر هم ندارند. انسانى كه فكر دارد، چرا شيطان وار زندگى كند، چرا درنده شود.

 


1 . مريم (19) : 29.
2 . مريم (19) : 30.
3 . انبيا (21) : 73.
4 . مريم (19) : 30.
5 . مريم (19) : 30.
6 . مريم (19) : 31.
7 . محمد (47) : 12.
8 . اعراف (7) : 176.
9 . مجادله (58) : 22.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مفهوم «ضريع»
مرگ و عالم آخرت - جلسه سيزدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
محاسبه حق الناس
عمر تباه شده برابر با آتش برزخ‏
اهل معرفت و اهل عمل
چگونه محبوب خدا شویم- جلسۀ چهارم
راه اصلاح مفاسد نفس - جلسه چهارم
تفاوت ظاهر با باطن‏
آثار مثبت عمل - جلسه شانزدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
حكايتى از آيت اللّه بروجردى

بیشترین بازدید این مجموعه

چگونه محبوب خدا شویم- جلسۀ چهارم
مراحل سه گانه صبر
عاقبت خوردن مال حرام‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
نه ويژگى اهل زهد از نگاه جبرئيل (ع)
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
وظايف دوران باردارى‏
حقايق عالم هستي
3. یقین نداشتن به وعده پروردگار
اثر ایمان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^