فارسی
چهارشنبه 07 شهريور 1403 - الاربعاء 21 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

حكايتى از یک صاحب دل

استاد بزرگوارم، مرحوم «آيت اللَّه حاج شيخ ابوالفضل نجفى خوانسارى رحمه الله» كه ساليانى فقه و اصول استدلالى را از محضر پرفيضش استفاده كردم، در عيادتى- كه چند ماه پيش از رحلتشان از ايشان داشتم- از حضرتش درخواست كردم اگر كرامتى از استادش عارف باللَّه مرحوم «حاج سيّد على قاضى رحمه الله» به ياد دارند، برايم بازگو كنند، فرمودند:

شبى همراه با چند تن از تربيت شدگان استاد، در معيت استاد، به مسجد كوفه براى عبادت و مناجات و راز و نياز رفتيم. در كنار استاد به عبادت مشغول شديم و با حضرت بى نياز به راز و نياز پرداختيم. پس از پايان كار چون آماده بيرون رفتن از مسجد شديم، ناگهان مارى بسيار خطرناك و وحشت زا نزديك جمع ما حاضر شد.

جمع دوستان به جز استاد- كه در آرامشى عجيب قرار داشت- به وحشت افتادند و در ترسى سخت فرو رفتند. استاد، با همان آرامش و طمأنينه مخصوص به خود، رو به مار كردند و گفتند: اى مار، بمير. مار، چون چوبى خشك، بى جان و بى حركت برجاى ماند و ما هم با آرامشى كه به دست آورديم به طرف بيرون مسجد حركت كرديم.

چون چند قدم دور شديم يكى از دوستان براى اطمينان يافتن از اين واقعه كه آيا مار در حقيقت با خطاب استاد مرده يا نه، به عقب برگشت و با پاى خود به مار زد و مار را در حقيقت مرده يافت. سپس به جمع ما پيوست و همه راه خود را به سوى نجف ادامه داديم. ناگهان استاد رو به آن شخص كرد و فرمود: مار با خطاب من بى جان شد، لازم نبود شما به عقب برگرديد و از اين واقعه تفحّص و تحقيق كنيد و مرا امتحان نماييد كه آيا خطابم مؤثّر افتاد يا نه!!

 

حكايت كنند از بزرگان دين

 

حقيقت شناسان عين اليقين

     

كه صاحبدلى بر پلنگى نشست

 

همى راند رهوار و مارى به دست

يكى گفتش: اى مرد راه خداى

 

به دين ره كه رفتى مرا ره نماى

چه كردى كه درّنده رام تو شد

 

نگين سعادت به نام تو شد

     

بگفت ارپلنگم زبون است و مار

 

و گر پيل و كركس شگفتى مدار

تو هم گردن از حكم داور مپيچ

 

كه گردن نه پيچد ز حكم تو هيچ

چو حاكم به فرمان داور بود

 

خدايش نگهبان و ياور بود

محال است چون دوست دارد تو را

 

كه در دست دشمن گذارد تو را

ره اين است، روى از طريقت متاب

 

بنه گام و كامى كه دارى بياب

نصيحت كسى سودمند آيدش

 

كه گفتار سعدى پسند آيدش

     

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عالم یهودی و اعتراف به درستی راه علی(ع)
باران رحمت
امام مجتبى(ع) و اهتمام به امور مسلمين
ثعلبة بن حاطب‏
اجابت خدا
توبه‏ى مرد نبّاش‏
اگر لقاء مرا دوست دارى‏
پند گرفتن از راهزن
داستان جوان گناهكار
اینان اولياى حقند

بیشترین بازدید این مجموعه

پند گرفتن از راهزن
باران رحمت
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
داستان جوان گناهكار
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
توبه‏ى مرد نبّاش‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
آنچه خير است بياموز
عالم یهودی و اعتراف به درستی راه علی(ع)
پناه بردن حضرت سيّدالشهدا(ع) به حضرت عباس(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^