با توجه به بعثت صد و بيست و چهار هزار پيامبر، و اينكه قسمت عمده ى دستورات آنان از طريق كتب معتبره ى اسلامى و بخشى از آيات كتاب حق در دسترس است، و با عنايت به نزول كتب آسمانى، بخصوص قرآن كه معجزه ى باقيه ى نبوت خاتم انبياست، و با نظر به امامت امامان كه دستوراتشان در تمام زمينه هاى حيات از طرف كتابهاى حديث در اختيار همگان است، و با توجه به فطرت و وجدان و عقل و اراده و اختيارى كه به عنوان ودايع الهى، و سرمايه هاى سودآور دنيا و آخرتى در سرزمين وجود انسان است، و با ملاحظه ى اين معنى كه با اين همه مايه هاى معنوى حجت خدا در تمام جهات و شئون حيات، در هر زمانى و مكانى به انسان تمام است، آيا مى توان گفت: راه اصلاح به روى انسان بسته است يا آدمى قدرت حركت در راه اصلاح را ندارد، و يا انسان بر هر عملى كه از او سر مى زند و هر نوع اعتقاد و اخلاقى كه دارد مجبور است؟ به طور مسلم پاسخ اين مسايل منفى است، راه اصلاح تا برپا بودن اين جهان به روى همه باز، و هر انسانى قدرت حركت در راه اصلاح را دارد، و آدمى به هيچ نوع اعتقاد و اخلاق و عملى بطور مجبور نيست.
وجود گرفتاران گناه، آلودگان به معصيت، اسيران بند هوا كه در طول تاريخ از گناه دست برداشتند، و از معصيت پاك شدند، و از بند اسارت هوا آزاد گشتند، دليل بر اين معناست كه نه راه اصلاح بسته است و نه آدمى به حالات و افعال مجبور است.
اين سلسله مسايل واهى، مطالب بى دليل و گفته هاى بى مايه و منطق، از جانب كسانى در فرهنگ انسان راه يافت كه مى خواستند به خيال خود عذرى براى آلوده بودنشان اقامه كنند، يا راه لذت گرايى را باز گذاشته، چهار اسبه به دنبال اميال و شهوات بتازند و ديگران را نيز دنبال خود ببرند.
اينان به پوچ بودن گفته هاى خود واقف بودند و هستند و مى دانستند و مى دانند كه اين گفته ها بدون دليل، و دور از مايه هاى علمى و منطقى است، گرچه اين سخنان را از زبان جامعه شناسان يا روانشناسان يا اساتيد دانشگاههاى شرق و غرب كه در استخدام شهوات آنانند به خورد ملت ها بدهند.
«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ* وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ».
بلكه انسان بر وضع ظاهر و باطن خود آگاهى كامل دارد، هرچند براى خود عذرهايى اقامه كند.
آيا كسانى كه با تقلب و حيله، مكر و خدعه، پشت هم اندازى و ريا كارى به كارى دست مى زنند، يا مسأله ى پوچ را با رنگ علمى به خورد مردم مى دهند، يا چهره ى واقعى خود را پنهان مى دارند، يا با گول زدن توده ى مردم ميداندار زندگى آنان مى شوند، يا ملت ها را به مكتب هاى بى مايه اى كه به آن لعاب علم زده شده دعوت مى كنند، به خود و مسايلى كه به عرصه ى حيات بشر ريخته اند، آگاهى ندارند؟
به گفته ى قرآن مجيد آگاهى دارند، ولى اينان قومى هستند كه در طول تاريخ آب درياى حيات را با اين امور گل آلود كردند تا بتوانند براى تغذيه ى اميال و شهوات خود ماهى بگيرند.
بى ترديد فضاى فرهنگ اين دار و دسته، فضاى گمراهى و تاريكى است، و حميت و نخوت و غيرت آنان صد در صد جاهلى است.
اينان كه به تمام حقايق هستى و بخصوص به خداوند هستى آفرين كفر ورزيدند، و به انكار آيات حق برخاستند بايد دچار چنين فرهنگى شوند، و مسايل سخيف و بى پايه اى در مغز آنان پديدار شود، آنگاه به عنوان مكتب و آيين به خورد ديگران دهند تا ديگران را هم مانند خود از خدا و حقايق جدا سازند!
اينان هدفى جز فساد در زمين، و هلاك نسل و كشاورزى، و آلوده كردن اقوام و ملل به انواع معاصى و گناهان ندارند.
«وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ» «1».
سردمداران صهيونيسم در كتاب پروتوكل هاى خود نوشته اند: ما پيروزى داروين و ماركس و نيچه را به وسيله ى آراى ايشان پايه گذارى كرديم، و اثر مخرب اخلاقى كه علوم ايشان در فكر غير يهودى پديد مى آورد با كمال تأكيد براى ما واضح است.
يهوديت جهانى توسط سه تن از دانشمندان خود: ماركس، فرويد و دركايم، نظريه ى داروين و تئورى تطور را با زننده ترين صورتى كه در راه كوبيدن هر فضيلتى كه در جاهليت اروپايى باقى مانده بود مورد استفاده قرار داد، و اين سه دانشمند مغرض بطور دايم دين را با تحقير و سرزنش ياد مى كردند، و چهره ى آن را در نفوس و اذهان مردم زشت و آلوده نشان مى دادند .
اينان همراه با نظريات دانشمندان وابسته به خود، هيچ يك از جوانب تصور بشر را بدون فساد باقى نگذاشته اند، زيرا كليه ى تصورات و علايق انسان را، از علاقه به خالق گرفته تا علاقه به جهان هستى، و زندگى و علاقه به ابنا نوع، همگى را فاسد و تباه ساخته و به يك سلسله از انحرافات تبديل كرده است.
انحراف اصلى در تصور حقيقت الهى و علاقه ى انسان به خدا، انحراف در تصور جهان هستى و علاقه ى آن به خدا، و علاقه ى انسان به جهان و علاقه ى جهان به انسان.
انحراف در تصور حيات و پيوستگى ها و اهداف آن، انحراف در تصور نفس بشرى و روابط انسان با انسان و فرد با اجتماع و همسر با همسر، و به طور خلاصه انحراف در كليه ى شئون حيات.
در سايه ى شوم اين انحراف، شرايط زندگانى واقعى تحت تأثير اهوا، خضوع در برابر طاغوت و تسليم در چنبر شهوات واقع مى شود، و دامنه ى فساد به طور روزافزون گسترش مى گيرد، و كار هلاك و دمار وقتى به پايان مى رسد كه «خدا» آخرين و بى تأثيرترين معبود در زندگى مردم گردد، و آلهه و معبودات باطل بر كليه ى شئون حيات مسلط شوند.
اينان كار را با ژست علمى به خود گرفتن به جايى رساندند كه به باور اكثر مردم دنيا دادند كه جبر اقتصادى، جبر اجتماعى و جبر تاريخى همگى در سرنوشت انسان حكومت و تأثير دارند و به صورت قدر حتمى و قاطعى، بدون
مداخله ى اراده ى انسان، زندگانى انسان را تحت سيطره و تسخير قرار مى دهند.
اين جملات واهى و كلمات سخيف، كار بسيارى از مردم جهان بخصوص اروپا و آمريكا، و بخصوص نسل جوان بسيارى از جوامع را به جايى رساند كه گويى لا ينقطع اين فريادها را از گلوى انسان مى شنويم:
«من از قيد بندگى و طوق عبوديت رسته ام، و برنامه ى زندگى خود را به ميل و اراده ى خويش طرح و تنظيم مى كنم!
من عقايد و سلوك خود را بر وفق عقل و نظر خود پايه گذارى و ترسيم مى كنم.
من زندگى كنونى و آينده ى خود را با استقلال ذاتى و بدون سرپرستى خدا مى سازم!»
در نتيجه ى همين ادعا، خويش را از سنگر حمايت خدا بيرون رانده، و به دام مكر و حيله ى شيطان درافكنده است.
در نتيجه ى همين ادعاست كه اهريمن شر و فتنه فرصت يافته و تسلط و نفوذ خود را در سراسر زمين گسترش داده است.
در نيتجه ى همين ادعا و غرور است كه ظلم و بيداد، اكناف جهان را فرا گرفته و انواع عبوديت، همگى اقوام بشرى را زير يوغ ذلت كشيده و گروهى را به عبوديت سرمايه، و گروهى را به عبوديت دولت، و گروهى را به عبوديت ديكتاتور، و گروهى را به عبوديت شهوات خانمانسوز گرفتار ساخته است.
در نتيجه ى همين ادعا و غرور است كه فسق و فجور در سراسر جهان گسترش يافته و همگى پسران و دختران را در معرض آلودگى و فساد قرار داده است.
در نتيجه ى همين ادعا و انحراف است كه از يك سو جنون و اختلال مشاعر، تيمارستانهاى كشورهاى متمدن را بر ديوانگان تنگ ساخته، و از ديگر سو وسوسه ى مدپرستى و فيلم ها و ستاره هاى سينما و تلويزيون و ساير شهوات، مردم را از توجه به حقيقت خويش باز داشته، و سراسر عمرشان را در غفلت و تباهى گذاشته است.
نتيجه ى اين زندگى نكبت بار كه تمام شئون ظاهر و باطنش غرق آلودگى و انحراف، و فسق و فجور است اين است كه بسيارى از مردم جهان را سرخورده كرده، و ابر سياه و تاريك يأس و نااميدى را در فضاى جانشان جاى داده، و در عين اينكه زير ضربات تازيانه ى وجدان و فشار فطرت دست و پا مى زنند مى گويند: راه اصلاح به روى انسان بسته است يا اگر هم باز باشد انسان قدرت حركت در آن را ندارد و در نهايت براى اينكه خود را تا اندازه اى آرام كند مى گويد: انسان نسبت به همه ى امورش محكوم قضا و قدر و جبر است.
ولى اين جملات هم محصول حكومت همان فرهنگ شيطانى، و فضاى جاهلى است، و چيزى جز نشخوار همين آلودگان و تبهكاران نيست.
فرهنگ پاك اسلام ناب كه تبلور قطعى در مذهب شيعه ى دوازده امامى دارد با تكيه بر آيات قرآن و معارف امامان معصوم، همراه با دليل و حكمت و منطق و برهان اعلام مى دارد كه راه اصلاح هرگز به روى بشر بسته نيست، و تا روز برپا بودن جهان بسته نخواهد شد، و حركت انسان در راه صلاح و سداد، در امكان تمام افراد انسان، گرچه به انواع گناهان آلوده باشند هست، و عقايد و اعمال و اخلاق آدمى به هيچ وجه جبرى و محكوم قضا و قدر نيست.
شايسته است به گوشه اى از معارف الهيه، و فرامين ملكوتيه كه هدايت كننده ى انسان به سوى صلاح و سداد، پاكى و پاكدامنى و نسخه ى نجات دهنده ى انسان از آلودگى و معاصى است اشاره شود:
امام صادق عليه السلام به مردى فرمودند:
انَّكَ قَد جُعِلْتَ طَبيبَ نَفْسِكَ، وَبُيِّنَ لَكَ الدّاءُ، وَعُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَّةِ، وَدُلِلْتَ عَلى الدَّواءِ، فَانْظُرْ كَيْفَ قِيامُكَ عَلى نَفْسِكَ «1».
همانا تو را طبيب خودت قرار داده اند، و درد را برايت بيان كرده اند، و نشانه ى صحت را به تو شناسانده اند، و به دارويت راهنمايى كرده اند، در نتيجه انديشه كن كه چگونه در اصلاح وضع خود به پا مى خيزى.
آرى انسان آگاه به موقعيت و وضع و شأن خويش طبيب خود است، درد او عقايد باطله، اخلاق شيطانى و اعمال ناهنجار است كه مفصلًا در قرآن و روايات براى او بيان شده. ايمان مستقيم، سلامت اخلاق، آرامش درون، عمل پاك، همه و همه نشانه و علامت سلامت است. توبه و استغفار، تقوا و عفت و مبارزه با گناه داروى تمام دردهاست، اين انسان است كه با كمك گيرى از اين حقايق بايد به اصلاح خود اقدام نمايد.
امام باقر عليه السلام از پدرانش روايت مى كنند كه پيامبر در وصيتش به اميرالمؤمنين
على بن ابى طالب عليه السلام فرمودند:
يا عَلِىُّ! افْضَلُ الْجِهادِ مَنْ اصْبَحَ لَايَهُمُّ بِظُلْمِ احَدٍ .
يا على! برترين جهاد اين است كه شخص صبح كند در حالى كه نيت ستم به احدى را نداشته باشد.
انسان اگر هر روزش را بدين صورت قرار دهد كه از خانه خارج شود در حالى كه نيتش نسبت به تمام انسانها حتى به دشمنانش خير باشد، و قصدى جز خدمت به مردم نداشته باشد، ادامه ى اين حالت، باطن را غرق نور و ظاهر را آراسته به صلاح و درستى مى نمايد.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ اذا رَغِبَ، وَاذا رَهِبَ، وَاذا اشْتَهى ، وَاذا غَضِبَ، وَاذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ .
كسى كه به وقت رغبت، و زمان ترس، و به هنگام ميل، و در گير و دار خشم و خشنودى، وجودش را از افتادن در گناه و معصيت، و ظلم و ستم حفظ نمايد، خداوند بدنش را به آتش دوزخ حرام مى كند.
اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار مى فرمودند:
نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ، وَجَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ، وَاتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ .
قلب خود را با انديشه در امور بيدار كن، شب را به عبادت حق بپرداز و در تمام شئون زندگى پروردگارت را پروا كن.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
التَّفَكُّرُ يَدْعُو الَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ .
انديشه در همه ى امور، انسان را به جانب نيكى و عمل به آن مى كشاند.
مردى به حضرت صادق عليه السلام عرضه داشت: مرا از مكرمت هاى اخلاقى خبر ده، حضرت فرمودند:
العَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ، وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ، وَاعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ، وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلَوْ عَلى نَفْسِكَ .
گذشت و چشم پوشى از كسى كه بر تو ستم نموده، و صله نمودن با كسى كه با تو جدايى كرده، و عطا كردن به كسى كه تو را محروم از بخشش خود نموده، و گفتن حق گرچه به ضرر خودت باشد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
كسى كه عمل زشتى يا شهوت حرامى بر او عرضه شود، پس به خاطر ترس از خدا اجتناب كند، خداوند آتش قيامت را بر او حرام نمايد و از وحشت اكبر امانش دهد و به وعده اى كه در كتابش داده «براى كسى كه مقام پروردگارش را بترسد دو بهشت است» وفا نمايد.
بدانيد هركس دنيا و آخرت به او عرضه شود پس دنيا را بر آخرت اختيار كند، خداوند عزّ و جلّ را در قيامت ملاقات كند در حالى كه حسنه اى براى نجاتش از عذاب نخواهد داشت، و هركس آخرت را بر دنيا اختيار نمايد و دنياى فانى را معبود خود قرار ندهد، خداوند از او خشنود گردد، و زشتى هاى عملش را بيامرزد .
راوى مى گويد به حضرت صادق عليه السلام گفتم:
قَوْمٌ يَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِى وَيَقُولُونَ: نَرْجُو، فَلَا يَزالُونَ كَذَلِكَ حَتّى يَأْتِيَهُمُ الْمَوْتُ! فَقالَ: هؤُلاءِ قَوْمٌ يَتَرَجَّحُونَ فِى الْامانِىَّ، كَذَبُوا، لَيْسُوا بِراجينَ، إنَّ مَنْ رَجا شَيْئاً طَلَبَهُ، وَمَنْ خَافَ مِنْ شَىْ ءٍ هَرَبَ مِنْهُ .
گروهى اهل معصيت و گناهند و مى گويند در عين آلودگى اميدواريم، به همين صورت زندگى مى كنند تا بميرند! حضرت فرمودند: اينان مردمى هستند كه به جانب آرزوى پوچ چرخيده اند، دروغ گفتند، اهل اميد نيستند. كسى كه به حقيقتى اميد دارد آن را مى طلبد، و از چيزى كه بيم دارد از آن فرار مى كند.
امام صادق عليه السلام در توضيح آيه ى: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» ، فرمودند: مَنْ عَلِمَ انَّ اللَّهَ يَراهُ، وَيَسْمَعُ ما يَقُولُ، وَيَعْلَمُ ما يَعْمَلُهُ مِنْ خَيْرٍ اوْ شَرٍّ، فَيَحْجُزُهُ ذلِكَ عَنِ الْقَبيحِ مِنَ الاعْمالِ، فَذلِكَ الَّذِى خَافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوى «3».
كسى كه بداند خدا او را مى بيند، و آنچه مى گويد مى شنود، و آنچه از خوبى و بدى انجام مى دهد مى داند، و اين توجه او را از زشتى باز دارد، كسى است كه از مقام خدا خائف است و نفس را از هوا باز داشته.
امام صادق عليه السلام به عمرو بن سعيد فرمودند:
اوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالْوَرَعِ وَالاجْتِهادِ، وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَايَنْفَعُ اجْتِهادٌ لَاوَرَعَ فِيهِ .
تو را به پيروى از خدا در همه ى امور، و پرهيز از گناه، و كوشش در عبادت و خدمت به خلق سفارش مى كنم، و بدان كوششى كه در آن پرهيز از گناه نباشد سودى ندارد.
امام صادق عليه السلام مى فرمودند:
عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالْوَرَعِ وَالْاجْتِهادِ، وَصِدْقِ الْحَديثِ، وَاداءِ الامانَةِ، وَحُسْنِ الخُلْقِ، وَحُسْنِ الجِوارِ، وَكُونُوا دُعاةً الى انْفُسِكُمْ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ، وَكُونُوا زَيْناً وَلَا تَكُونُوا شَيْناً، وَعَلَيْكُمْ بِطولِ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ، فَانَّ احَدَكُمْ اذَا اطالَ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ هَتَفَ ابْليسُ مِنْ خَلْفِهِ وَقالَ: يا وَيْلَهُ، اطاعَ وَعَصَيْتُ، وَسَجَدَ وَابَيْتُ «1».
بر شما باد به پرواى از حق در همه ى امور، و حفظ خويش از تمام گناهان، و كوشش در عبادت و خدمت به مردم، و راستى در گفتار و اداى امانت، و حسن خلق، و نيكو همسايه دارى، و جلب مردم به آيين حق با اعمال و رفتار و اخلاق صحيح. زينت دين باشيد، عامل وهن و سبكى دين نباشيد، ركوع و سجود خود را در نمازها طولانى كنيد، همانا وقتى يكى از شما ركوع و سجودش را طولانى كند، ابليس از پشت سر او فرياد مى زند: واى اطاعت كرد و من سرپيچى نمودم، سجده كرد و من امتناع كردم!
رسول خدا به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
ثَلاثَةٌ مَنْ لَقِىَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ فَهُو مِنْ افْضَلِ النَّاسِ: مَن اتَى اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اعْبَدِ النَّاسِ، وَمَنْ وَرِعَ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ اوْرَعِ النّاسِ، وَمَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ اغْنَى النّاسِ. ثُمَّ قالَ: يا عَلِىُّ! ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَكُنَّ فِيهِ لَمْ يَتِمَّ عَمَلُهُ: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللَّهِ، وَخُلْقٌ يُدارى بِهِ النّاسَ، وَحِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ- الى انْ قَالَ- يَا عَلِىُّ! الاسْلامُ عُرْيانٌ وَلِباسُهُ الْحَياءُ، وَزِينَتُهُ الْعِفافُ، وَمُرُوَّتُهُ العَمَلُ الصّالِحُ، وَعِمادُهُ الْوَرَعُ .
سه برنامه است كه هركس خدا را با آنها ملاقات نمايد از بهترين مردم است:
كسى كه عمل به آنچه بر او واجب شده است را به پيشگاه حق ارايه كند، او برترين بنده است، و كسى كه از تمام حرامها خوددارى كند از پارساترين بندگان است، و آنكه به روزى داده شده ى خداوند قناعت ورزد، از بى نيازترين مردم است؛ سپس فرمودند: يا على! سه چيز است كه در هر كس نباشد عملش تمام نيست: قدرتى كه او را از معاصى خدا مانع گردد، و اخلاقى كه با آن با مردم مدارا نمايد، و حوصله و حلمى كه جهل جاهل را با آن برگرداند تا فرمودند: يا على! اسلام عريان است، لباسش حيا، و زينتش عفاف، و جوانمردى اش عمل صالح، و ستونش ورع و پارسايى است.
امام باقر عليه السلام فرمودند:
انَّ افْضَلَ العِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ .
همانا برترين عبادت نگاهدارى شكم و شهوت از حرام خداست.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
انَّما شِيعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَفَرْجُهُ، وَاشْتَدَّ جِهادُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ، وَرَجا ثَوابَهُ، وَخَافَ عِقابَهُ، فَاذا رَأَيْتَ أُولئِكَ، فَأُولئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ «2».
همانا پيرو جعفر كسى است كه شكم و شهوت را از حرام حفظ كند، كوشش او در راه خدا شديد باشد، محض خدا عمل كند، به پاداش حق اميدوار و از عذابش بترسد، چون اينان را ديدى، اينان شيعه ى امام صادق هستند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
لَا تَزالُ امَّتِى بِخَيْرٍ ما تَحابُّوا وَتَهادَوْا وَادُّوا الامانَةَ، وَاجْتَنبُوا الحَرامَ، وَقَرَوُا الضَّيْفَ، وَاقامُوا الصَّلاةَ، وَآتُوا الزَّكاةَ، فَاذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ ابْتُلُو بِالْقَحْطِ وَالسِّنينَ .
دايم امت من به خير و نيكى اند تا به يكديگر محبت ورزند و به يكديگر هديه دهند، و امانت را ادا كنند، و از حرام بپرهيزند، و مهمان را پذيرايى نمايند و نماز را برپا دارند و زكات مال را بپردازند. اگر اين امور را انجام ندهند به قحطى و خشكسالى مبتلا شوند.
از رواياتى كه در سطور قبل ملاحظه كرديد استفاده مى شود كه راه اصلاح به روى همگان براى هميشه باز است، و حركت در اين راه نورانى، براى هركس كه بخواهد ممكن است، و انسان در عمل و رفتار، و كردار و اخلاق به چيزى مجبور نيست، و آزادانه مى تواند با نيتى پاك و تصميم و عزمى جدى به واقعياتى كه در آن روايات اشاره شده و خلاصه اش به شرح زير است آراسته گردد، و اين همه نيكى و خير و زيبايى معنوى را به جاى آن همه زشتى و بدى و هيولاى شيطانى بگذارد، و با دست خود همراه با يارى و نصرت حق، سيئات اخلاقى و عملى و باطنى را تبديل به حسنات باطنى و عملى و اخلاقى نمايد، كه هركس در راه اصلاح قرار بگيرد، خداوند در تبديل شدن سيئات به حسنات به او كمك خواهد داد، و چون حسنات را جايگزين سيئات كند، تمام سيئات گذشته اش بخشيده خواهد شد.
«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً» .
مگر آنان كه توبه كردند و ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند، اينانند كه خداوند سيئات آنان را به حسنات تبديل كرد و خداوند آمرزنده ى مهربان است.
«إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»
مگر كسانى كه ستم كردند، آنگاه در مقام توبه و جبران برآمدند و بدى را تبديل به نيكى كردند، من نسبت به آنها آمرزنده و مهربانم.
منبع : پایگاه عرفان