نمونه همين جمله را وجود مبارك حضرت زين العابدين عليه السلام دارند كه در يكى از دعاهايشان، به پيشگاه پروردگار عرضه مى دارند:
« و أنا أفقرُ الفقراء اليك »
فقيرترين فقيرها در همه عالم كه به سوى تو و نزد تو آمده، من هستم.
و چقدر خوب است كه اين حساب را هميشه انسان داشته باشد، اين معنا را با چشم حقيقت بين قلب ببيند كه هيچ كدام از جمال هاى ظاهرى و باطنى از خود انسان نيست.
« العبد و ما فى يده كان لمولاه »
خود عبد، يعنى همين هيكلِ ظاهر و قيافه و صورت باطن و سيرت، خود انسان و اموال او، اگر مالى، خانه اى، زمينى، زن و بچه اى، مقام و جاه و شهرتى، علم و زهد و صفات حسنه اى دارد « كان لمولاه » پس خود اين عبد، با آنچه كه در اختيار دارد، در اين عالم هيچ كاره است.
اين سير را به حقيقت اگر در باطن خودش نداشته باشد، و به اين مقام عالى دست پيدا نكند؛ كه من و آنچه كه در اختيار من است همه متعلق به مولا است، از طرفى خورشيد توحيد ذاتى از مشرق وجود انسان طلوع كرده، تا به خورشيد توحيد افعالى و صفاتى برسد.
منبع : پایگاه عرفان