وجود مقدس حضرت حق صريحاً در قرآن، شيطان را فاقد قدرت مى داند و مى فرمايد:
1 - شيطان، سلطنت، قدرت، حاكميت و حكومت ندارد.
2 - تنها كارى كه شيطان از دستش برمى آيد وسوسه كردن عليه شماست. چه جنى و چه انسى. كلماتى را كنار گوش شما مى گويند و دل شما را نسبت به واقعيات عالم دچار ترديد مى كنند.
صبح بلند شوم، هواگرم يا سرد است. از اتاق بيرون روم. نماز صبح را بخوانم يا نه، بالأخره ساعت 8 صبح بيدار مى شوى، اين وسوسه شيطان است.
وسوسه كارگر شد. اما اينكه او بتواند دست و پايت را بگيرد و نگذارد نماز بخوانى، قرآن مى گويد او چنين قدرت و حكومتى ندارد. چنين حكومتى ندارد.
با نيرويى كه خداوند به ما داده است، يك نفره مى توانيم با تمام شيطان هاى زنده زمان، اعم از جنّى و انسى، بجنگيم و پيروز شويم. شيطان يك نفر است. و ما هيچ كمكى هم لازم نداريم.
اين را قرآن مى گويد كه: يك نفرى بر كل شياطين جنّى و انسى، قدرت پيروز شدن داريم. ولى كل شياطين جمع بشوند، قدرت شكست شما را ندارند، بلكه خود شما شكست را مى پذيرى. او شكست نمى دهد. چون نمى تواند.
چه داستان عجيبى است، تمام بودن قدرت خدا بر زمين كه خدا تمام درهاى عذر را نسبت به آلودگى ها قفل كرده است و كليد برايش نگذاشته است كه بتوانيم عذر بياوريم.
در آيه هفدهم تا بيستم سوره مباركه مجادله دقت كنيد، اين حرف خداست. قرآن و وحى است. كتابى است كه با كل نظام آفرينش هماهنگ است. ثابت شده كه حق است. نور و هدايت است. كريم و حكيم است. علم و عدل است.
اين را بايد بدانيد: 124 هزار پيغمبر، مغزها را براى آمدن قرآن آماده كرده اند. هيچكدام در نبوت خود استقلال نداشتند، وإلّا بعد ايشان پيامبر نمى آمد. مسئله با پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله و نزول قرآن ختم شد. ديگر بالا دست قرآن حرفى نزنيد. به قرآن شك نكنيد.
دنيا و آخرتتان، سعادت و شقاوتتان، هلاكتان در گرو بود و نبود قرآن است.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
اگر قرآن بخواهد به خطر بيفتد تمام پولهايتان را بريزيد تا خطر از قرآن رفع شود. با پول اگر خطر رفع نشد، بر همه شما واجب است جانتان را بدهيد تا قرآن به خطر نيفتد.
خداوند در سوره مجادله براى انسان يك فضاى بى نهايت قرار داده است، تقوا، عمل صالح، اخلاق حسنه، عقايد پاك، تا انسان به لقاى الهى برسد. اما كار شيطان اين است: تمام درهايى كه به روى انسان به طرف اين فضا باز است ببندد. با اخلال در عقيده و اخلاق و اخلال در عمل. فضا را كوچك و محدود مى كند تا انسان از كل هستى و صاحب هستى فقط خودش و زن و بچه اش و اسكناسش را ببيند. و كلاً بى خبر از همه هستى باشد. بگويد: فقط من و بچه هايم هستيم. يك خانواده و پول.
وقتى كه كلاً بى خبر شد، ديگر رعايت حلال و حرام، مرزبندى هاى خدا و قرآن و نبوت و امامت، براى چنين آدمى كاملاً بى معنا مى شود. وقتى شيطان چنين فضايى را با وسوسه از آدم گرفت. خودش مى ماند و پول و اولادش.(413)
در آيه هفدهم مى فرمايد:
بين اين آقاى شيطان زده و اولاد و مالش، با مرگش جدايى مى اندازيم. تك و تنها مى شود. كفنش مى كنند و تحويل آخرتش مى دهند. ديگر مال و اولادى در كار نيست.
در روز قيامت جاى سه نفر را در وجود و حيات قيامت خالى مى كنند: مال و اولاد و پروردگار عالم را. در دنيا كه با خدا نبود، قهر كرد و جدا شد تنها فضايى كه مى ماند، فضاى اداره و تجارتخانه و خانه بود و تنها يارش هم از انسانها، زن و بچه و تنها تكيه گاهش هم از هستى دلار بود. آنها كه در قيامت نيستند. زن چنين آدمى كه تا آخر با او بوده است، او هم يكى از شيطان زده هاست. بچه هايى كه در اين خانه بوده اند، شيطان زده اند. در قيامت جمعشان جمع نيست. حال، رو در روى هم كه قرار بگيرند: قرآن مى گويد: زن شوهرش را لعنت مى كند. و شوهر زن را لعنت مى كنند و هردوى آنها بچه ها را لعنت مى كنند و بچه ها هم پدر و مادر را لعنت مى كنند.
و قرآن مى گويد: به قدرى اينها از هم متنفرند كه در قيامت از هم فرار مى كنند.
» يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ × وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ × وَ صَحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ «
درمحشر تك و تنها ايستاده، اجازه آوردن كفنش را هم به او نداده اند.
» ابكى لخروجى من قبرى عرياناً «
زن و بچه ها و پول هيچ يك به دادش نمى رسند در درون و برون او خدا نيست. تكليف اين آدمى كه زن و اولاد و پولش نيست، پروردگار هم نيست، چيست؟
آيه شريفه مى فرمايد:
» لَّن تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوَ لُهُمْ وَ لَآ أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيًْا «
اگر يك ميليارديم درصد پروردگار احتمال مى داد پول و زن و بچه ها مى توانستند به فريادش برسند. تعبير »لن« نمى گفت، مى گفت: لا. پولش هم نيست، پروردگار هم نيست، پس كيست؟
اما خداى متعال فرموده است:
» لَّن تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوَ لُهُمْ وَ لَآ أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيًْا «
تو زن و بچه ات را به جاى من در زندگى آوردى كه خلأ تو را پر كنند. آنها هنگام مردنت از تو جدا شدند؛ مرا هم در زندگيت راه ندادى. الان هيچ چيز از زن و بچه و مالت نمى توانند در قيامت جاى منِ خدا را بگيرند كه به تو امنيت بدهند، آرامش بدهند، بهشت و جنات بدهند.
آنها نمى توانند جاى مرا پر كنند، خودت هم كه در دنيا وجودت را از من خدا خالى كردى. حال، تو مانده اى و يك اسكلت پوك. در اين اسكلت نه كرامت و نه شرافت هست، نه عبادت و نه خشيت هست، نه خوف و نه تواضع هست، نه مهر و محبت هست، نه پاكى و نه درستى هست، نه عشق به خدا و نه محبت به اوليا هست، يك اسكلت پوك و بى خاصيت.
» لَّن تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوَ لُهُمْ وَ لَآ أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيًْا أُوْلئِكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ «
تو را با چه وسيله اى به بهشت ببرم؟ مركبى دارى، نورانيتى دارى، خيرى دارى، فضيلتى دارى، هيچ چيز ندارى.
جالب اينجاست كه مى گويد: اينها اينقدر بدبخت هستند كه » لَّن تُغْنِىَ عَنْهُمْ أَمْوَ لُهُمْ « اول در زندگيشان پول و اموال است بعد زن و بچه. لذا خيلى ها وقتى به پول مى رسند مى روند يك زندگى جديد و نو با يك زن جوان تشكيل مى دهند و مادر بچه هايشان را هم رها مى كنند.
منبع : پایگاه عرفان