دريغا در هر عالم از عالم هاى خدا قرآن را به نامى خوانند كه در آن عالم ديگر نخوانند.
در پرده اى قرآن را «مجيد» خوانند كه:
[بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ] .
[چنين نيست كه درباره قرآن مى پندارند] بلكه آن، قرآنى باعظمت و بلند مرتبه است.
در پرده ديگر «مبين» خوانند كه:
[وَ كِتابٌ مُبِينٌ ] .
نور و كتابى روشنگر آمده است.
در پرده ديگر «عظيم» خوانند:
[وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ] .
و به راستى كه هفت آيه از مثانى [يعنى سوره حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا كرديم.
در پرده ديگر «عزيز» خوانند كه:
[وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ] .
بى ترديد قرآن كتابى است شكست ناپذير.
در عالمى ديگر «كريم» خوانند كه:
[إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ] .
يقيناً اين قرآن، قرآنى است ارجمند و باارزش.
در جهانى ديگر «حكيم» خوانند كه:
[آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ ] .
اين آيات [با عظمت ] كتاب محكم و استوار است.
قرآن را چند هزار نام است، به سمع ظاهر نتوانى شنيد، اگر سمع درونى دارى در عالم [حم* عسق ] اين نام ها پوشيده با تو در صحرا نهند.
دريغا مگر مصطفى صلى الله عليه و آله از اينجا گفت:
اقْرَؤوا الْقُرْآنَ وَالْتَمِسُوا غَرائِبَهُ.
بخوانيد قرآن را و غرائب آن را تقاضا كنيد.
غرايب قرآن جستن كار هر كسى نباشد، اى دوست! باش تا به كتابخانه:
أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ نُورى.
اولين مخلوق خداوند نور من است.
رسى، آن گاه استاد:
أدَّبَنى رَبّى فَأحْسَنَ تَأْديبى .
پروردگارم مرا به ادب آراست و نيكو آراست.
قرآن را بلا واسطه بر لوح دل تو نويسد كه:
[اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ* الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ ] .
بخوان در حالى كه پروردگارت كريم ترين [كريمان ] است.* همان كه به وسيله قلم آموخت،* [و] به انسان آنچه را نمى دانست تعليم داد.
در اين كتابخانه بدانى كه [ن وَ الْقَلَمِ ] چيست؟
آه اى قرآن! اى كتاب عزيز حق! اى قانون اساسى حيات! اى چهره زيباى علم دوست! اى فرمان مولا! اى صحيفه نور! اى دفتر عشق! اى چراغ راه! اى مهرجان افروز!
من خراب نگه نرگس شهلاى توام |
بيخود از باده جام و مى و ميناى توام |
|
تو به تحريك فلك فتنه دوران منى |
من به تصديق نظر محو تماشاى توام |
|
مى توان يافتن از بى سر و سامانى من |
كه سراسيمه گيسوى سمن ساى توام |
|
اهل معنى همه از حالت من حيرانند |
بس كه حيرت زده صورت زيباى توام |
|
تلخ و شيرين جهان در نظرم يكسان است |
بس كه شوريده دل از لعل شكر خاى توام |
|
زير شمشير تو امروز فروغى مى گفت |
فارغ از كشمكش شورش فرادى توام |
|
منبع : پایگاه عرفان