خدايا! خيلى خوبى ها به ما دادى، شكر؛ ايمان، آشنايى با پيغمبر صلى الله عليه و آله ، توفيق اين دو ركعت نماز را كه هر طورى هست بخوانيم، با اين كه لياقت تو را ندارد، اما به قول آن شخص وقتى كه مى آمد نماز بخواند، دستش را كه بلند مى كرد، مى گفت: الهى! من كه نماز پسر ابى طالب عليه السلام را نمى توانم بخوانم. من فقط اين خم و راستى كه مى شوم، مى خواهم به تو بگويم: من ياغى نيستم، والا نماز من كه معراج مؤمن و « قربان كل تقى »(1) نيست، اعلام به اين است كه من ياغى نيستم، هنوز در خانه ات مانده ام و جاى ديگرى نرفته ام.
نشان هم دادم؛ محرم آمد، با امام حسين عليه السلام پيشت آمدم، ماه رمضان آمد، با قرآن آمدم، نصف شبها گاهى از خواب پريدم و ديدم خوابم نمى آيد، بلند شدم و وضو گرفتم و گردنم را كج كردم و دو قطره اشكى ريختم. اين خوبى هاى تو را كه نمى توانم تلافى كنم، فقط مى توانم بگويم: شكر.
خدايا! آنها كه سرجاى خودش محفوظ است. اما مى ماند اشتباهات و گناهان ما كه هيچ كس هم نمى داند كه ما چه كارهايى كرديم، خودمان مى دانيم و خودت.
تو هم ما را با اين همه لطف شرمنده كردى؛ مى توانستى آبروى ما را ببرى و نبردى، پرونده را بسته نگهداشتى، اين گناهانمان را چه كار كنيم؟ درِ كدام خانه را بزنيم؟ به چه كسى بگوييم كه ما را ببخش؟ به خودت.
منبع : پایگاه عرفان