فارسی
يكشنبه 04 شهريور 1403 - الاحد 18 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

تنظيف روح در حج‏

 

منابع مقاله:

کتاب : حج در آيينه عرفان 

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

    

و در حال تنظيف بايد قصدش تنظيف روح باشد از آلودگى معاصى و به وقت احرام هم عقد توبه صحيح ببندد، يعنى حرام كند بر خود، به عزم و اراده صادقانه كل چيزهايى را كه خداوند عالم حرام نموده بر او كه ديگر بعد از مراجعت از مكه معظمه پيرامون معاصى نگردد و در حين لبيك گفتن بايد ملتفت باشد كه اين اجابت دعوتى است كه به او متوجه شده و در لبيك در نيتش باشد كه:

اولًا: قبول كردم كل طاعتى كه از براى خداوند متعال است.

ثانياً: مردد باشد كه اين عمل ناقابل از او قبول خواهد شد يا نه، در آنجا قضيه حضرت سجاد عليه السلام را به نظر بياورد كه در احرام نمى توانست لبيك بگويد و غش مى كرد و از راحله خود باز مى ماند، سؤال مى شد اين چه حال است؟

پاسخ مى داد مى ترسم خداى من بفرمايد: لا لبيك!

و هم از اين منظره به نظر بياورد كيفيت يوم حشر را كه تمام مردم به اين شكل از قبر بيرون مى آيند، عريان و سر برهنه و ازدحام آورنده، بعضى در زمره مقبولان و عده اى در گروه مردودان، بعضى متنعم و بعضى معذب و بعضى متحير در امر، بعد از اين كه جميعاً در ورطه اولى متردد بودند.

 

آداب داخل شدن به حرم

 

چون داخل حرم شود بايد حالش حال رجا و امن باشد از سخط و غضب الهى مثل حال مقصرى كه به بن بست رسيده باشد و اين حقيقت را از مفاد آيه:

«وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» «1».

و هر كه وارد آن شود در امان است.

بيابد، اينجا جاى زيادى رجا و اميدوارى است، چه اين كه شرف بيت عظيم و صاحب آن به راجى خود كريم است و اينجا جاى توسعه رحمت است؛ زيرا تو در اين جا مهمان خاص اكرم الاكرمين هستى، آن جناب پى بهانه مى گشت كه تو را يك مرتبه در تمام عمرت به خانه خود دعوت كرده باشد- اگر چه هميشه مهمان او بوده اى- و اكنون آن مهمانى ميسر شده، حاشا و كلّا از كرم او كه هر چه تو از او خواهش داشته باشى او از جواب آن مضايقه كند، اين چنين گمان را به بعضى از افراد سخى نبايد برد چه رسد به الجواد المطلق.

پس اگر تو نياورى، يا بياورى، امّا نتوانى نگهدارى؛ يا از اصل ندانى چه بايد خواهى يا كارى كنى بدست خود كه مقتضى بذل به تو نباشد، تقصير كسى نيست، گدايى با كاهلى نمى سازد، بلى عيب در اينجاست كه غالب مردم كه مشرف به مكه شدند اعظم همّشان اين است كه زود صورت اين اعمال را از سر واكنند على سبيل الاستعجال، آن وقت آسوده در فكر خريد خود باشند، اما تمام حواس بايد پيش معناى اين اعمال باشد براى آنان مهم نيست، با اين كه همه حواس مهمان بايد پيش ميزبان باشد و چشمش به دست او و حركات و سكناتش به ميل او باشد، حتى روزه مستحب بدون اذن او مذموم است، چه جاى اين كه در خانه او هتك عرض او را بكنى و هتك عرض سلطان السلاطين اشتغال به مناهى اوست.

چه حاجى هايى كه وارد مكه مى شوند و حداقل صد معصيت از قبيل دروغ، تهمت، غيبت و اذيت به غير، سخن چينى و تعطيل حق غير و فحش به ديگران از آنان سر مى زند، پناه به خدا از چنين سفرى و واى به حال چنين مهمانى!

 

طواف

 

چون شروع به طواف نمايد، بايد هيبت و عظمت و خوف و خشيت و رجا و عفو و رحمت سراسر وجود او را بگيرد، اگر جوارح خارجيه نلرزد اقلًا دلش بلرزد، مثل آن ملائكه كه حول عرش دائماً به اين نحو طواف مى كنند و بايد ملتفت باشد كه طواف منحصر به طواف جسمانى نيست، بلكه يك طواف ديگرى هم هست كه طواف حقيقى اوست كه آن را طواف قلبش گويند به ذكر رب البيت و اصيل بودن آن براى اين است كه اعمال جسمانيه را امثله آن ها قرار داده اند كه انسان از اين ها پى به آن ها ببرد، چنان كه مضمون روايت است.

و بايد بداند كه هم چنان كه بى قطع علاقه از امور غير الهى نمى توان به اين خانه آمد، در مورد آن كعبه حقيقى هم چنين است.

در بوسيدن حجر و ملصق شدن به مستجار و استلام حطيم و گرفتن دامن كعبه، بايد حال او حال مقصرى باشد كه از جريمه فرار كرده و به صاحب اصلى حق ملتجى شده كه از تقصيراتش بگذرد، اين است كه گاهى دست و پايش را مى بوسد، گاهى دامن او را مى گيرد، گاهى خود را به او مى چسباند، گاهى گريه مى كند، گاهى او را به عز اشخاص قسم مى دهد، گاهى تضرع مى نمايد كه بلكه او را از اين مهلكه نجات دهد، خصوصاً اگر كسى باشد كه انسان بداند غير او ملجأ و پناهى نيست.

چون به سعى آيد بايد سعيش اين باشد كه اين سعى را به منزله تردد در خانه سلطان قرار دهد به اميد عطا و بخشش.

 

عرفات

 

اما در عرفات از آن ازدحام خلق و بلند كردن صداهاى خودشان به انواع تضرع و زارى و التماس به اختلاف زبان ها و افتادن هر گروهى پى ائمه خودشان و نظر به شفاعت او داشتن، بايد حكايت محشر را يادآورد، اينجا كمال تضرع و الحاح را بنمايد تا آنجا مبتلا نشود و ظن بسيار قوى داشته باشد بر حصول مراداتش؛ زيرا كه روز شريف و موقف عظيم و نفوس مجتمع و قلوب به سوى الهى منقطع و دست هاى اوليا و غيرهم به سوى او جل شأنه بلند شده و گردن ها به سوى او كشيده و چشم ها از خوف او گريان و بندها از ترس او لرزان و روز، روز عطيه و احسان است و ابدال و اوتاد در محضر حاضرند و بناى حتمى سلطان بر بخشش و انعام است و هم چنين روز خلعت پوشى صدر اعظم دولت عليّه ولى امر عجل اللّه تعالى فرجه و سهل مخرجه است.

در چنين روزى استبعاد ندارد حصول فيض به اعلى مدارجه بالنسبه به كافه ناس و خلايق، آيا گمان به خالق خود دارى كه سعى تو را ضايع گرداند با اين كه منقطع شده اى از اهل و اولاد و وطن، آيا به غربت تو رحم نمى كند؟!!

در اين مسئله چه حديث عجيبى وارد شده:

أعْظَمُ النّاسِ جُرْماً مِنْ اهْلِ عَرَفاتٍ الَّذى يَنْصَرِفُ مِنْ عَرَفاتٍ وَهُوَ يَظُنُّ انَّهُ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ «2».

از بزرگ ترين گناهان اين است كه زائر از عرفات بيايد و گمان كند كه آمرزيده نشده است.

 

منى

 

چون از عرفات كوچ كند و رو به حرم آيد از اين اذن ثانوى به دخول حرم تفأل زند به قبول حجش و قربش به خداى خود و مأمون بودن از عذاب الهى، چون به منى رسد و رمى جمار كند، ملتفت باشد كه باطن اين عمل دور كردن شيطان است.

 

وداع

 

بارى چون حرم را وداع كند بايد در كمال تضرع و مشوش الحال باشد كه هر كس او را ببيند ملتفت شود كه اين شخص عزيزى را گذاشته و مى رود، مثل گذاشتن حضرت ابراهيم، اسماعيل و هاجر را و بناى او بر اين باشد كه اول زمان تمكن باز برگشت به اين مكان شريف نمايد و بايد دائم ملتفت ميزبان خود باشد كه مبادا به بى ادبى او را وداع نمايد كه ديگر او خوش نداشته باشد اين ميهمان ابدالاباد به خانه او قدم گذارد، اگر چه اين ميزبان سريع الرضاست، لكن مراعات ادب تا جايى كه در قدرت است بايد از اين طرف باشد، آرى زائر به وقت وداع بايد دامن كعبه را بگيرد و دركمال خضوع وخشوع و بااشك به محضر حضرت محبوب عرضه بدارد:

 

اگر اى آرزوى جان كه تويى

 

باز بينم تو را چنان كه تويى

شوم از قيد جسم و جان فارغ

 

به تو مشغول، و زجهان فارغ

گر تو روزى بگفتن سخنى

 

التفاتى كنى بمثل منى

چون حديث تو بشنود گوشم

 

رود از حال خويشتن هوشم

ديده را ديدن تو مى بايد

 

ديدنت گر چه شوق افزايد

جان ما را تعلقى كه به توست

 

با خود آورده ايم آن زنخست «3»

     

 

در راه سفر

 

حاجى چون در وطن خود، به تمام تعهدات الهى و انسانى عمل كرد و وجود خود را از بار سنگين قيود و زنجيرهاى اسارت آزاد نمود، آهنگ و قصد خود را به تدريج جامه عمل بپوشاند و حركت به سوى وادى امن و مقام قرب و ديار وصال آغاز نمايد.

در اولين مرحله اجراى برنامه، چون با مال و زن و فرزند و قوم و قبيله و دوستان و آشنايان به وداع برمى خيزد، تصور كند كه هنگام انتقال از دنيا به آخرت رسيده و توجه داشته باشد كه عامل به وظايف و تعهدات و مسئوليت ها هنگام سفر به آخرت خوشحال؛ و فرارى از تكاليف به وقت خروج از ديار جهان ناراحت و در رنج و عذاب است.

عزم خود را براى حركت به مكه با ياد مرگ جزم كند و به خود بقبولاند كه بايد براى خانه آخرت آمادگى پيدا كند.

در راه سفر تمام سعى خود را صرف مواظبت و مراقبت بر آداب الهى نمايد و با تمام هم سفران خوشرفتار باشد، در طول سفر به ياد انبيا و ائمه و اوليا باشد كه با لباسى ناشناس به كاروان ها مى رفتند و هر خدمتى از دست آنان ساخته بود به زوار خانه حق انجام مى دادند.

 

بيابان هاى اطراف حرم

 

مسافران خانه حق از هر كجاى جهان، با هر وسيله اى حركت كنند، اكثر آنان به خصوص در اين زمان ناچارند وارد جده شوند و از آنجا در صورت وسعت وقت به مدينه و در صورت ضيق زمان به مكه روند.

در هر صورت ديده زائر اولين بار به بيابان هايى مى افتد كه در امتداد حرم قرار گرفته، بيابان هايى خالى از آب و علف، بيابان هايى پر از سنگ و ريگ و پستى و بلندى، سرسبزى آن خار مغيلان، آبش سراب، نرمى اش سنگ ريزه و رمل. با ديدن اين مناظر در عالم فكر خود چنين تصور كند كه از دنيا رفته و وارد ميقات قيامت شده؛ زيرا در ورود به قيامت انسان جز اعمال خود هيچ خبرى از محرمان و آشنايان و ساير برنامه ها نمى بيند، آنجا دادگاه عدالت را در مقابل ديدگاه خود ملاحظه مى كند و بس كه در آن دادگاه بدون حضور زن و فرزند و مال و منال از او طلب عمل صالح و ايمان مى كنند، اگر وقت ورودش به حريم آن بيابان ها شب است بايد ياد تنهايى قبر و سؤال مأموران حق بيفتد و با شنيدن سر و صداى حيوانات موذى، به ياد عذاب دردناك كه براى مجرمان فراهم شده افتاده و به خدا پناه ببرد.

آرى، در همه حال بايد به فكر خويش و گذشته خويش افتد، آينده خود را ببيند، نظرى به وقت مرگ و افتادن در بيابان تنهايى برزخ بيندازد، شايد اين گونه افكار در روحيه او و در تمام جوانب وجودش ايجاد انقلاب كند، شايد با ياد چنين برنامه هايى برقى از عالم ملكوت به جان او زنند تا با حرارت آن برق از اين سردى و تنبلى، تن پرورى و سستى و سكون در امور معنوى رها شده، دستى از او بگيرند و در بقيه عمرش بتواند حركت خود را به سوى مقصد اعلى تنظيم كند.

با ديدن آن بيابان ها در حالى كه از همه چيز بريده اى و به حق پيوند خورده اى، مناجات فيض آن شوريده حال را زمزمه كن.

بر درگه تو حاجت خلقان روا شود

 

آن را كه تو برانى از اين در كجا شود

خود را چو حلقه بر در لطف تو مى زنم

 

باشد به روى من در لطف تو وا شود

آن را كه رد كنى زدر خويش بولهب

 

وآن كو تواش قبول كنى مصطفا شود

امر تو را كسى نتواند خلاف كرد

 

هر كو سر از قضاى تو پيچد كجا شود

بيچاره گمرهى كه كشد سر زطاعتت

 

گردد دلش سياه و اسير غما شود

فرخنده رهروى كه اطاعت كند تو را

 

چشم دلش به عالم انوار وا شود

فيض است ودرگه تو، ازاين دركجا رود

 

كامِ حوائج همه زين در روا شود «4»

     

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1). آل عمران (3): 97.

(2). من لا يحضره الفقيه: 2/ 211، حديث 2183.

(3). عشاقنامه، فخرالدين عراقى.

(4). فيض كاشانى.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سزاوار است شعری تازه گویم از امیر عاملی
حمله ناجوانمردانه به حريم وحى و نبوت‏
ثواب و فضائل زائر کربلا
فرق قرآن و دعا
امام حسین(ع)در مسیر مدینه تا کربلا به کدام آیات ...
علل قیام امام حسین علیه السلام
تحریفات قیام امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا ...
آسیب شناسی اجتماعی جامعه اسلامی در عصر امام حسین ...
خاک حرمت ، مهر نماز است حسین (ع)ازمشفق کاشانی
برتری خلقت انسان بر سایر مخلوقات در قرآن کریم  

بیشترین بازدید این مجموعه

علت تفاوت ثواب حج
عشق و عفت
معرفت به حضرت آفتاب
ویژگی های مشترک یاران امام حسین علیه السلام
حضور امام حسین(ع) بر بالین شیعیان هنگام مرگ و عالم ...
چرا خدا به شیطان مهلت داد؟
حمله ناجوانمردانه به حريم وحى و نبوت‏
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
فرق قرآن و دعا
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^