فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حكايت درياى بى‏انتها


مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم  كتابى دارند به نام حقايق الاصول، كه دو جلد است. در جلد اول آن، از آقا سيد اسماعيل صدر كه از شاگردان درجه اول ميرزاى شيرازى است، نقل مى كند كه مى گويد: من و هم درسى هايم، زمانى كه در رديف مجتهدان شيعه و صاحب ملكه اجتهاد شده بوديم، خدمت آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى آمديم و به ايشان عرض كرديم: يك تفسير قرآن براى ما بگوييد. كسى كه مجتهد است، قرآن را خوب مى فهمد، اما قرآن تنها همان مقدار كه مجتهد مى فهمد، نيست. قرآن همان مقدار نيست كه يك فيلسوف، مانند علّامه طباطبايى يا يك عارف كم نظير، مانند سيد حيدر آملى  در قرن هفتم، كه تفسير «بحر المحيط» را مى نويسد، مى فهمد و يا همان مقدارى نيست كه دانشمند متخصص علم كلام، فخر رازى در چهل جلد تفسيرش مى نويسد.

اهل تسنن از ابن عباس نقل مى كنند كه اميرالمؤمنين عليه السلام به ابن عباس فرمود: اگر آن چه از سوره حمد مى دانم، براى شما بگويم، پس از تمام شدن آن، شما بايد هفتاد شتر جوان بياوريد تا آن نوشته ها را بار كنيد و ببريد، ولى باز هم قرآن، تنها همان مقدارى نيست كه حضرت فرمودند. ملا فتحعلى به آنان خيلى احترام كرد و فرمود: من فقط بعد از نماز مغرب و عشا فرصت دارم كه درس بدهم. شب اول كه خدمت ايشان رفتيم، نمى دانستيم از كجاى قرآن مى خواهد شروع كند. ايشان اين آيه را مطرح كرد:

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»

«حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ»

اين از توجه خاص خدا به انسان است. يك ساعت اين آيه را توضيح داد و ما شش نفر كه اهل علم بوديم، برايمان بسيار جالب بود. فردا شب كه آمديم، دوباره همان آيه را مطرح كرد. شب سوم، چهارم، پنجم تا چهلم، هر شب مطلب جديدى در تفسير همان آيه مى گفت. فرمود: من اين آيه را كه انتخاب كردم، تا آخر عمر براى ما بس است كه درباره آن بحث كنيم و به آيه جديدى نياز نيست.

در بخش ديگر سوره يوسف، نفسى مطرح است كه حالت صعود گرفته و به مقام قرب الهى رسيده است و به تصريح همين سوره از بندگان مخلَص خدا شده است.

اين روايت را مرحوم نراقى، از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مى كند:

«هَلَكَ العامِلُونَ الَّا الْعابِدُونَ وَ هَلَكَ العابِدُونَ الَّا العامِلُونَ وَ هَلَكَ العامِلُونَ الَّا الصَّادِقُونَ وَ هَلَكَ الصَّادِقُونَ الَّا الْمُخْلِصُونَ وَ هَلَكَ الْمُخْلِصُونَ الَّا الْمُتَّقُونَ وَ هَلَكَ الْمُتَّقُونَ الَّا الْمُوْقِنُونَ و انَّ الْمُوقِنينَ لَعَلى خَطَرٍ عَظيمٍ» كل انسان ها هلاك شدند. مگر اهل علم و اهل علم هلاك شدند الا اهل عمل و عمل كنندگان به علم نيز هلاك شدند مگر مخلصين و مخلصين در جايگاه خطر بزرگ قرار دارند.

 

 


منبع : پايگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

داستانى آموزنده‏
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
مى‏خواهد قلبم از هم بشكافد
داستان جوان مطيع خدا
دعاى نيمه شب زندانى
حاجت بزرگ‏
حکایت سزاى توهين به بلال‏
چه كسى با من پيمان مى‏بندد
منفعت عظيم اهل شوق و بحث
ذو القرنين در شهرى عجيب‏

بیشترین بازدید این مجموعه

خدا از اين بينايى‏ها به ما هم عنايت كند
حكايت ميرغضب و نان و نمك مجرم‏
حكايت ابراهيم ادهم‏
حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى آموزنده‏
حاجت بزرگ‏
حکایت خدمت به پدر و مادر

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^