زير عنوان:امام حسين(ع) 9 روز در کربلا بودند؛ اين 9 روز همگي مثل عاشورا بودند؟
امام تمايل چنداني براي رفتن به کوفه نداشتند و بيشتر از چهارماه(تا روز 31) در مکه ماندند. در اين روز به خاطر جلوگيري از ريختن خون در حرم خدا، از مکه بيرون شدند و چون کوفه تنها گزينه بود، به آن سمت رفتند. نظر اصحاب امام، حتي بعد از رسيدن خبر قتل مسلم، ادامه مسير بود. روز 28 ذي الحجه(روز 149) کاروان امام به سپاه حر برخورد مي کند. مجبور مي شوند مسير را عوض بکنند. کاروان امام 2 محرم( روز 154) به کربلاي امروزي رسيدند.
ويژگي منطقه کربلا اين بود که هم به رود فرات ( دقيقتر بگوييم: شاخه اي از فرات به نام علقمه) و هم به روستاي غاضريه که اهالي اش از شيعيان وفادار بودند، نزديک بود. يک بار ديگر زهير به امام پيشنهاد کرد با حر درگير بشوند و به غاضريه بروند. باز امام مخالفت کرد، چون نمي خواست آغازگر جنگ بين مسلمان ها باشد( انساب الاشراف). روز بعد( روز 155)، سپاه 4 هزار نفري عمر سعد که نزديک همان منطقه بود، به دستور ابن زياد به ياري حر آمد. اين طوري ديگر رفتن از کربلا منتفي بود. از اين تاريخ، سلسله اي از مذاکرات بين امام و عمر سعد در جريان است. ابن زياد هم دو نامه به امام حسين(ع) مي فرستد که امام آنها را بي پاسخ گذاشت. عمر سعد از يک طرف با امام نسبت خويشاوندي دارد( او هم از قريش است) و با خود امام سابقه رفاقت دارد( آنها در مدينه همسايه بودند)، از يک طرف مي خواهد حکومت ري و همدان را از دست ندهد، پس سعي مي کند راهي براي حل مشکل بدون درگيري پيدا کند.
وضع طوري بود که لشکر عمر سعد و حر، نمازها را پشت سر امام حسين(ع) مي خواندند( تاريخ طبري) و ابن سعد و امام، شب ها با همديگر قدم مي زدند( طبقات ابن سعد). امام و عمر سعد توافق مي کنند که بيعتي در کار نباشد و امام هم به يکي از مرزهاي دور( يعني يا خراسان يا يمن) برود. عمر سعد خبر مصالحه را به ابن زياد فرستاد. ابن زياد اما نامه اي سرزنش آميز براي عمر سعد فرستاد که« من تو را براي نماز خواندن با حسين نفرستادم». اين نامه که در هفتم محرم( روز 159) به عمر سعد رسيد، از عمر سعد خواسته بود از امام بيعت بگيرد و او را به تنهايي نزد ابن زياد بياورد وگرنه بر امام سخت گرفته شود و حتي بين امام و فرات فاصله انداخته شود( الفتوح). ممنوعيت آب البته تا روز عاشورا جدي نيست و چندبار حضرت عباس و ديگران آب مي آورند.
از روز 4 محرم( روز 156) به تدريج سپاهيان ديگري از طرف ابن زياد به کربلا مي رسند. عصر روز 9 محرم هم شمر با نامه اي ديگر مي آيد که در آن ابن زياد، عمر را به پس گرفتن حکم ولايت ري تهديد کرده است. عمر سعد بالاخره تصميمش را مي گيرد و به سپاهش دستور آرايش جنگي مي دهد. امام که متوجه مي شود درخواست يک شب براي عبادت مي کند. همگي سران سپاه کوفه، با اين درخواست موافقند. تا صبح فردا، جمعه 10 محرم 61قمري( روز 162) هنوز کساني مثل حر باور ندارند که جنگي صورت بگيرد.
منبع : همشهري جوان، شماره 290