لطفا منتظر باشید

داستان انگور

  • تاریخ انتشار:   30 آذر 1390
  • تعداد بازدید:   4873
خواستند دست به سوى آن ببرند كه تهيدستى كنار درب خانه ايستاد و درخواست كمك كرد، حضرت به امّ ولد فرمود: براى او ببر، عرضه داشت: مقدارى از آن براى او بس است، حضرت فرمود: نه به خدا سوگند! همه آن را براى او ببر.

 

حضرت امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: على بن الحسين عليهما السلام همواره از انگور خوشش مى‏آمد. [روزى‏] انگورى خوب به مدينه آوردند، امّ ولدش‏ مقدارى از آن را براى حضرت خريده، هنگام افطار براى آن بزرگوار آورد، حضرت آن انگور را پسنديدند.

 

خواستند دست به سوى آن ببرند كه تهيدستى كنار درب خانه ايستاد و درخواست كمك كرد، حضرت به امّ ولد فرمود: براى او ببر، عرضه داشت: مقدارى از آن براى او بس است، حضرت فرمود: نه به خدا سوگند! همه آن را براى او ببر.

 

فرداى آن روز باز هم از آن انگور براى حضرت خريد كه دوباره تهيدست آمد و حضرت همه انگور را براى او فرستادند. شب سوم سائلى نيامد و حضرت انگور خوردند و فرمودند: چيزى از آن از دست ما نرفت و خدا را سپاس‏ 

منبع :
نظرات کاربران (1)
سید سعید حسینیون ( 3 دى 1390 )
خیلی عالی است
ارسال دیدگاه