فارسی
چهارشنبه 15 آذر 1402 - الاربعاء 23 جمادى الاول 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

قافله ازسعید بیابانکی

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود
فرصت نداشت جامة نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود
گویی به پیشواز نزول فرشته‌ها
صحرا پر از ستارة دنباله‌دار بود
می‌سوخت در کویر، عطشناک و روزه‌دار
نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمة نوبهار بود
شن بود و باد، نخلِ شقایق‌تبار عشق
تندیسِ واژگون شده‌ای در غبار بود
می‌آمد از غبار، غم‌آلود و شرمسار
آشفته یال، و شیهه‌زن و بی‌قرار بود
بیرون دویده دختر زهرا ز خمیه‌ها
برگشته بود اسب، ولی بی‌سوار بود!


منبع : سعید بیابانکی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

پیش چشمم تو را سر بریدند از افشین علاء
خوشه ی پروین از حسنا محمد زاده
ماجرای بیابان از محمدمهدی سیار
در این غروب خون فشان از سید حبیب حبیب پور
بلندای کمال از محمد روحانی (نجوا کاشانی)
صاحب لوا
قاسم ازسودابه امینی
شعر کوچولو از قادر طراوت پور
کربلا چیست؟
مثل یک دجله تشنگی، جاری ام در دل سراب از جلیل واقع ...

بیشترین بازدید این مجموعه

صاحب لوا
قاسم ازسودابه امینی
پیشنماز ازسید حبیب حبیب پور
در این غروب خون فشان از سید حبیب حبیب پور
بلندای کمال از محمد روحانی (نجوا کاشانی)
پیش چشمم تو را سر بریدند از افشین علاء
مثل یک دجله تشنگی، جاری ام در دل سراب از جلیل واقع ...
شعر کوچولو از قادر طراوت پور
خوشه ی پروین از حسنا محمد زاده
ماجرای بیابان از محمدمهدی سیار

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^