فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت ار یوسف رحیمی

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت

بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت

 

در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی

عابر دلخسته جز نتهائیش یاور نداشت

 

بامهای خانه های مردم بیعت فروش

وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت

 

می چکید از مشک هاشان جرعه جرعه تشنگی

نخل هاشان میوه ای جز نیزه و خنجر نداشت

 

سنگها کمتر به پیشانی او پا می زدند

نسبتی نزدیک اگر با حضرت حیدر نداشت

 

روی گلگون و لبی پر خون و چشمانی کبود

سرنوشتی بین نامردان از این بهتر نداشت

 

سر سپردن در مسیر سربلندی سیره اش

جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت

 

*

 دخترش با دیدن بازارهای کوفه گفت

خوب شد بابای من در دست انگشتر نداشت


منبع : یوسف رحیمی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سر بریدند آسمان را در زمین از افشین یداللهی
ماه بنی ‏هاشم‏ از عباس براتی پور
شعلهء شیرین ازمحمد علی قاسمی
شکر خدا که این دل من مأمن غم است از مرتضی شاهمندی
شعری از محمد رضا آقاسی
تمام شد همه رفتند؟ یک صدا پرسید از سیداکبر ...
متن ادبی «سلام نامه»از امید مهدی‏نژاد
نیامد عباس ازسید علی اصغر موسوی
گر سر ما به قدوم‌ تو دوان‌ خواهد شد از محمد ...
نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است از مجتبی ...

بیشترین بازدید این مجموعه

ماه بنی ‏هاشم‏ از عباس براتی پور
سر بریدند آسمان را در زمین از افشین یداللهی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^