فارسی
چهارشنبه 07 آذر 1403 - الاربعاء 24 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

حکایتی از عاقبت به خيرى فضيل‏

 

كارش سرقت بود، كاروان هاى تجارتى از دست او امان نداشتند، با نوچه هايش راه را بر كاروان ها مى بستند و اموال آنان را به غارت مى بردند.

شبى از پشت بامى براى دزدى و شهوترانى بالا رفت، در آن ساعت ملكوتى كه بسيارى از مردم خواب بودند، مردى از عاشقان حق مشغول قرائت قرآن بود، اين آيه را با صداى حزين تلاوت مى كرد، آيه اى كه صيقل دل و زداينده زنگار از روح بود:

الَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الحَقِّ»

آيا براى اهل ايمان وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و قرآنى كه نازل شده نرم و فروتن شود؟

با شنيدن اين آيه، انقلابى عجيب در درونش پديد شد. بر همان بام به حضرت حق عرضه داشت: اگر به من مى گويى، چرا، وقتش رسيده. از بام به زير آمد و حركت كرد. به وقت سحر به محلّى رسيد كه كاروانى بار انداخته بود. قافله سالار، اهل قافله را آرام آرام صدا مى زد كه برخيزيد بار كنيد، مبادا به حمله فضيل عياض برخورد كرده سرمايه خود را از دست بدهيم. با گريه اى حزين و دلى شكسته صدا زد: قافله سالار، قافله را مترسان، سگى كه از او مى ترسيديد نيمه شب گذشته او را به بند كشيده و مردم را از شرّش خلاص كردند.

او به تدريج صاحبان كالاها را راضى و به منافع معرفت رو آورد، تا پس از مدّتى از عارفان عاشق شد و شاگردانى عارف تربيت كرد و كلمات نورانى در مسائل عرفانى و تربيتى از خود به يادگار گذاشت.

حكايت قوم يونس و بهلول نبّاش و بشر حافى، شناخته شده تمام اهل ايمان است كه با جرقّه اى الهى و بارقه اى ملكوتى عاقبت به خير شدند و از شرّ دنيا و آخرت در امان رفتند.

مسأله عاقبت به خيرى آن قدر مهم است كه انبيا و امامان و اولياى الهى در دعاهاى خود از حضرت حق با اصرار درخواست آن را داشتند.

عراقى شوريده حال مى گويد:

اى هواى تو مونس جانم

 

مايه درد و اصل درمانم

     

مرغ جان تا بيافت ديده باز

 

در هواى تو مى كند پرواز

گفتگوى تو روز و شب يارم

 

جست و جوى تو حاصل كارم

دلم از عشق توست ديوانه

 

تا تو شمعى تو راست پروانه

نيك در كار خويش حيرانم

 

درد خود را دوا نمى دانم

     

(فخر الدين عراقى)

 [ «4» وَ لَا تَكْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ يَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِكَ «5» إِنَّكَ رَحِيمٌ بِمَنْ دَعَاكَ وَ مُسْتَجِيبٌ لِمَنْ نَادَاكَ.]

و پرده اى كه بر ما پوشاندى، در برابر حاضران روز قيامت، از روى گناهان ما برندار، روزى كه خبرهاى بندگانت را آشكار مى كنى. مسلّماً تو نسبت به كسى كه مى خواندت، مهربانى و نسبت به كسى كه صدايت مى زند، جواب دهنده اى.

 


منبع : پایگاه عرفان
1
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خدا و گنه‏كاران پشيمان‏
داستان ابراهيم و چهار پرنده‏
توبه فضیل عیاض
عابد و فاسق‏
حكايتى از علّامه طباطبايى‏
عبوديت را از يك عبد بياموزيم‏
تا از مرگ غفلت نكنيم
من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد
حکایت حال غافلان ‏
محروم ماندن از سعادت ابدى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تا از مرگ غفلت نكنيم
حكايتى از علّامه طباطبايى‏
حكايت بهلول نبّاش‏
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
حکایت حال غافلان ‏
داستان ابراهيم و چهار پرنده‏
خدا و گنه‏كاران پشيمان‏
ماجرای زن بدکاره ای که به زندان امام کاظم (ع) رفت

 
نظرات کاربر

fahimeh
خوشا به حال کسی که بعد اینکه مسیر درست را انتخاب کرد دیگه هیچ وقت سراغ مسیر های دیگه نره.
پاسخ
0     0
6 اسفند 1390 ساعت 10:49 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^