فارسی
سه شنبه 22 آبان 1403 - الثلاثاء 9 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

داشت می‌رفت سر چشمه سواری با دست از رضا نیکوکار

داشت می‌رفت  سر چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش ...اما دست-

داشت می‌رفت بنوشد، نه بنوشاند آب
نه به تشنه خورشید، به آن بالا دست

دست در آب فرو برد، فرو پاشید آب
ریخت دریای سخاوت به دل دریا، دست

مشک سیراب شد از آب و فرات از عباس
تا کجا می‌کشد این بار امانت را دست؟

...تیغ‌ها پشت هم آهسته صدایش کردند
کم شده فاصله سینه صحرا تا دست

کیست یاری بکند یک تنه خورشیدش را؟
نیست دیگر به سر شانه این سقا دست

داشت می‌رفت سر چشمه سواری با دست
داشت می‌آمد از آن دور سواری بی‌دست


منبع : رضا نیکوکار
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

فراز منبر نی قرص ماه می بینم از سعید بیابانکی
سرخ‌ترین ستاره
مهرگی ازمحمدعلی مجاهدی
بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز از محمد پیله ور
آب بقا از علی انسانی
دارد دوباره حال و هوا فرق می کند از مهدی صفی یار
دلم به یادتو ای دوست خلوتی دارد از وحشی بافقی
داغ حسین(ع)
بند چهارم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام ...
کاروانی زخم‏دیده

بیشترین بازدید این مجموعه

بعد از چهل روز...ازمطهره عباسیان
مهرگی ازمحمدعلی مجاهدی
کوچه کوچه می روم از احسان محسنی فر
تحليل ادبی خطبه حضرت زينب(س) در كوفه
شعر کوچولو از قادر طراوت پور
فراز منبر نی قرص ماه می بینم از سعید بیابانکی
ستون آسمان از مهدی طهماسبی دزکی
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) از سید هاشم نبی ...
ما حلقه به گوش عشق روح افزاییم از محمود شاهرخی
از آب هم مضایقه کردند کوفیان از محتشم کاشانی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^