راه مانده است و پای آبلهدار
شن و صحرا و خشم قافلهدار
سفر این بار، داغدار و اسیر
آه با دست و پای سلسلهدار
روز، سیلی و تازیانه و زخم
شب، سیاه و بلند و نافلهدار
این طرف جای خالی کودک
آن طرف یک سپاه حرملهدار
سرد و ساکت به شیشه میماند
مُرد آن آسمان چلچلهدار
علقمه مانده شرمسار از خود
میرود کاروان از او گِلهدار
سفر انگار انتهایش نیست
باز راه است و پای آبلهدار
منبع : حمیدرضا شکارسری