فلسفه عالى اجتماعى زكات و ساير شقوقش، صدقات و كفارات و زكات فطر، توسط قرآن مجيد بيان گرديده كه آن اجتناب از خطريست كه مبادا عده اى مال را در انحصار خود بياورند و پيوسته آن را تنها ميان خود به جريان اندازند.
و نتيجه آن شود كه فقرا پس از مدتى انباشتن كينه و رنج محروميت در دل هاى خود، با حالى عصيانگر و عصبانى ضربتى كارى بر آنان وارد آورند، خداوند در آيه تقسيم غنيمت مى فرمايد:
[ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ ] .
آنچه خدا از [اموال و زمين هاى ] اهل آن آبادى ها به پيامبرش بازگرداند اختصاص به خدا و پيامبر و اهل بيت پيامبر و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان دارد، تا ميان ثرومندان شما دست به دست نگردد و [از اموال و احكام و معارف دينى ] آنچه را پيامبر به شما عطا كرد بگيريد و از آنچه شما را نهى كرد، باز ايستيد و از خدا پروا كنيد؛ زيرا خدا سخت كيفر است.
شفقت بر حال مستمندان يكى از شؤون نيكوكارى است كه بر صدق و ايمان و تقوا گواه است.
اسلام به طوركلى زبان به ستايش صدقات گشوده و آن را چه پنهانى داده شود يا آشكار براى اجتماع خير مى انگارد.
اسلام درباره يتيمان و بيچارگان سفارش مى كند و اين سفارش را در سياق امر به يكتاپرستى و احسان به پدر و مادر آورده، اين معنا را در آيات 23- 26 سوره اسراء ببينيد.
قرآن مجيد مردم را به امورى كه باعث اهمال در اداى حق مستمندان است توجه داده و نام خسيسان را همراه با عذاب سختى كه براى دل هاى خالى از عاطفه و شفقت آماده گرديده، ياد مى كند!
و از طرفى چون بيهوده خرج كردن مال، بر باد رفتن آن و حرمان مستمندان است، شديداً نكوهش كرده و سرانجام شوم ولخرجان را خاطر نشان ساخته است.
[إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً] .
بى ترديد اسراف كنندگان و ولخرجان، برادران شياطين اند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است.
قرآن مجيد، سير كردن شكم هاى گرسنه مردم بيچاره و ناتوان را به گردنه دشوارى تشبيه كرده كه هرگاه آدمى توفيق عبور از آن را يافت، به چنان نيكبختى واقعى رسيده كه هرگز رنج و كدورتى به آن در نمى آميزد .
اين موضوع خود بايد دلخوشى مستمندان گردد كه خدا در هيچ جاى قرآن امرى را به عنوان گردنه كه معنايش گذرگاه تنگ و صعب است ياد ننموده، مگر آنجا كه سخن از رابطه فقير و غنى به ميان آمده است.
بياييد قرآن بخوانيد و در آيات آن تدبر كنيد تا به مهرورزى نسبت به مستمندان و ناتوانان و بيچارگان آگاه شويد.
تدبر در آيات قرآن، آفريننده معرفت و سازنده عشق حقيقى در قلب و جان است، چون معرفت و عشق آمد، به ناچار ميوه شيرينش كه عمل و حركت است به دنبال مى آيد و انسان با تمام وجود، در گردونه حق در همه شؤون به گردش خواهد آمد.
ببينيد قرآن مجيد در سوره مباركه ماعون، چگونه كسى را كه به اطعام بى نوايان همت نمى گمارد در زمره مخالفان دين به شمار آورده است، كسانى كه هيچ گونه نماز و عبادتى به حالشان نفعى نمى بخشد.
آيا كسى كه روز جزا را انكار مى كند ديده اى؟ همانست كه يتيم را از خود مى راند و به غذا دادن مستمند ترغيب نمى كند، واى بر آن نمازگزاران كه از نماز خويش غافلند، آنان كه ريا مى كنند و از دادن زكات منع مى نمايند.
در اينجا به كلام خدا درباره افرادى كه به انباشتن گنج هاى طلا و نقره «و امروز اسكناس» پرداخته و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند دقت كنيد:
[وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ* يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ ]
و كسانى را كه طلا و نقره مى اندوزند و آن را در راه خدا هزينه نمى كنند، به عذاب دردناكى مژده ده.* روزى كه آن اندوخته ها را در آتش دوزخ به شدّت گرما دهند و پيشانى و پهلو و پشتشان را به آن داغ كنند [و به آنان نهيب زنند] اين است ثروتى كه براى خود اندوختيد، پس كيفر زراندوزى خود را بچشيد.
و در سوره مباركه فجر مى فرمايد:
[كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ* وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ* وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَمًّا* وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا* كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا* وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا* وَ جِي ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى * يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي* فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ] .
شما يتيم را نوازش نمى كنيد و به اطعام بيچارگان كسى را ترغيب نمى نماييد و مال موروث را تماماً مى خوريد و سخت فريفته دنيا هستيد، هرگز چنين نيست كه دنيا طلبان مى انگارند، چون روزى كه زمين در هم متلاشى شود و امر خدا و صفوف فرشتگان به محشر درآيند و در آن روز جهنم را بياورند آدمى متذكر كارهاى خود خواهد شد ولى چه سود، او مى گويد: اى كاش براى زندگى ابدى خود كار خيرى انجام مى دادم و در آن روز هيچ كس را مانند او عذاب نمى كنند.
و در سوره مدّثر مى فرمايد:
[فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ* عَنِ الْمُجْرِمِينَ* ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ* وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ] «2».
كه در بهشت ها از يكديگر مى پرسند* از روز و حال گنهكاران،* [به آنان رو كرده ] مى گويند: چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟* مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم* و به تهيدستان و نيازمندان طعام نمى داديم.
اسلام، عواطفى را در نهاد ثروتمندان تحريك مى كند كه بى اختيار بخش عمده اى از اندوخته هاى مهر و عطوفت خويشتن را بر سر و روى مستمندان نثار مى كنند. اين به خاطر آن است كه كوشش طبقه ثروتمند در راه آراستن وضع نابسامان فقرا از ضروريات هر اجتماعى است، تا سرانجام منجر به آراستگى وضع عمومى آن جامعه گردد.
اسلام، براى اجراى اين منظور با ترغيب و تهديد، مردم را وادار به عمل مى كند هر جا كه كار بدست مسلمانان افتد و دل ها پذيراى قانون حق شود، مستمندان واقعى داراى حقوق جارى مى گردند.
حقوق جارى گاهى به صورت كفاره، گاهى به صورت صدقه، گاهى به صورت فطريه، گاهى به صورت انفاق و گاهى هم به عنوان زكات آمده كه از واجبات مهم دينى است.
آيا ثروتمندان دوست ندارند زكات اموالى كه بدست مى آورند بپردازند؟
به اين سؤال پاسخ دهيد، ببينيم آيا اينان مايلند كه اين حق را كه بر عهده شان از واجبات حتمى به شمار آمده ادا كنند و به راه سامان بخشيدن به وضع تنگ دستان بذل مال نمايند، تا در نتيجه قلوبشان از كينه تهى گردد، آخر سود اين كردار پسنديده آن است كه فقير به جاى ابراز دشمنى با او دوستش گردد و از دل و جان برايش كار كند. آيا اين باعث آرامش و صلح همگانى در جامعه نيست؟
گر از اين چاه طبيعت كه جهان من و توست |
به در آييم جهان جمله از آن من و توست |
|
آسمان پهنه خوانى است ميان تو و من |
مهر و مه قرصه نانى كه بخوان من و توست |
|
آسياى فلكى روز و شبش نوبت ماست |
كه تنور مه و مهر از پى نان من و توست |
|
نيست جز سرو و گل و لاله در اين باغ و چمن |
كز بهار تو و من يا كه خزان من و توست |
|
اين چه نام ازلى و ين چه نشان ابدى |
كز ازل تا به ابد نام و نشان من و توست |
|
عقل نامحرم عشق است نيارى به ميان |
با وى از عهد ازل آنچه ميان من و توست |
|
شهريارا چه كنى هجر بيان باز بيان |
كه عيانست و چه حاجت به بيان من و توست «1» |
|
آيا اغنيا هواى آن را ندارند كه با پرداخت زكات، كارخانه و بيمارستان هايى را بنيان گذار شوند و از اين راه گامى كه احياناً در حدود امكانات بودجه دولت اسلامى نيست خيرخواهانه بردارند و مردم را از عفريت بيمارى و بيكارى نجات بخشند، عفريتى كه در پيكر يك مشت ولگرد و بيكاره خزيده و آنان را متمرد و جانى پروريده و حتى جمعى از دانش آموزان را به ترك تحصيل و عدم موفقيت در درس و فرهنگ سوق داده است.
آيا اينان نمى خواهند با پرداخت زكات، كار اين همه درمانده را اصلاح كنند و در ميان ملت خويش جمع كثيرى را شرافتمند و فعال پرورش دهند.
آيا ممكن است اينان دست در دست كاركنان امور مالى نهاده با هم سازمانى براى به مصرف رسانيدن زكات تشكيل دهند تا تمام كشور از شر فقر و بيكارى رهيده و هم اجتماع به زندگى خود دلگرم و اميدوار گردد؟
اين است موقعيت زكات از نظر شؤون اجتماعى كه چون آسه آسياب آن را به گرد خود مى چرخاند، اين است موقعيت اسلام كه توسط تشريع زكات براى خود احراز كرده و با آن از فشار گام هاى اغنيا كه بر گرده فقرا مى سايند مى كاهد و در نتيجه اين طبقه در برابر ثروتمندان روح سازش و جنبه مسالمت آميز پيدا مى كنند.
اسلام با تشريع زكات، دريچه افكار شوم و بحران هاى ضد امنيتى را بر بسته و كشور را از خطر تزلزل و ترور رهايى مى بخشد.
به هوش باشيد كه بر ما راه چاره جويى براى آنچه كه از پيشامدش واهمه داريم بسته است، مگر آن كه معماى هراس انگيز رابطه فقير و ثروتمند را حل كنيم، اين معما هنگامى گشوده مى شود كه ثروتمندان وظايف الهى را در باب زكات مراعات كنند و بدانند اگر فوائد زكات را كه خير و صلاح جامعه و باعث امنيت و رفاه همگانست به نظر آورند، اعتراف خواهند كرد كه زكات گرچه پرداخت مال است ولى در عوض، منابع سرشارى از رفاه و آسايش و صلاح و معنويت را عايدشان خواهد كرد «1».
قرآن مجيد در سوره هاى بقره، نساء، مائده، اعراف، توبه، كهف، مريم، انبياء، حج، مؤمنون، نور، نحل، روم، لقمان، احزاب، فصلت، مجادله، مزمل، بينه، به تفصيل درباره وجوب زكات، منافع دنيوى و اخروى زكات، حرمت منع زكات آياتى نازل كرده كه بحث در هر يك از آيات مقاله مفصلى مى شود و آن هم از عهده اين اوراق خارج است.
يك بار ديگر به جمله اول روايت امام صادق عليه السلام دقت كنيد:
به هر جزئى از اجزاى وجودت، به هر چه كه در اختيار توست، بر هر نعمتى كه به آن آراسته اى زكاتى واجب است، بلكه بر هر مويى از موهايت و بلكه بر هر لحظه اى از لحظات زندگيت زكاتى واجب است.
با توجه به اين جملات نورانى، بر شماست كه زكات تمام نعمت هاى الهى اعم از نعمت هاى مادى يا معنوى را بپردازيد و از بخل نسبت به اين حقيقت بپرهيزيد.
منبع : پایگاه عرفان