ممتازان بشر، كليددار بهشت و جهنم، همه از اهالى كليسا بودند. طبق نظر آنان، عيسى بن مريم عليه السلام كشته شده بود تا كفار گناهكاران باشد و هيچ فردى به جهنم نرود. شما حساب كنيد در حدود هفده قرن، انسان در مغرب زمين، مخصوصاً در يونان و ايتاليا و بعد در كشورهاى اروپايى مثل انگلستان، سوئد، نروژ، هلند، دانمارك و مراكز ديگر، همه بند كليسا بودند و خداى
كليسا تمام برنامه ها را به روحانيون كليسا واگذار كرده بود، و روحانيون كليسا دهنه اى براى تمام زواياى شهوات باز كرده بودند كه بزرگ تر از دهن جهنم بود، و مردم طعم اين شكم هاى دهن دارِ از جهنم بزرگ تر بودند. ولى مگر بشر چقدر زير بار اين همه ستم مى تواند برود؟ اين چه خدايى است؟
خداى كليسا خدايى است كه مى گويد: قيصر هر كارى كرد، بايد اضافه تر از آن را هم خودت از او تقاضا كنى. اگر انسانى سيلى به طرف راست صورت كسى زد، او بايد طرف چپ صورت خود را هم بياورد و از او استدعا كند كه يك سيلى هم به آن طرف صورتش بزند. به راستى در سوء استفاده كردن از اعتقاد به خدا، چه انحرافاتى پيش مى آيد. خداى كليسا خدايى است كه مى گويد: هر كارگرى كه براى كليسا كار مى كند، مزد ندارد. براى اين كه كار خدايى است. خداى كليسا خدايى است كه مى گويد: ناموس، دختر، بندگى، عبادت، اقتصاد، زمين، بازار و ادارات، همه بايد در اختيار كارگردانان كليسا باشند.
منبع : پایگاه عرفان