به نظر مى آيد اين آيه شريفه اى كه مى فرمايد:
» هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ «
در رابطه با خود پروردگار است كه خدا اهل تقواست.
معناى آيه اين نيست كه خداوند از گناه خوددارى مى كند . خداوند كه جسم و داراى ابزار گناه نيست . پس چرا در قرآن مجيد مى فرمايد : » أهل التقوى « معنايش اين است كه وجود مقدس او ، تقوا را در تمام عالم پخش و گسترده كرده است و هر موجودى به تناسب وجود و محيط خودش داراى تقواست و همين تقوا تا روزى كه بايد موجود محفوظ باشد ، به بركت تقوا ، محفوظ از خطر و زيان است .
علاوه بر اين كه خداوند متعال به بسيارى از موجودات زنده ، راه حفظ خود را آموخته است و به آنها ياد داده است كه چگونه از خطر بگريزند . يا ياد داده است كه چگونه در مقابل خطر مبارزه كنند و بر خطر پيروز شوند .
در سال چهل و هفت كه من طلبه قم بودم ، در ماه محرم ، در يكى از مساجد تهران منبر مى رفتم . امام جماعت آن مسجد كه مجتهد بود ، جزء علماى رده اول تهران بود . ايشان مى فرمود :
با تعدادى از علماى تهران در تابستان ، در باغى از شهريار ناهار دعوت داشتيم . صاحب باغ شخص متدينى بود و با اهل علم رفت و آمد داشت . علاقه مند به علما بود . به اين علت ما را دعوت كرد كه ناهار به باغ او برويم . به اعتقاد خودش كه قدم اين بزرگواران به آنجا برسد ، براى باغ او بركت دارد . البته هستند افرادى كه واقعاً قدم آنان پر بركت است .
مسيح در گهواره گفت :
» وَ جَعَلَنِى مُبَارَكًا «
خدا مرا با بركت قرار داده است ؛ يعنى بسيار سودمند و با منفعت .
منبع : پایگاه عرفان