مفهوم عدالت در گفتار
قرآن دستور مى دهد كه در سخن گفتن نيز عدالت را رعايت كنيم:
«اذا قلتم فاعدلوا». [19]
يعنى در گفتارهايتان عدالت داشته باشيد، نه افراط كنيد و نه تفريط.
عدالت در گفتار. اين است كه وقتى انسان سخن مى گويد بجا سخن بگويد و فقط حرف درست و مطابق با حق را بزند و شنيده هاى خود از مردم را تكرار نكند.
قرآن مجيد هرجا مى خواهد توصيفى از خدا ارائه دهد آن را با دو صفت همراه مى كند: «عليم خبير»، «غفور ودود»، «غنى حميد»، «سميع بصير». [20]
از صفت سميع بصير مى آموزيم كه فقط نبايد گوش داد، بلكه بايد ديد.
اگر انسان چيزى را خودش ديد درست است، ولى اگر تنها براى او گفتند نبايد باور كند تا اين كه آن چيز را با چشم خود ببيند. البته، اگر كسى بخواهد در گفتن عدالت داشته باشد، بايد خيلى وقت ها ساكت باشد، زيرا اگر كسى بخواهد همواره براساس عدالت حرف بزند، يا بايد براى مردم قرآن بخواهد يا به نقل روايت بپردازد يا تنها آنچه را كه ديده و حق بودنش برايش روشن است بگويد. ضمن اين كه در برخى از ديده ها را نيز نبايد گفت، زيرا آبروى مردم را مى برد. [21]
تهمت ناروا
يادم هست يكبار كسى به من گفت: من ديگر ميل ندارم پاى سخن شما بشينم! علت را پرسيدم. گفت: براى اين كه به من گفته اند شما دو دستگاه ماشين ضد گلوله در خانه داريد! گفتم: بيا با هم برويم منزل.
شما ابتدا داخل خانه را ببين كه مطمئن شوى چيزى در منزل ما نيست.
بعد، به اتفاق مى رويم اداره راهنمايى. اگر در كامپيوتر آن جا ماشينى به نام من بود، مى رويم محضر آن را به نام شما مى كنم. گفت: آخر اين طور مى گويند! گفتم: خدا هم چشم به ما داده و هم گوش. خودش هم سميع و بصير است. پس، هم ببين و هم بشنو تا به عدالت و از سر حق سخن گفته باشى.
اين هم نمونه اى ديگر
زمانى در شهرى منبر مى رفتم و از قضا كسى بغل دستم نشسته بود.
صاحب مجلس آمد و گفت: مى خوايهم اين جا را تعمير كنيم. حدود 30- 40 ميليون تومان برآورد هزينه كرده ايم. شما محبت كنيد روى منبر اين مطلب را بگوييد! گفتم: مى گويم. اما او درحالى كه به بغل دستى ام اشاره مى كرد گفت: البته، اگر ايشان بخواهد، پرداخت اين مبلغ برايش سنگين نيست و به هيچ جاى زندگى اش برنمى خورد.
پس از پايان مجلس، وقتى بيرون آمدم، ديدم اين بنده خدا يك پيكان قراضه بيشتر ندارد. به من هم تعارف كرد كه بفرماييد. من هم در را باز كردم و سوار شدم. گفت: كجا بروم؟ گفتم: برويم منزل شما! با تعجب گفت: مى آييد منزل ما؟ گفتم: بله. خلاصه، آن شب به منزل ايشان رفتيم و خيلى با هم قاطى شديم. گفت: پس من هر روز شما را مى برم و بر مى گردانم. نتيجه آن كه بعد متوجه شدم ايشان كارمند بازنشسته اداره اى است و با وجود داشتن سه فرزند ماهى 95 هزار تومان بيشتر نمى گيرد.
اين است كه شنيده ها را بايد كنار گذاشت. انسان ابتدا بايد به چشم خود چيزى را ببيند و بعد بگويد تا به عدالت حرف زده باشد. به واقع، كدام يك را عقل مى پسندد: سنجيده سخن گفتن را يا اين كه هرچه از دهانمان درآمد بگوييم؟ مسلم است كه عقل عدالت را مى پسندد.
عدالت در كسب وكار
عدالت در همه جا و در همه كارها بايد رعايت شود. اين توصيه و امر قرآن است. وقتى كاسب يا بازارى پشت ترازو مى ايستد بايد به ياد اين آيه باشد كه مى فرمايد:
«اوفوا الكيل و الميزان بالقسط». [22]
پيمانه و ترازو را براساس عدالت و انصاف كامل و تمام بدهيد.
و مواظب باشد كه ترازو را با چشم عدل بنگرد؛ كم فروشى نكند؛ سنگ را سبك نگيرد يا تنظيم دستگاه را دست نزند «خيانت نكند و ... اين رفتار را عقل مى پسندد نه جز اين را.
عدالت در برخورد با دشمن
قران مى فرمايد:
«يا أيها الذين آمنوا كونوا قوامين اللّه شهداء بالقسط و لا يجر منكم شنآن قوم على ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوى و اتقوا اللّه إن اللّه خبير بما تعملون* وعد اللّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و أجر عظيم». [23]
اى اهل ايمان، همواره و در همه امور قيام كننده براى خدا و گواهان به عدل وداد باشيد. و نبايد دشمنى با گروهى شما را برآن دارد كه عدالت نورزيد؛ عدالت كنيد كه آن به پرهيزكارى نزديك تر است. و از خدا پروا كنيد؛ زيرا خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است. خدا به كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده داده است كه براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
قرآن اين قدر به مساله عدالت نظر دارد كه اجازه نمى دهد مسلمانان با دشمن نيز به غير عدل رفتار كنند.
فرامين ديگر آيه 90 سوره نحل
«ان اللّه يأمر بالعدل و الاحسان».
فرمان ديگر خداوند به مسلمانان نيكى كردن و احسان ورزيدن به پدر و مادر، به خواهر و برادر، به مردم كوچه و بازار، به يتيم و ... است.
حتى بايد به پروردگار هم نيكى كرد و معنى احسان به پروردگار اين است كه خدا را به طور صحيح بندگى كرد.
«و ايتاء ذى القربى».
فرمان بعدى درباره اقوام و آشنايان است. خداوند دستور مى دهد كه به اقوام فقيرمان رسيدگى كنيم و اگر مشكلى دارند حل نماييم. خوب است آن ها كه با وجود استطاعت از اين كار سر باز مى زنند بدانند كه اگر بتوانند مشكل آشنايى را حل كنند ولى به آن اقدام نكنند، خداوند هم در قيامت هزار مشكل براى آنان ايجاد مى كند كه قابل حل نباشد. به واقع، عقل كدام را مى پسندد: اين كه خير انسان به ديگران برسد يا اين كه انسان بيچاره پول باشد را؟
دورى از زشتى ها و گناهان
«ينهى عن الفحشا».
از همه زشتى هاى ظاهرى بپرهيزيد.
«و المنكر»
و از زشتى هاى نهانى و در خلوت دور باشيد.
«و البغى».
و به حق هيچ كس تجاوز نكنيد.
همه نسبت به ما حق دارند، درست همان گونه كه ما نسبت به همه حقوقى داريم. پس، همان طور كه دلمان نمى خواهد كسى حق ما را پايمال كند، حق هيچ كس را نبايد پايمال كنيم.
«يعظكم لعلّكم تذكرون».
خداوند شما را موعظه مى كند بلكه پند بپذيريد.
وقتى به محتواى اين آيه دقت مى كنيم مى بينيم حق با آن دانشمند بوده است و اگر مسلمانان به مضمون همين آيه عمل كنند فرهنگشان عالم گير خواهد شد. توجه به همين نكات در قرآن است كه به هر انسان عاقلى حق بودن آن را ثابت مى كند، زيرا ايات اين كتاب بزرگ آسمانى با عقل، با فطرت، و با طبيعت زندگى انسان هماهنگ است. ازاين رو، انسان عاقل بدان اقتدا مى كند.
پى نوشت
(19). انعام، 152: «و لا تقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط لا نكلف إلا وسعها و إذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذا قربى و بعهد اللّه أوفوا ذلكم وصاكم به لعلكم تذكرون».
[ (20). حج، 75؛ لقمان، 28؛ مجادله 1.]
[ (21). من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 2، ص 626؛ بحار الانوار، ج 66، ص 51؛ نهج البلاغه، حكمت 382 (با اين اختلاف كه در نهج البلاغه وصيت نيامده است):
«قال أمير المؤمنين عليه السلام فى وصيته لابنه محمد بن الحنفية رضى اللّه عنه: يا بنى لا تقل ما لا تعلم، بل لا تقل كل ما تعلم».]
[ (22). انعام، 152: «و لا تقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط لا نكلف نفسا إلا وسعها و إذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذا قربى و بعهد اللّه أوفوا ذلكم وصاكم به لعلكم تذكرون»؛ اعراف، 85: «و إلى مدين أخاهم شعيبا قال يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم و لا تفسدوا فى الارض بعد إصلاحها ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين»؛ مطففين، 1: «ويل للمطففين»؛ إسراء، 35- 36:
«و أوفوا الكيل إذا كلتم وزنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير و أحسن تأويلا* و لا تقف ما ليس لك به علم إن السمع و البصر و الفؤاد كل أولئك كان عنه مسئولا».]
[ (23). مائده، 8- 9.]
منبع : پایگاه عرفان