در دعاى ابوحمزه ثمالى كه مناجات وجود مبارك حضرت زين العابدين عليه السلام است ، به چند مسأله مهم اشاره شده است كه مسائل آن را تا حدى توضيح مى دهم .
در بخش اول عرض مى كند :
» الهى لاتؤدّبنى بعقوبتك «
آنهايى كه در تاريخ جهان و در روزگار ، به آداب الهى و انسانى مؤدب شدند ، از چند طريق بوده است . اگر انسان از آن طرق مؤدب شود ، يقيناً به رحمت حضرت حق ملحق مى شود .
اما اگر از آن طرق مؤدب نشود و خداوند متعال به عقوبتش انسان را بيدار و ادب كند ، آن بيدارى يا ادب سودى و منفعتى نخواهد داشت .
در قرآن كريم در اين زمينه آيات مختلفى هست كه نشان مى دهد خداوند امت هايى را در همين دنيا با عذاب، بيدار و ادب كرد ، ولى آن بيدارى كه با آن عذاب براى آنها پديد آمد ، فايده اى براى آنها نداشت . چرا كه كار از كار گذشته بود و جرأت ، كبر و غرور مردم ، درها را بسته بود و استحقاق آنها را نسبت به رحمت الهى ريشه كن كرده بود .
به گفته جلال الدين رومى :
لطف حق با تو مداراها كند
چون كه از حد بگذرى رسوا كند
اين همان معنى اين آيه است :
» أَخَذْنَهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ «
در حالى كه متوجه نبودند ، چنگال جريمه را به گردن آنها انداختيم .
نمونه اى از قرآن مجيد است كه چگونه وقتى بنا شد مجرم حرفه اى به عقوبت و عذاب الهى ادب شود ، ديگر آن ادب براى او فايده اى نداشت ؟
حضرت نوح پيغمبر عليه السلام يقين داشت ، به او گفته بودند كه وقتى از زمين و آسمان آب بريزد ، نجات فقط از آن كشتى نشينان مؤمن است :
» وَ أَنجَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ «
در نجات به روى حضرت نوح عليه السلام باز بود ، چون با وحى ، مؤدب به آداب الهى بود و همچنين به روى كسانى كه در كنار او به حقيقت ايمان آورده بودند و خدا ، قيامت ، حرام و حلال را قبول كردند . اين را حضرت نوح عليه السلام مى دانست . تمام اهل ايمان را سوار بر كشتى كرد . البته تعداد آنها كم بود و به صد نفر نمى رسيدند .
منبع : پایگاه عرفان