كاروان نور، پس از احرام و تلبيه و توجه به محرمات احرام، با دلى پر از صفا و ديده اى اشكبار و نيتى خالص به سوى حريم امن حق به حركت مى آيد.
اولين بار كه نظر آهنگ كنندگان به شهر مكه مى افتد به خاطر مى آورند و بايد به خاطر بياورند كه آنجا محيط امن، محيط نور، مركز وحى، مهبط ملائكه و در بردارنده قبله عبادت است.
آرى، به منطقه امن و امان وارد مى شوند، منطقه اى كه در آنجا از هر ستم و تجاوزى در امان هستند و همان جاست كه بايد با تمام وجود، براى نجات از عذاب قيامت فعاليت كنند.
به محيطى مى رسند كه بايد در تمام لحظاتش غرق حق بود، حق شد و حق گفت و حق ديد و حق شنيد و به سوى حق بازگشت، بازگشتى كه در آن بازگشتى نباشد. به محيطى در مى آيند كه رنج فراق را بايد به شيرينى وصال تبديل كنند و با توفيق صاحب بيت همه حجاب ها را از جلوى ديد قلب و چشم جان بردارند.
زائر، بايد در اولين نگاه به شهر مكه، به ياد آورد كه اينجا شهريست كه خداوند آن را به موجب نيايش ابراهيم، محل امن قرار داده و شأنش را آن چنان والا گردانده تا آنجا كه به آن قسم ياد كرده و فرموده است:
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ] .
و سوگند به اين [مكه ] شهر امن
زائر با همان حال روحانى وارد محيطى مى شود كه براى همه چيز محيط امن است، محيطى كه درختان و گياهانش بدون اين كه آن ها را با زره پوش در حفاظت قرار داده باشند از تجاوز متجاوز در امان است، حتى شاخه ها و ريشه ها و بوته ها همه در امانند.
حرم، چهار فرسخ در چهار فرسخ است و اين محيط را خداوند محيط امن قرار داده به حدى كه هرگاه شاخه اى از حرم سر درآورده باشد، به احترام اين كه ريشه اش در حرم است نمى توان آن را بريد و يا برگى از او چيد و هم چنين اگر درختى در بيرون حرم باشد ولى يك شاخه اش سر به حرم آورده باشد به هيچ چيز آن درخت هم نمى توان دست درازى كرد.
محيطى كه وحش هامون و آهوانش چهار فرسخ در چهار فرسخ از تعرض مصونند، از اين جهت رم نمى كنند و نمى توان آن ها را رم داد و وحشت زده كرد، نبايد به نحوى رفتار كرد كه از انسان برمند و در اين محل حتى با اشاره چشم هم نمى توان صيدى را رماند!!
محيطى كه مرغان هوايش با سواران تماس مى گيرند و نمى رمند، با آن كه در پشت كوه ها و پهنه دشت ها و در همه جاى دنيا آدميان را هم وحشت هست، ولى در اين منطقه و وادى، نيرويى غيبى كه امان بخش است حكمفرماست، آن چنان كه مرغان پناهنده را نيز چنان ايمنى داده كه سواران راه مكه در بين كوه هاى مهيب دست به كاكل آن مرغان مى كشند ولى آن ها نمى رمند، با آن كه مرغ پر پرواز دارد و پايى هم در گل ندارد كه اگر بترسد نتواند پرواز كند.
محيطى كه از بيرون آن اگر آهويى رو به حرم دارد، هر چند به حرم نرسيده باشد نمى توان آن را هدف قرار داد، يا به كسى نشان داد تا او را هدف قرار دهد، حتى با گوشه چشم هم نمى توان به او صدمه رساند و نيز نمى توان با چشم به كسى اشاره كرد تا به آن حيوان آزار رساند.
محيطى كه اگر مرغى بر شاخه اى از درختى بنشيند كه ريشه آن در حرم روئيده، اجازه نيست آن مرغ هدف قرار گيرد، يا اگر به شاخه درختى نشسته كه يك شاخه آن درخت سر در حرم كشيده آن را هدف گرفت!!
محيطى كه اگر كسى دسته كبوترى را رم بدهد، براى جبران اين بى انضباطى بايد يك گوسپند كفاره بدهد و هر گاه آن دسته رفتند و به جاى خود برنگشتند بايد به عدد هر يك، يك گوسپند جريمه بدهد، محيطى كه اگر در آن از كسى ظلمى صادر شود در حكم الحاد و خروج از حق و به منزله بى دينى است.
محيطى كه اگر كسى مال بى سرپرستى جلوى پاى خود ديد حق برداشتن آن را ندارد، حتى حق انگشت پا زدن به آن هم ندارد.
زائران پس از ورود به چنين محيطى كه از آن به عنوان حرم ياد مى شود، به تدريج براى انجام مناسك به سوى مسجد الحرام حركت كرده و براى ديدن آن جايگاه مبارك و مقدس و انجام مناسكش آماده مى شوند.
زائر پس از طى راه به درب مسجد الحرام مى رسد، در اينجا بايد با كمال ذلت و انكسار و شرمسارى و حيا و خضوع و خشوع، صورت به ديوار مسجد الحرام گذاشته عرضه بدارد:
اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيتُك والحَرَم حَرَمُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ..
خدايا، خانه خانه توست و حرم حرم توست و بنده بنده توست.
زائر پس از ورود به مسجد الحرام نظرش به كعبه مى افتد، آرى كعبه كه جلال و شكوهى بى اندازه دارد، در آن وقت است كه بايد تمام لحظات بندگى انبيا و ائمه و اوليا عليهم السلام و به خصوص ابراهيم و اسماعيل را به ياد آورده و با تمام وجود خود را پشت سر آنان قرار دهد و به سوى حقيقت حقه الهيه به حركت آيد، تا در اين مسير كه مسير بندگى و خلوص است، خير دو جهان را براى خويش تأمين نمايد.
منبع : پایگاه عرفان