
مردن در بهترين حالت
اين دوست ما كه يكى از كارهاى بسيار پنهانش نماز شب بود ، ده ركعت را مىخواند ، نماز يك ركعتى وتر كه قنوت و دعاهاى خيلى زيبايى دارد ، سيصد بار »العفو « و ده مرتبه »يا رب « دارد كه اولياى خدا اين نماز را مىخواندند ، ديگر از گريه به حدّ جان دادن مىرسيدند .
من چند نفر از اينان را در نماز شب پنهانشان ديدهام . آنها فكر مىكردند من خوابم ، ولى من خودم را به خواب زده بودم كه آنان در هر نماز شب ، تا حدّ نفسگير شدن مىرسيدند ؛ يعنى فكر مىكرديم كه دارند جان مىدهند .
چه گريه و نالهاى ! با اين كه هيچ گناهى نداشتند . آن وقت اين كسى كه من با او ده سال رفيق بودم ، اين قسمت قنوت :
» هذا مقامُ العائذ بكَ من النّار «
خدايا ! اين جايگاهى كه من ايستادهام ، جايى است كه در اين نماز و هنگام تاريكى سحر ، از آتش جهنم به تو پناه مىبرم . اين دوست من در حال خواندن اين فراز طورى گريه مىكرد كه اشكهايش جلوى پيراهنش را خيس مىكرد و در همان حال از دنيا رفت .