غفلت از سلامت روح و قلب كه در حقيقت غفلت از حق و ايمان و روز قيامت است و محصول آن خزى دنيا و عذاب آخرت است، از اعظم گناهان و از بدترين عيوب است.
شيخ بهايى، آن عالم عارف در باب غفلت از حق و بى توجهى به سلامت دين و روح و قلب در كتاب «سوانح» مى گويد:
«غَفْلَةُ الْقَلْبِ عَنِ الْحَقِّ مِنْ أعْظَمِ الْعُيُوبِ وَأكْبَرِ الذُّنُوبِ وَلَوْ كانَتْ آنا مِنَ الْأناتِ أوْ لَمْحَةٌ مِنَ اللَّمَحاتِ حَتّى أنَّ أهْلَ القُلُوبِ عَدوُّ الغافِلِ فى آنِ الغَفْلَةِ مِنْ جُمْلَةِ الكُفّار»:
بى توجهى دل، نسبت به حق خدا، انبيا، امامان، حلال و حرام و معارف و حقايق از بزرگ ترين عيوب و گناهان است، گرچه اين غفلت آنى از آنات، يا لمحه اى از لمحات باشد.
مسئله غفلت به اندازه اى قبيح است كه اهل دل، غافل را به وقت غفلت، گرچه يك لحظه باشد از جمله كفار شمرده اند.
غفلت از امور معنوى و عدم توجه به سلامت باطن، به اندازه اى خطرناك است كه پس از مدتى انسان غافل آن چنان محجوب از حقايق مى شود كه سنگينى محجوب بودن را، با آن كه از تمام كوه هاى سر به فلك كشيده سنگين تر است حس نمى كند.
در معارف الهيه آمده:
مردى به موسى گفت: تو مى گويى در اثر گناه قلب آدمى سياه مى شود، پس چرا من هر اندازه گناه مى كنم قلبم سياه نمى شود؟
موسى گفت: سياهى و تيره گى دل از اين بالاتر چيست كه سياهى و تيرگى قلب خود را درك نمى كنى!
انبياى الهى و امامان بزرگوار و عاشقان و عارفان، تا لحظه مرگ از غفلت و لغزش در دين و از خطراتى كه متوجه قلب است، به حضرت عزت جل شأنه پناه مى برند، چرا كه خسارتى اعظم از به خطر افتادن سلامت دين و عقل و جان نيست.
يارب از ما چه فلاح آيد اگر تو نپذيرى |
بخداوندى و لطفت كه نظر باز نگيرى |
|
درد پنهان به تو گويم كه خداوند كريمى |
يا نگويم كه تو خود واقف اسرار ضميرى |
|
گر برانى به گناهان قبيح از در خويشم |
هم به درگاه تو آيم كه لطيفى و خبيرى |
|
ور بنوميدى از اين در برود بنده عاجز |
ديگرش جاى نباشد كه تو بى شبه و نظيرى |
|
دست در دامن عفوت زنم و باك ندارم |
كه كريمى و عظيمى و قديمى و قديرى |
منبع : پایگاه عرفان