مرگ و عالم آخرت - جلسه شانزدهم (1) - (متن کامل + عناوین)
- تاریخ انتشار: 18 دى 1391
- تعداد بازدید: 686
موازين قيامتى
حساب اعمال سبك و سنگين در قيامت
تهران، مسجد حضرت امير رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
كتاب خدا در سورههاى مباركه اعراف ، لقمان و قارعه ، دو مسأله را تحت عنوان سنگينى و سبكى ميزان اعمال يا به تعبير قرآن : »ثقل ميزان « و »خفيف ميزان « مطرح مىكند .
در اين سورهها ، ظهور و آشكار شدن سبكى و سنگينى ميزان را ، منوط به برپايى روز قيامت مىداند . اين دو حقيقت بعد از مرگ ظهور مىكنند ، ولى اصل سنگينى و سبكى ميزان ، در اين دنيا ساخته مىشوند و هرگز در اين دنيا ظهور نمىكنند ؛ چون پروردگار عالم بنا ندارد كه در دنيا اعتبار و آبروى كسى را بين مردم و خانوادهاش ببرد ، مگر اين كه خود او آبروى خودش را ببرد و خود را بىاعتبار كند ، و الاّ اگر كسى به آبرو و اعتبار خودش لطمه نزند ، اگر گناه عالم بر گردن او باشد و همه اين گناهان در خلوت يا دور از ديد خانواده و آشنايان انجام گرفته باشد ، خدا بنا ندارد آبروى او را بريزد و به اعتبار او لطمه بزند .
ارزش آبرو نزد خدا
خدا به قدرى براى آبرو ارزش قائل شده است كه به زبان پيغمبرش فرموده است :
» اكل لحمه معصية و حرمة ماله كحرمة دمه «(392)
ارزش آبروى مؤمن ، با خون او مساوى است . روايت خيلى عجيبى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله مىخواهند بفرمايند : گناه ريختن آبروى مردم با كشتن آنان در يك حد است . اين كه به ناحق كسى را بكشى ، يا آبروى او را ببرى ، يكسان است .
مردم كه در زمان انبيا ، پيغمبر اسلام و ائمه طاهرين عليهم السلام بىگناه و معصوم نبودند . همه گناهان بوده ، ولى خيلى از آنها در خلوت و پنهان از ديد مردم يا حكومت انجام مىگرفته است . خداوند متعال به اهل دين و حكومت اجازه نداده است كه در مردم به جستجو برخيزند و بىاجازه صاحبان خانهها ، وارد خانه آنها شوند .
حرمت تجسس در امور ديگران
اين مسأله در قرآن مطرح شده است كه بدون اذن صاحب خانهها ، وارد خانه آنها نشويد . در سوره مباركه حجرات مؤكّداً تجسّس در خانه ، خلوت ، باطن و پرونده مردم را حرام اعلام كرده است .(393)
كسى را كه مىخواهند استخدام كنند ، حق ندارند از خلوت و گذشته او سؤال كنند كه آيا تو قبلاً نماز مىخواندى ؟ روزه مىگرفتى ؟ اهل گناه بودى ؟ اين سؤالات حرام است و كسى ملزم نيست كه به اين سؤالات جواب دهد .
آبرو و اعتبار انسان خيلى مهم است . زن و شوهر حق ندارند در گذشته يكديگر تجسس كنند . مرد حق ندارد همسرش را وادار كند كه : گذشتهها گذشته است ، من نمىخواهم عكس العملى نشان بدهم ، دوست دارم گذشتهام را براى تو بگويم و تو براى من بگويى . اين حرام و معصيت است .(394)
هيچ انسانى حق ندارد حتى نزد عالم دين ، علماى ربانى و مراجع تقليد گناهان گذشته خودش را مطرح كند . اگر مىخواهد راه جبران را سؤال كند ، بايد به صورت غايبانه مطرح كند . بگويد : اگر كسى مثلاً پنج سال روزهاش را خورده باشد ، چه بايد بكند ؟ اما حق ندارد بگويد : من روزهخوارى مىكردم . اسرار پرونده خود را نبايد بيان كرد ، مگر براى شخص پروردگار . آن هم نه كنار مردم ، بلكه در خلوت .(395)
پردهپوشى و اجتناب از پردهدرى
در دعاى كميل در اين زمينه چقدر زيبا پردهپوشى را ياد داده است :
» اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم «(396)
اما كدام گناه ؟ نمىگويد . توضيح نمىدهد كه من چه كردهام . براى خدا معلوم است ، اما نبايد براى ديگران معلوم باشد .
پروردگار در قرآن اثبات بعضى از گناهان را تعليق به محال و غيرممكن كرده است ؛ مثلاً اگر كسى نزد حاكم شرع بيايد و به زنا اقرار كند ، تا سه بار هم قبول نيست و هيچ حدّ و تازيانهاى ندارد . البته حق ندارد برود اقرار كند . نيازى نيست ، مىتواند بين خود و خدا توبه كند .
يا اگر آمد و گفت : فلان مرد و فلان زن زنا كردهاند . قرآن مىفرمايد : مطلقا به اين خبر گوش ندهيد و تازه بايد گوينده را تازيانه بزنيد .(397) گرچه در واقع اتفاق افتاده باشد ، ولى مىگويند : اگر مىخواهد براى حاكم شرع يا قاضى ، زنا ثابت شود ، بايد چهار شاهد عادل در يك جلسه بياورد كه جدا جدا بگويند : ما با چشم خود ديدهايم كه اين برنامه اتفاق افتاده است . حتى بايد روز ، ساعت ، وقت و كيفيتش را بگويند ، طورى كه حرف هر چهار نفر با هم اختلاف نداشته باشد .
حال شما ، با اين معنايى كه قرآن فرموده ، حساب كنيد ، ببينيد به اين راحتى مىشود گناه زنا را ثابت كرد . هيچ مرد و زنى مىآيند كنار چهار شاهد عادل زنا كنند ؟ يا مرد و زن براى زنا با هم قرار مىگذارند كه در اتاقى بروند كه چهار انسان عادل ، پاك و با كمال نشستهاند ؟ بگويند : مقابل آنها زنا كنيم كه اگر خواست اثبات شود ، اين چهار بزرگوار بيايند و بگويند كه ما ديدهايم ؟ چنين چيزى اتفاق نمىافتد .
اهتمام دين در حفظ آبروى افراد
اين را عرض كردم براى اين كه ارزش آبرو و اعتبار را از نظر فرهنگ دين بدانيد كه ريختن آبروى ديگران و اين كه خود انسان آبروى خود را ببرد حرام است . مگر اين كه كسى از چهارچوب ادب ، انسانيت و كمال به قدرى دور افتاده باشد كه براى خود ارزشى قائل نباشد و يا ارزش انسان را نفهمد ، بلكه مانند حيوانات در مقابل مردم ، آبروى خودش را ببرد .
گاهى نزد پيغمبر صلى الله عليه وآله يا اميرالمؤمنين عليه السلام مىآمدند و چند مرتبه به گناه خود اقرار مىكردند ، مىگفتند : ما دچار عذاب وجدان هستيم ؛ چون زنا كرديم . مىفرمودند : تو نمىدانى كه معنى زنا چيست ، يا مىفرمودند : برو ! تو معلوم است كه حالت خوب نيست ، تعادل روحى ندارى ، برو ، هر وقت فكر و حال روحى مناسبى داشتى بيا .(398)
انبيا و ائمه عليهم السلام غير از مردم بودند كه تا مردم بگويند : اصرار كنند كه تا آخر زنا را بگو و همه مسائل را اقرار كن . اخلاق آنها خلاف مردم بود . آنها نمىگذاشتند انسان دهان خود را براى ريختن آبروى خود باز كند .
آبرودارى خدا در نماز ميت
شما مىدانيد كه نماز ميّت واجب است . ممكن است كسى بميرد كه اين نمازگزار از صدها گناه و آلودگى او خبر داشته باشد . مثلاً ديده است كه او قمار مىكرد يا شراب مىخورد و يا با نامحرم در ارتباط بوده ، دروغ مىگفته ، فحش مىداده يا غيبت مىكرده ، اما وظيفه اين نمازگزار در تكبير چهارم نماز چيست ؟ بايد جمله نماز را عوض كند و به پروردگار بگويد : »انّى أعلم منه شروراً و أعلم منه سيّئات فاغفر له « ؟
يعنى خدايا ! من با چشم خودم ديدم ، خبر قطعى دارم كه اين ميت صدها نوع گناه داشته ، اما از تو تقاضا مىكنم كه او را ببخش .
اين حقّ را دارد كه جلوى مردمى كه نمىدانند اين ميّت چه كاره بوده و نمىدانند پرونده ميت چيست ، جملات نماز را عوض كند ؟ نه خير ، حق ندارد . بايد آنجا نيز بگويد :
» اللهم انّا لا نعلم منه الاّ خيراً «(399)
خدايا ! ما غير از خوبى از او خبر نداريم . اين را بايد بگويد . بعد به پروردگار بگويد :
» اللهم ان كان محسناً فزد فى احسانه و تقبل منه و ان كان مسيئاً فاغفر له «
اگر آدم خوبى بوده است ، به خوبىهايش اضافه كن و اگر گناهى داشته ، گناهش را ببخش . حق ندارد آبروى ميّت مسلمان را حتى با عوض كردن جمله نماز ميت ببرد ، حتى اگر ميّتى در زمان زنده بودنش ، خودش آبروى خودش را برده باشد .
بروز وزن اعمال در قيامت
با اين مقدمه دانستيد كه آبرو ، احترام و اعتبار مردم نزد پروردگار چه قدر قيمت دارد . حال اين سه نكته را در سورههاى اعراف ، لقمان ، قارعه و انبيا ببينيد . چهار سوره كه در آن دو مسأله ثقل و سبكى ميزان مطرح است .
ثقل ميزان ؛ يعنى اعمال با ارزش؛ و سبكى ميزان ؛ يعنى اعمال بىارزش ، ولى پروردگار عالم مىفرمايد : زمان ظهور اين ثقل و سبكى ميزان در قيامت است :
» يَوْمَ تُبْلَى السَّرَآئِرُ «(400)
اما در اين دنيا ، اگر بنده من به عدد ريگ بيابانها گناه به گردنش باشد ، اما خودش آبروى خودش را نبرد ، من آبروى او را نمىبرم ، بلكه او را بين مردم خيلى آبرودار جلوه مىدهم .
پی نوشت ها:
392) الكافى: 359/2، باب السباب، حديث 2؛ »عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.«
الكافى: 107/8، حديث 82؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ لِلَّهِ U فِي بِلَادِهِ خَمْسُ حُرَمٍ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ حُرْمَةُ آلِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ حُرْمَةُ كِتَابِ اللَّهِ U وَ حُرْمَةُ كَعْبَةِ اللَّهِ وَ حُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ.«
بحار الأنوار: 71/64، حديث 39؛ »وَ مِنْهُ، رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ مَرْحَباً بِالْبَيْتِ مَا أَعْظَمَكَ وَ أَعْظَمَ حُرْمَتَكَ عَلَى اللَّهِ وَ اللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْكَ لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَةً مَالَهُ وَ دَمَهُ وَ أَنْ يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْء.«
393) حجرات (49 : (12؛ »يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ«
394) بحار الأنوار: 252/72، باب 66، حديث 28؛ »قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِبِ وَ كُونُوا إِخْوَاناً فِي اللَّهِ كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ لَا تَتَنَافَرُوا وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا تَتَفَاحَشُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ لَا تَتَبَاغَوْا وَ لَا تَتَبَاغَضُوا وَ لَا تَتَدَابَرُوا وَ لَا تَتَحَاسَدُوا فَإنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ الْيَابِس.«
395) الكافى: 428/2، باب ستر الذنوب، حديث 1؛ »عَنِ الْعَبَّاسِ مَوْلَى الرِّضَا عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ عليه السلام يَقُولُ الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.«
396) دعاى كميل.
397) الكافى: 205/7، بَابُ حَدِّ الْقَاذِفِ، حديث 1؛ »قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّ الْفِرْيَةَ ثَلَاثَةٌ يَعْنِي ثَلَاثَ وُجُوهٍ إِذْ رَمَى الرَّجُلُ الرَّجُلَ بِالزِّنَى وَ إِذَا قَالَ إِنَّ أُمَّهُ زَانِيَةٌ وَ إِذَا دُعِيَ لِغَيْرِ أَبِيهِ فَذَلِكَ فِيهِ حَدٌّ ثَمَانُونَ.«
الكافى: 210/7، بَابٌ فِي نَحْوِهِ، حديث 1؛ »عَنْ عَبَّادٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ ثَلَاثَةٍ شَهِدُوا عَلَى رَجُلٍ بِالزِّنَى وَ قَالُوا الآْنَ نَأْتِي بِالرَّابِعِ قَالَ يُجْلَدُونَ حَدَّ الْقَاذِفِ ثَمَانِينَ جَلْدَةً كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ.«
398) وسائل الشيعه: 38/28، باب 16، حديث 34159؛ »عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي زَنَيْتُ فَطَهِّرْنِي فَأَعْرَضَ عَنْهُ بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ اجْلِسْ فَقَالَ أَ يَعْجِزُ أَحَدُكُمْ إِذَا قَارَفَ هَذِهِ السَّيِّئَةَ أَنْ يَسْتُرَ عَلَى نَفْسِهِ كَمَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَقَامَ الرَّجُلُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَإِنِّي زَنَيْتُ فَطَهِّرْنِي فَقَالَ وَ مَا دَعَاكَ إِلَى مَا قُلْتَ قَالَ طَلَبُ الطَّهَارَةِ قَالَ وَ أَيُّ طَهَارَةٍ أَفْضَلُ مِنَ التَّوْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ يُحَدِّثُهُمْ فَقَامَ الرَّجُلُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي زَنَيْتُ فَطَهِّرْنِي فَقَالَ لَهُ أَ تَقْرَأُ شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ نَعَمْ قَالَ اقْرَأْ فَقَرَأَ فَأَصَابَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْرِفُ مَا يَلْزَمُكَ مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ فِي صَلَاتِكَ وَ زَكَاتِكَ قَالَ نَعَمْ فَسَأَلَهُ فَأَصَابَ فَقَالَ لَهُ هَلْ بِكَ مَرَضٌ يَعْرُوكَ أَوْ تَجِدُ وَجَعاً فِي رَأْسِكَ؛ »أَوْ بَدَنِكَ.« قَالَ لَا قَالَ اذْهَبْ حَتَّى نَسْأَلَ عَنْكَ فِي السِّرِّ كَمَا سَأَلْنَاكَ فِي الْعَلَانِيَةِ فَإِنْ لَمْ تَعُدْ إِلَيْنَا لَمْ نَطْلُبْكَ، الْحَدِيث.«
399) الكافى: 184/3، حديث 4؛ » . . .اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِي إِحْسَانِهِ وَ تَقَبَّلْ مِنْهُ وَ إِنْ كَانَ مُسِيئاً فَاغْفِرْ لَهُ ذَنْبَهُ وَ ارْحَمْهُ وَ تَجَاوَزْ عَنْهُ بِرَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ أَلْحِقْهُ بِنَبِيِّكَ وَ ثَبِّتْهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الآْخِرَةِ . . . .«
400) طارق (9 : (86؛ »روزى كه رازها فاش مىشود.«
ادامه دارد . . .