فارسی
سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 20 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توحید (1) - جلسه بیست و دوم – (متن کامل + عناوین)

 

پرواز در حريم دوست

 

 

كـرج، مسجد جامع رجائي شهر دهة سوم محرم 1385

 

الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.

 

پرواز در حريم دوست

بیان شد که تشهد از واجبات نماز و از برنامه‌هاي اصلي و حقيقي نماز است. اعتقاد اهل حقيقت اين است که انسان در شروع نماز، در حريم باعظمت ربوبيت پرواز مي‌كند و در تشهد به اوج اين پرواز مي‌رسد؛ زيرا در پايان تشهد، به ملاقات معنوي با رسول خدا و همة عباد شايستة حق مشرف مي‌شود.

بنابراین سلام به پيامبر و عباد صالح حق، سخن خطابي و حضوري است: «السلام عليک ايها النبي» مي‌گويد. اگر ترکيب جمله، «السلام علي النبي» بود، يعني ای نمازگزار! تو در مقامي هستي و رسول خدا هم در مقام ديگر و مقام تو از مقام پيامبر، غايب است و تو در محضر او نيستي.

به اين خاطر «السلام عليه» خوانده نمي‌شود. اما ترکيب خطابي، حضوري است.

اين‌جا اوج نماز و وصال است؛ و اوج حضور و مقامات است. تشهد 5 حقيقت را بيان مي‌کند. البته این در صورتی است که خواننده با عمق تشهد ارتباط پيدا کند و وارد حوزة تشهد شود، دل و جانش را با تشهد يکي کند و با نگاه عقل، به حقايق تشهد بنگرد.

يک بخش اساسی تشهد، بيان توحيد خالص است که شعار و درس اول و آخر پيامبران بوده است.

 

جانفشاني در راه توحيد

قرآن مي‌فرمايد: تعدادي از انبيا در اين مسير به شهادت رسيدند.

امام صادق (علیه السلام) مي‌فرمايد: قبل از شما برای اين حقيقت، عده‌اي را زنده زنده اره کردند.[1] قرآن مجيد يک سورة کامل در اين زمينه دارد که يک مشت مرد و زن، و پير و جوان را برای همين توحيد خالص، زنده زنده در آتش سوزاندند؛ جرمشان اين بود:

(وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ)[2]

چرا در مقابل بت کرنش نداريد؛ چرا بت را نمي‌پرستيد؛ چرا قوانين مکتب بت‌پرستي را نمي‌پذيريد؟ گفتند: ما بت زنده و مرده را قبول نداريم.

جان چه باشـد که نثار قـدم دوست کنيـم

اين متاعي است که هر بي‌سر و پايي دارد

بخش اول تشهد، بت‌زدايي است. يعني دل را از بتخانه بودن پاک كنيد؛ و حاکميت قوانين بت و بت‌پرستي را ريشه‌کن كنيد. در مسألة توحيد با همة وجود به راستي و درستي بگوييد:

(قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ)[3]

براي هيچ بتي ارزش قائل نشويد؛ گرچه انسان با متوليان بت درگير باشد و جانش را هزينه کند. ارزش دارد که آدم جان را به جان‌آفرين تقديم كند؛ كه او با قيمت سنگيني مي‌خرد.

(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)[4]


رضايت از عملكرد ديگران

مشکل بيش‌تر کشورهاي جهان و کشورهاي اسلامي از دولت‌هايی ناشی می‌شود که بت‌پرست هستند و حاکميت بت را قبول کرده‌اند. مدينه و مکه در دست بت‌پرستان است؛ زیرا آن‌ها فقط آمريكا را مي‌پرستند. تمام آخوندهاي وابسته به آن دولت، بت‌پرست هستند.

حيات آن‌ها به اين بت‌ها وابسته است. آنان جلوي انبيا ايستادند و آنان را کشتند. البته اين‌ها رو در رو انبيا را نکشته‌اند؛ ولي همان‌هايي هستند که در زيارت اربعين آمده است:

«لعن الله امة سمعت بذلک فرضيت به»[5]

جابر بن عبدالله انصاري وقتي کنار قبر امام حسين (علیه السلام) نشست در اوج گريه‌اش گفت: يا اباعبدالله! من خوشحالم که در قيامت با شما هستم. عطيه عوفي كه دانشمند بود و تفسير قرآن دارد، به جابر گفت چه مي‌گويي؟ در قيامت با شما هستم يعني چه؟  (علیه السلام)2 نفر ياران امام در اين‌جا سه شبانه روز تشنه بودند، 8 شبانه روز محاصره بودند. دستشان را قطع کردند؛ پايشان را قطع کردند. بچه شش ماهه را تير زدند؛ و سر همه را بريدند. چرا جابر کربلا نيامد؟ چون خيلي پير و نابينا بود و قدرت نداشت. جابر گفت: عطيه زود قضاوت نکن. من كنار رسول خدا نشسته بودم، بين من و پيامبر هيچ فاصله‌اي نبود.[6] اميرمؤمنان (علیه السلام) فرمود:

«الراضي بفعل قوم کالداخل فيه معهم»[7]

من به جهاد امام حسين (علیه السلام) راضيم. به درگيري امام حسين (علیه السلام) با بت‌پرستان يزيدي راضيم. پرستيدن يعني چه؟ يعني قبول کردن فرمان بت و به اجرا گذاشتن آن.

قرآن مجيد مي‌گويد: بت هواپرستان شيطان است.

(الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ)[8]

حلال‌خور خداپرست است:

(يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ)[9]

 

1 ـ توحيد اهل ايمان در تشهد

اهل ايمان از شيطان پيروي نمي‌کنند و موحد هستند. بخش اول تشهد توحيد است. توحيد يعني چه؟ يعني «لا اله الا الله». وقتي مي‌گويم: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريک له» يعني من در وجودم اول تشهد مي‌گويم: «اشهد ان لا اله الا اله»، شهادت مي‌دهم؛ يعني؛ خونم، گوشتم، فکر، عمل و اخلاقم؛ من، يعني مجموعة آنچه متعلق به وجود من است؛ من، يعني معرفتم. «اشهد»يعني اين ترکيب ظاهر و باطن من شهادت مي‌دهد.

بنابراين حضرت صادق (علیه السلام) مي‌فرمايد: نمازت را درست بخوان که وقتی سلام نماز را دادي، پروردگار نگويد: دروغ گفتي.[10]

تو گفتي «الرحمن الرحيم»، اما خودت آدم بي‌رحم و تلخي هستي؟ کدام رحمان و رحيم.

تو گفتي وجود من شهادت مي‌دهد که تمام معبودهاي غيرخدا باطل است؛ واقعاً در زندگي تو شيطان و هواي نفس، کارگرداني ندارد؟ يعني معبود باطلي با تو بازي نمي‌کند؟

بعد از «لا اله الا الله»، «وحده لا شريك له» تأکيد مي‌کند كه ‌اي ملائکه!،‌ اي ذرات هستي! من معبودم يگانه است، و او فقط خداست. «لا شريک له» هيچ کسي در هيچ چيزي با او شريک نيست: نه کسي خالق است، نه کسي رازق، نه کسي ارحم الراحمين است، و نه کسي مالک يوم الدين. در کنار او، همه مملوک هستند و همة امور در دست اوست. اين بخش اول تشهد است.

 

2 ـ عبوديت در تشهد

بخش دوم تشهد، عبوديت است. بعد از توحيد خالص و ناب، نبوت بندگي است. ولي بندگي آن عبادتي است که خود را به پروردگار مي‌رساند و پروردگار مي‌پذيرد؛ چون عبادتی که صحيح انجام گرفته و خالص است. يعني عبادت براي «وحده لا شريک له» انجام گرفته باشد و عبدش سراسر خدايي باشد. نه اين‌که روزها غذاي معاويه را بخورد و شب‌ها به امام علي (علیه السلام) اقتدا کند. امام علي (علیه السلام) مال را بدون دليل به کسي نمي‌دهد. امام علي (علیه السلام) مانند دريا پرداخت‌کننده است، ولي به جا مي‌دهد. امام علي (علیه السلام) کار طوفاني نمي‌کند. معاويه برای حلال و حرام، ارزش قائل نيست؛ و از عمروعاص هرچه پول مي‌خواهند، مي‌بخشد.

 

عدالت امام علي (علیه السلام)

اما امام علي (علیه السلام) اين‌گونه نيست. به برادر خود عقيل هم پول نمي‌دهد، مگر مطابق عدالت باشد. او نزد حضرت ناله هم مي‌کند تا عاطفة حضرت را تحريک کند؛ امام علي (علیه السلام)به او مي‌فرمايد: چه مي‌خواهي؟ مي‌گويد: من آدم از کار افتاده و نابينايي هستم؛ من مستحق شرعي هستم. از بيت المال پول به من کم مي‌دهي؛ اضافه کن. گفت: بنشين! حضرت يک قطعه آهن را در آتش سرخ مي‌کند. سپس آهن گداخته شده را نزديک بدن عقيل مي‌برد. عقيل يک مرتبه حس مي‌کند مي‌خواهد بسوزد؛ و كنار مي‌کشد.

امام علي (علیه السلام) به او مي‌فرمايد: چرا کنار کشيدي؟ گفت: انگار يک چيز داغي نزديک من آمد. حضرت فرمود: من آوردم، آهن گداخته است. عقيل گفت: مي‌خواستي به بدن من بزني؟ فرمود: بله. عقيل گفت: علي اين کار درست است که با آهن گداخته مرا بسوزاني؟ حضرت فرمود: من آهن را روي دستت بگذارم دو روز زخم مي‌شود و بعد هم مرهم مي‌گذاري خوب مي‌شود. تو با اين تقاضايي که از من داري، مي‌خواهي مرا در جهنم براي ابد بسوزاني؛ من پول اضافه نمي‌دهم. با حقوقي که به تو مي‌دهم زندگي را با قناعت اداره کن.[11]

 

حكايتي دربارة آدم پولدار يا ديوانه

ابوسعيد ابوالخير به شاگردش گفت: چرا دير آمدي؟ گفت: يک پولدار نيشابور مرده بود، در تشييع جنازه، راه‌بندان بود. ابوسعيد گفت: آن پولدار کيست؟ شاگرد گفت: فلاني. ابوسعيد گفت: چقدر پول داشت؟ شاگرد گفت: 70 هزار درهم. ابوسعيد گفت: پول را با او دفن کردند؟ شاگرد گفت: نه. ابوسعيد گفت: پس چرا مي‌گويي پولدار مرده است؟ او که فقير و دست خالي از دنيا رفته است. او اگر پول را مال خودش مي‌دانست، با خود مي‌برد. بگو يک ديوانه مرده است. خود او كه مالک پول نبوده است و عمري را به گدايي انباشته است. پول يک طرف بوده و او هم يک طرف. بعد پول‌ها مانده و خودش را با يک کفن در خاك دفن کردند.

 

توحيد و آزادي از اسارت

بخش دوم تشهّد، بخش عبوديت است. عبوديتي که نقطة آزادسازي انسان از انواع اسارت‌ها است. «عبده»، پروردگار عالم بندگي برترين بندگانش را به ما القا مي‌کند که اگر مي‌خواهيد بندة واقعي در فضاي توحيد باشيد، اين نمونة بندگي است.

بندگي کـن کـه زندگـي يابـي  زندگـي خــود ز بندگـي يابـي

دل به محبوب ده که زنده شوي  شه شـوي شه اگر تو بنده شوي[12]

 

3 ـ نبوت و رسالت در تشهّد

اما بخش سوم تشهد، رسالت است. پروردگار به عظيم‌ترين مسأله که عامل ظهور خير دنيا و آخرت تمام انسان‌هاست، يعني نبوت و رسالت و وجود معلم الاهي اشاره کرده است. «و رسوله» فقط اسم آخرين نفر را آورده كه اسم اکمل و اتم و اجمع است. اسم کسي که آنچه کل خوبان عالم از فرشته، جن، انس و موجودات ذي عقل دارند، او به تنهايي دارد. او داراي مقام جمع الجمعي است كه اين امتياز را ديگر موجودات ندارند.

اميرالمؤمنين (علیه السلام) در خطبة اول نهج‌البلاغه مي‌فرمايد:

«مأخوذاً علي النبيين ميثاقه»[13]

خدا براي اين‌که پروندة انبيا را کامل کند، از تک تک پيامبران براي اقرار به نبوت او پيمان گرفت.

 

4 ـ دعاي صحيح در تشهّد

اما بخش چهارم تشهد، دعاي صحيح است كه يک تحليل‌گر بايد اين متن را تفسير کند و شرايط دعاي واقعي را به دست بياورد که اگر آن دعاي واقعي صورت بگيرد، استجابتش صد در صد است.

 

5 ـ امنيت در تشهّد

اما بخش پنجم تشهد، مسألة امنيت همه جانبه مي‌باشد. چون به حقيقت در بخش پنجم با کمک گرفتن از آيات قرآن و روايات، مسألة امنيت مطرح است.

آيا همة نمازگزاران شيعه، تشهد را به همين معنايي که گفتيم، مي‌خوانند. اصلاً اين نمازها در چه حالي و در چه موقعيتي است؟ آیا نماز عالمانه است یا جاهلانه؟ آیا عارفانه و عاشقانه است؟ آيا اين کاري را که انجام دادم، قبول مي‌شود؟ آيا مطابق لياقت و شايستگي اوست؟

نماز ما نمازي نباشد که فخرالدين عراقي مي‌گويد:

به طواف کعبه رفتـم بـه حـرم رهـم ندادنـد

که تو در برون چه کردي که درون خانه آيي[14]

 

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 

پی نوشت ها: 

 

 

 

 



[1]) بحارالأنوار، 72/420، باب 87، حديث 76: «مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 فَتَلَا قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْانبيا بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا ضَرَبُوهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ لَاقَتَلُوهُمْ بِأَسْيَافِهِمْ وَ لَكِنْ سَمِعُوا أَحَادِيثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا عَلَيْهِمْ فَأُخِذُوا وَ قُتِلُوا فَصَارَ اعْتِدَاءً وَ مَعْصِيَةً.»

بحارالأنوار، 14/ 179، باب 15، حديث 15: «وَهْبٍ قَالَ انْطَلَقَ إِبْلِيسُ يَسْتَقْرِي مَجَالِسَ بَنِي‌إِسْرَائِيلَ أَجْمَعَ مَا يَكُونُونَ وَ يَقُولُ فِي مَرْيَمَ وَ يَقْذِفُهَا بِزَكَرِيَّا7 حَتَّى الْتَحَمَ الشَّرُّ وَ شَاعَتِ الْفَاحِشَةُ عَلَى زَكَرِيَّا7 فَلَمَّا رَأَى زَكَرِيَّا7ذَلِكَ هَرَبَ وَ أَتْبَعَهُ سُفَهَاؤُهُمْ وَ شِرَارُهُمْ وَ سَلَكَ فِي وَادٍ كَثِيرِ النَّبْتِ حَتَّى إِذَا تَوَسَّطَهُ انْفَرَجَ لَهُ جِذْعُ شَجَرَةٍ فَدَخَلَ7 فِيهِ وَ انْطَبَقَتْ عَلَيْهِ الشَّجَرَةُ وَ أَقْبَلَ إِبْلِيسُ يَطْلُبُهُ مَعَهُمْ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الشَّجَرَةِ الَّتِي دَخَلَ فِيهَا زَكَرِيَّا7 فَقَاسَ لَهُمْ إِبْلِيسُ الشَّجَرَةَ مِنْ أَسْفَلِهَا إِلَى أَعْلَاهَا حَتَّى إِذَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى مَوْضِعِ الْقَلْبِ مِنْ زَكَرِيَّا7 أَمَرَهُمْ فَنَشَرُوا بِمِنْشَارِهِمْ وَ قَطَعُوا الشَّجَرَةَ وَ قَطَعُوهُ فِي وَسَطِهَا ثُمَّ تَفَرَّقُوا عَنْهُ وَ تَرَكُوهُ وَ غَابَ عَنْهُمْ إِبْلِيسُ حِينَ فَرَغَ مِمَّا أَرَادَ فَكَانَ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْهُمْ بِهِ وَ لَمْ يُصِبْ زَكَرِيَّا7 مِنْ أَلَمِ الْمِنْشَارِ شَيْ ءٌ ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُU الْمَلَائِكَةَ فَغَسَّلُوا زَكَرِيَّا وَ صَلَّوْا عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُدْفَنَ وَ كَذَلِكَ الْانبيا: لَايَتَغَيَّرُونَ Û
Ü وَ لَايَأْكُلُهُمُ التُّرَابُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ يُدْفَنُونَ.»

بحارالأنوار، 14/445، باب 29: «قصة جرجيس7: ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ بَعَثَ اللَّهُ جِرْجِيسَ7 إِلَى مَلِكٍ بِالشَّامِ يُقَالُ لَهُ دَاذَانَةُ يَعْبُدُ صَنَماً فَقَالَ لَهُ أَيُّهَا الْمَلِكُ اقْبَلْ نَصِيحَتِي لَايَنْبَغِي لِلْخَلْقِ أَنْ يَعْبُدُوا غَيْرَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَايَرْغَبُوا إِلَّا إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْمَلِكُ مِنْ أَيِّ أَرْضٍ أَنْتَ قَالَ مِنَ الرُّومِ قَاطِنِينَ بِفِلَسْطِينَ فَأَمَرَ بِحَبْسِهِ ثُمَّ مَشَّطَ جَسَدَهُ بِأَمْشَاطٍ مِنْ حَدِيدٍ حَتَّى تَسَاقَطَ لَحْمُهُ وَ نَضَحَ جَسَدَهُ بِالْخَلِّ وَ دَلَكَهُ بِالْمُسُوحِ الْخَشِنَةِ ثُمَّ أَمَرَ بِمَكَاوِي مِنْ حَدِيدٍ تُحْمَى فَيُكْوَى بِهَا جَسَدُهُ وَ لَمَّا لَمْ يُقْتَلْ أَمَرَ بِأَوْتَادٍ مِنْ حَدِيدٍ فَضَرَبُوهَا فِي فَخِذَيْهِ وَ رُكْبَتَيْهِ وَ تَحْتَ قَدَمَيْهِ فَلَمَّا رَأَى أَنَّ ذَلِكَ لَمْ يَقْتُلْهُ أَمَرَ بِأَوْتَادٍ طُوَالٍ مِنْ حَدِيدٍ فَوُقِذَتْ فِي رَأْسِهِ فَسَالَ مِنْهَا دِمَاغُهُ وَ أَمَرَ بِالرَّصَاصِ فَأُذِيبَ وَ صُبَّ عَلَى أَثَرِ ذَلِكَ ثُمَّ أَمَرَ بِسَارِيَةٍ مِنْ حِجَارَةٍ كَانَتْ فِي السِّجْنِ لَمْ يَنْقُلْهَا إِلَّا ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَوُضِعَتْ عَلَى بَطْنِهِ فَلَمَّا أَظْلَمَ اللَّيْلُ وَ تَفَرَّقَ عَنْهُ النَّاسُ رَآهُ أَهْلُ السِّجْنِ وَ قَدْ جَاءَهُ مَلَكٌ فَقَالَ لَهُ يَا جِرْجِيسُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَلَّتْ عَظَمَتُهُ يَقُولُ اصْبِرْ وَ أَبْشِرْ وَ لَاتَخَفْ إِنَّ اللَّهَ مَعَكَ يُخَلِّصُكَ وَ إِنَّهُمْ يَقْتُلُونَكَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فِي كُلِّ ذَلِكَ أَرْفَعُ عَنْكَ الْأَلَمَ وَ الْأَذَى فَلَمَّا أَصْبَحَ الْمَلِكُ دَعَاهُ فَجَلَدَهُ بِالسِّيَاطِ عَلَى الظَّهْرِ وَ الْبَطْنِ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى السِّجْنِ ثُمَّ كَتَبَ إِلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ أَنْ يَبْعَثُوا إِلَيْهِ بِكُلِّ سَاحِرٍ فَبَعَثُوا بِسَاحِرٍ اسْتَعْمَلَ كُلَّ مَا قَدَرَ عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ فَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ ثُمَّ عَمِلَ إِلَى سَمٍّ فَسَقَاهُ فَقَالَ جِرْجِيسُ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي يَضِلُّ عِنْدَ صِدْقِهِ كَذِبُ الْفَجَرَةِ وَ سِحْرُ السَّحَرَةِ فَلَمْ يَضُرَّهُ فَقَالَ السَّاحِرُ لَوْ أَنِّي سَقَيْتُ بِهَذَا أَهْلَ الْأَرْضِ لَنُزِعَتْ قُوَاهُمْ وَ شُوِّهَتْ خَلْقُهُمْ وَ عَمِيَتْ أَبْصَارُهُمْ فَأَنْتَ يَا جِرْجِيسُ النُّورُ الْمُضِي ءُ وَ السِّرَاجُ الْمُنِيرُ وَ الْحَقُّ الْيَقِينُ أَشْهَدُ أَنَّ إِلَهَكَ حَقٌّ وَ مَا دُونَهُ بَاطِلٌ آمَنْتُ بِهِ وَ صَدَّقْتُ رُسُلَهُ وَ إِلَيْهِ أَتُوبُ بِمَا فَعَلْتُ فَقَتَلَهُ الْمَلِكُ ثُمَّ أَعَادَ جِرْجِيسَ7 إِلَى السِّجْنِ وَ عَذَّبَهُ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ ثُمَّ قَطَّعَهُ أَقْطَاعاً وَ أَلْقَاهَا فِي جُبٍّ ثُمَّ خَلَا الْمَلِكُ الْمَلْعُونُ وَ أَصْحَابُهُ عَلَى طَعَامٍ لَهُ وَ شَرَابٍ فَأَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى جَلَّ وَ عَلَا إِعْصَاراً أَنْشَأَتْ سَحَابَةً سَوْدَاءَ وَ جَاءَتْ بِالصَّوَاعِقِ وَ رَجَفَتِ الْأَرْضُ وَ تَزَلْزَلَتِ الْجِبَالُ حَتَّى أَشْفَقُوا أَنْ يَكُونَ هَلَاكُهُمْ وَ أَمَرَ اللَّهُ مِيكَائِيلَ فَقَامَ عَلَى رَأْسِ الْجُبِّ وَ قَالَ قُمْ يَا جِرْجِيسُ بِقُوَّةِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَقَامَ جِرْجِيسُ حَيّاً سَوِيّاً وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ قَالَ اصْبِرْ وَ أَبْشِرْ فَانْطَلَقَ جِرْجِيسُ حَتَّى قَامَ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ Û
Ü وَ قَالَ بَعَثَنِيَ اللَّهُ لِيَحْتَجَّ بِي عَلَيْكُمْ فَقَامَ صَاحِبُ الشُّرْطَةِ وَ قَالَ آمَنْتُ بِإِلَهِكَ الَّذِي بَعَثَكَ بَعْدَ مَوْتِكَ وَ شَهِدْتُ أَنَّهُ الْحَقُّ وَ جَمِيعَ الآْلِهَةِ دُونَهُ بَاطِلٌ وَ اتَّبَعَهُ أَرْبَعَةُ آلَافٍ آمَنُوا وَ صَدَّقُوا جِرْجِيسَ7 فَقَتَلَهُمُ الْمَلِكُ جَمِيعاً بِالسَّيْفِ ثُمَّ أَمَرَ بِلَوْحٍ مِنْ نُحَاسٍ أُوقِدَ عَلَيْهِ النَّارُ حَتَّى احْمَرَّ فَبُسِطَ عَلَيْهِ جِرْجِيسُ وَ أَمَرَ بِالرَّصَاصِ فَأُذِيبَ وَ صُبَّ فِي فِيهِ ثُمَّ ضُرِبَ الْأَوْتَادُ فِي عَيْنَيْهِ وَ رَأْسِهِ ثُمَّ يُنْزَعُ وَ يُفْرَغُ بِالرَّصَاصِ مَكَانَهُ فَلَمَّا رَأَى أَنَّ ذَلِكَ لَمْ يَقْتُلْهُ فَأُوقِدَ عَلَيْهِ النَّارُ حَتَّى مَاتَ وَ أَمَرَ بِرَمَادِهِ فَذُرَّ فِي الرِّيَاحِ فَأَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى رِيَاحَ الْأَرَضِينَ فِي اللَّيْلَةِ فَجَمَعَتْ رَمَادَهُ فِي مَكَانٍ فَأَمَرَ مِيكَائِيلَ فَنَادَى جِرْجِيسَ فَقَامَ حَيّاً سَوِيّاً بِإِذْنِ اللَّهِ فَانْطَلَقَ جِرْجِيسُ إِلَى الْمَلِكِ وَ هُوَ فِي أَصْحَابِهِ فَقَامَ رَجُلٌ وَ قَالَ إِنَّ تَحْتَنَا أَرْبَعَةَ عَشَرَ مِنْبَراً وَ مَائِدَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ هِيَ مِنْ عِيدَانٍ شَتَّى مِنْهَا مَا يُثْمِرُ وَ مِنْهَا مَا لَايُثْمِرُ فَسَلْ رَبَّكَ أَنْ يُلْبِسَ كُلَّ شَجَرَةٍ مِنْهَا لِحَاهَا وَ يُنْبِتَ فِيهَا وَرَقَهَا وَ ثَمَرَهَا فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَإِنِّي أُصَدِّقُكَ فَوَضَعَ جِرْجِيسُ رُكْبَتَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ وَ دَعَا رَبَّهُ تَعَالَى عَظُمَ شَأْنُهُ فَمَا بَرِحَ مَكَانَهُ حَتَّى أَثْمَرَ كُلُّ عُودٍ فِيهَا ثَمَرَةً فَأَمَرَ بِهِ الْمَلِكُ فَمُدَّ بَيْنَ الْخَشَبَتَيْنِ وَ وُضِعَ الْمِنْشَارُ عَلَى رَأْسِهِ فَنُشِرَ حَتَّى سَقَطَ الْمِنْشَارُ مِنْ تَحْتِ رِجْلَيْهِ ثُمَّ أَمَرَ بِقِدْرٍ عَظِيمَةٍ فَأُلْقِيَ فِيهَا زِفْتٌ وَ كِبْرِيتٌ وَ رَصَاصٌ وَ أُلْقِيَ فِيهَا جَسَدُ جِرْجِيسَ فَطُبِخَ حَتَّى اخْتَلَطَ ذَلِكَ كُلُّهُ جَمِيعاً فَأَظْلَمَتِ الْأَرْضُ لِذَلِكَ وَ بَعَثَ اللَّهُ إِسْرَافِيلَ فَصَاحَ صَيْحَةً خَرَّ مِنْهَا النَّاسُ لِوُجُوهِهِمْ ثُمَّ قَلَبَ إِسْرَافِيلُ الْقِدْرَ فَقَالَ قُمْ يَا جِرْجِيسُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَقَامَ حَيّاً سَوِيّاً بِقُدْرَةِ اللَّهِ وَ انْطَلَقَ جِرْجِيسُ إِلَى الْمَلِكِ وَ لَمَّا رَأَى النَّاسُ عَجِبُوا مِنْهُ فَجَاءَتْهُ امْرَأَةٌ وَ قَالَتْ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ كَانَ لَنَا ثَوْرٌ نَعِيشُ بِهِ فَمَاتَ فَقَالَ لَهَا جِرْجِيسُ خُذِي عَصَايَ هَذِهِ فَضَعِيهَا عَلَى ثَوْرِكِ وَ قُولِي إِنَّ جِرْجِيسَ يَقُولُ قُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ فَفَعَلَتْ فَقَامَ حَيّاً فَآمَنَتْ بِاللَّهِ فَقَالَ الْمَلِكُ إِنْ تَرَكْتُ هَذَا السَّاحِرَ أَهْلَكَ قَوْمِي فَاجْتَمَعُوا كُلُّهُمْ أَنْ يَقْتُلُوهُ فَأَمَرَ بِهِ أَنْ يُخْرَجَ وَ يُقْتَلَ بِالسَّيْفِ فَقَالَ جِرْجِيسُ7 لَمَّا أُخْرِجَ لَاتَعْجَلُوا عَلَيَّ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ أَهْلَكْتَ أَنْتَ عَبَدَةَ الْأَوْثَانِ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِي وَ ذِكْرِي صَبْراً لِمَنْ يَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ عِنْدَ كُلِّ هَوْلٍ وَ بَلَاءٍ ثُمَّ ضَرَبُوا عُنُقَهُ فَمَاتَ ثُمَّ أَسْرَعُوا إِلَى الْقَرْيَةِ فَهَلَكُوا كُلُّهُمْ.»

[2]) بروج/ 8: «و از مؤمنان چيزى را منفور و ناپسند نمى داشتند مگر ايمانشان را به خداى تواناى شكست ناپذير و ستوده.»

[3]) انعام/ 162: «بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگى كردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانيان است.»

[4]) توبه/ 111: «يقيناً خدا از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهاى آن‌كه بهشت براى آنان باشد، خريده.»

[5]) المصباح للكفعمي، 490، (زيارة الأربعين).

[6]) بشـارة المصطفى، 74 ـ 75؛ و بحـارالأنوار، 65/130، باب 18، حـديث 62 : «...عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ Û

Ü قَالَ خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ زَائِرَيْنِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ7 فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ ثُمَّ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً إِلَّا ذَكَرَ اللَّهَ حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ قَالَ أَلْمِسْنِيهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ الْمَاءِ فَأَفَاقَ ثُمَّ قَالَ يَا حُسَيْنُ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ حَبِيبٌ لَايُجِيبُ حَبِيبَهُ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَكَ بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُكَ عَلَى أَثْبَاجِكَ وَ فُرِّقَ بَيْنَ بَدَنِكَ وَ رَأْسِكَ فَأَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ النَّبِيِّينَ وَ ابْنُ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنُ حَلِيفِ التَّقْوَى وَ سَلِيلِ الْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ وَ ابْنُ سَيِّدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ وَ مَا لَكَ لَاتَكُونُ هَكَذَا وَ قَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ الْمُتَّقِينَ وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ الْإِيمَانِ وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلَامِ فَطِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِرَاقِكَ وَ لَا شَاكَّةٍ فِي الْخِيَرَةِ لَكَ فَعَلَيْكَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ أَخُوكَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا ثُمَّ جَالَ بِبَصَرِهِ حَوْلَ الْقَبْرِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْأَرْوَاحُ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَاءِ الْحُسَيْنِ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمُ الْمُلْحِدِينَ وَ عَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيهِ قَالَ عَطِيَّةُ فَقُلْتُ لِجَابِرٍ وَ كَيْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِياً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلًا وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ وَ الْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَيْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ وَ أُوتِمَتْ أَوْلَادُهُمْ وَ أَرْمَلَتِ الْأَزْوَاجُ فَقَالَ لِي يَا عَطِيَّةُ سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ9 يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُهُ خُذُوا بِي نَحْوَ أَبْيَاتِ كُوفَانَ فَلَمَّا صِرْنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ فَقَالَ لِي يَا عَطِيَّةُ هَلْ أُوصِيكَ وَ مَا أَظُنُّ أَنَّنِي بَعْدَ هَذِهِ السَّفَرَةِ مُلَاقِيكَ أَحِبَّ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُم...»

[7]نهج‌البلاغه، حكمت 154: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ.»

[8]) بقره/ 275: «مگر مانند به پاى خاستن كسى كه شيطان او را با تماس خود آشفته حال كرده [و تعادل روانى و عقلى اش را مختل ساخته] »

[9]) بقره/ 168:‌ «اى مردم! از آنچه [از انواع ميوه ها و خوردنى ها] در زمين حلال و پاكيزه است، بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد.»

[10]) الكافي، 3/488، باب النوادر، حديث 10: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ الصَّلَاةُ وُكِّلَ بِهَا مَلَكٌ لَيْسَ لَهُ عَمَلٌ غَيْرُهَا فَإِذَا فُرِغَ مِنْهَا قَبَضَهَا ثُمَّ صَعِدَ بِهَا فَإِنْ كَانَتْ مِمَّا تُقْبَلُ قُبِلَتْ وَ إِنْ كَانَتْ مِمَّا لَاتُقْبَلُ قِيلَ لَهُ رُدَّهَا عَلَى عَبْدِي فَيَنْزِلُ بِهَا حَتَّى يَضْرِبَ بِهَا وَجْهَهُ ثُمَّ يَقُولُ أُفٍّ لَكَ مَا يَزَالُ لَكَ عَمَلٌ يَعْنِينِي.»

بحارالأنوار، 81/222، باب 15، حديث 6: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7: قَالَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ فَاخْشَعْ فِيهَا وَ لَاتُحَدِّثْ نَفْسَكَ إِنْ قَدَرْتَ عَلَى ذَلِكَ وَ اخْضَعْ بِرَقَبَتِكَ وَ لَاتَلْتَفِتْ فِيهَا وَ لَايَجُزْ طَرْفُكَ مَوْضِعَ سُجُودِكَ وَ صُفَّ قَدَمَيْكَ وَ أَثْبِتْهُمَا وَ أَرْخِ يَدَيْكَ وَ لَاتُكَفِّرْ وَ لَاتَوَرَّكْ.»

[11]نهج‌البلاغه، خطبه 215: «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَاأَئِنُّ مِنْ لَظَى.»

المناقب، ابن شهر آشوب، 2/109، فصل في المسابقة بالعدل و الأمانة؛ و بحارالأنوار، 14/114، باب 107: «ذَكَرَ عَمْرُو بْنُ عَلَاءٍ أَنَّ عَقِيلًا لَمَّا سَأَلَ عَطَاءَهُ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ قَالَ لَهُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ7تُقِيمُ إِلَى يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَأَقَامَ فَلَمَّا صَلَّى أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ الْجُمُعَةَ قَالَ لِعَقِيلٍ مَا تَقُولُ فِيمَنْ خَانَ هَؤُلَاءِ أَجْمَعِينَ قَالَ بِئْسَ الرَّجُلُ ذَاكَ قَالَ فَأَنْتَ تَأْمُرُنِي أَنْ أَخُونَ هَؤُلَاءِ وَ أُعْطِيَكَ وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ7 وَ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ عَاوَدَنِي فِي عُشْرِ وَسْقٍ مِنْ شَعِيرِكُمْ يُقْضِمُهُ جِيَاعَهُ وَ كَادَ يَطْوِي ثَالِثَ أَيَّامِهِ خَامِصاً مَا اسْتَطَاعَهُ وَ لَقَدْ رَأَيْتُ أَطْفَالَهُ شُعْثَ الْأَلْوَانِ مِنْ ضَرِّهِمْ كَأَنَّمَا اشْمَأَزَّتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ قَرِّهِمْ فَلَمَّا عَاوَدَنِي فِي قَوْلِهِ وَ كَرَّرَهُ أَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَغَرَّهُ وَ ظَنَّنِي أُوتِغُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ مَا أَسَرَّهُ أَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً لِيَنْزَجِرَ إِذْ لَايَسْتَطِيعُ مَسَّهَا وَ لَايَصْبِرُ ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ فَضَجَّ مِنْ أَلَمِهِ ضَجِيجَ دَنَفٍ يَئِنُّ مِنْ سُقْمِهِ وَ كَادَ يَسُبُّنِي سَفَهاً مِنْ كَظْمِهِ وَ لِحَرْقِهِ فِي لَظًى أُدْنِيَ لَهُ مِنْ عُدْمِهِ فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ أَذًى وَ لَاأَئِنُّ مِنْ لَظًى.»

[12]) مؤلف (استاد حسين انصاريان).

[13]نهج‌البلاغه، خطبه 1: «إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ9 لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ9 لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً9 وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْانبيا فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.»

[14]) فخرالدين عراقي.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بيا بهشتت دهم نرو تو در نار ما
صبر، مايه درونى و نفسانى‏
کلمات الهی
دستور قرآن به ترك مداهنه با كفار و مشركان‏
لياقت جنات عدن الهى
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه دوازدهم
شیراز/ شاه‌چراغ/ دههٔ سوم ذی‌القعده/ ...
برخورد پيامبر با اسير كافر
عنايت عام و عنايت خاص پروردگار
آثار و برکات روزه داری

بیشترین بازدید این مجموعه

احترام خدا به نفس پاك‏
پاداش تبليغ پيامبر صلى الله عليه و آله‏
پاداش عمل صالح دشمنان‏
حكايت سعدى درباره حرص مال دنيا
بيا بهشتت دهم نرو تو در نار ما
بلاهای خودساخته
کلمات الهی
تهران_ حسینیه همدانیها رمضان94 سخنرانی نهم
جایگاه کسب معرفت در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
آغاز سفر آفرینش انسان از خداوند

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^