فارسی
شنبه 03 شهريور 1403 - السبت 17 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

كوچك شمردن گناه صغيره‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در روايات معصومين عليهم السلام به طور كلى از كوچك شمردن و اندك دانستن عمل خير يا شر نهى شده است؛ زيرا عمل اندك و سبك هر چند به نظر ناچيز آيد ولى با توجه به نتيجه آن اثرات بسيارى دارد:

 

الف- زمينه سازى

عمل خير اندك زمينه ساز كارهاى خير بزرگتر مى شود؛ و هر گاه انديشه انسان در كار نيك كوچك پيوسته باشد احساس خيرخواهى و خيررسانى در او تقويت مى شود هر چند اين خير در دعا يا حاجت يا صدقه و يارى به ديگران باشد و بى توجّهى به ارزش آن موجب نااميدى و بى هويتى در وظيفه انسانى مى گردد. و كوچك دانستن عمل خير، آثار روانى و عقوبت بسيارى دارد كه در روايات آمده است:

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

كار خوب را هرگز اندك مشمار؛ زيرا فرداى قيامت آن را مى بينى و شادمانت مى كند. «1» امام على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد:

كار خوب را انجام دهيد و چيزى از آن را دست كم نگيريد؛ زيرا كوچك آن بزرگ است و اندك، آن بسيار. «2» عادت به كارهاى خير و نيك اندك، مقدمه برگزارى امور خير بسيارى مى شود.

 

ب- اندك انگارى حق خدا

گاهى كوچك دانستن عملى، سبك شمردن حق خداوند مى باشد، يعنى خدا را هيچ حساب كردن و صاحب حق را بى ارزش انگاشتن است.

روايات ما درباره گناه اين گونه بيان كرده است كه در حقيقت سرزدن گناه كوچك، كم اهميّت انگاشتن حق پروردگار است و اين تفكّر سبب ضايع كردن حقوق الهى مى شود. و مقام رب العالمين را در قلب كوچك مى نمايد و مخالفت او را فراهم مى سازد.

حضرت على عليه السلام به اين نكته اشاره فرموده است:

هر گاه گناه را بزرگ بشمارى؛ پس حق خدا را بزرگ شمرده اى و هر گاه گناه را كوچك بشمارى پس حق خدا را كوچك دانسته اى. بنابراين هر گناهى كه در انديشه بزرگى دارد نزد خدا كوچك است و هر گناهى كه كوچك انگاشته مى شود نزد خداوند بزرگ است. «3» اين فرمايش امام على عليه السلام تأييد اندرز رسول اللّه صلى الله عليه و آله به ابوذر است كه فرمود:

يا أَباذَرٍّ لاتَنْظُرْ إِلى صِغَرِ الْخَطِيئَةِ وَلَكِنِ انْظُرِ إِلى مَنْ عَصَيْتَ. «4»

اى ابوذر به كوچكى گناه منگر، بلكه به آن كه نافرمانيش مى كنى بنگر.

اين كه فرمود: گناه اندك نزد خداوند بزرگ است، يعنى حق مولاى بزرگوارى در كار است كه با ارتكاب گناهان كوچك و نافرمانى عصيانگرانه با وسوسه هاى شيطانى، به تدريج از بين مى رود.

 

گناه صغيره چيست؟

گناه كوچك در برابر گناه بزرگ شناخته مى شود كه در قرآن مجيد از آن تعبير به لمم و سيئة شده است.

الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَ حِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَ سِعُ الْمَغْفِرَةِ» «5»

كسانى كه از گناهان بزرگ و زشت كارى ها جز لغزش هاى كوچك دورى مى كنند [مورد آمرزش اند] يقيناً آمرزش پروردگارت گسترده و وسيع است.

إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفّرْ عَنكُمْ سَيَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا» «6»

اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مى شويد دورى كنيد، گناهان كوچكتان را از شما محو مى كنيم، و شما را به جايگاهى ارزشمند و نيكو وارد مى كنيم.

راغب اصفهانى در واژه لمم نوشته است:

لمم برگرفته از المام به معنى نزديك شدن به چيزى بدون انجام دادن آن است. و گاهى به چيز كم و ناچيز هم اطلاق شده است. در اينجا مقصود نزديك شدن به گناه است و از گناه صغيره به لمم تعبير شده؛ زيرا مرتكب صغيره، لحظه به لحظه به گناه بزرگ نزديك مى شود و اين موجب انباشته شدن گناهان مى شود. لمم و سيئة هر دو در توهين و بى حرمتى به حق و مقام ربوبى بارى تعالى مشتركند.

اما لمم ويژگى هايى دارد كه در روايات و تفاسير اهل فن آمده است:

1- يكى از صفات غالبه بر نفس و فعل قبيحى است كه حدّ ندارد و وعده عذاب به آن داده نشده است و بازخواستى از آن نشود.

2- گناهى كه شامل صغيره و كبيره است؛ مشروط بر اين كه عادت نشده باشد و گاهى كه اتفاق بيفتد، انسان متوجه شده و توبه كند.

3- گناهى كه گاهى انسان به سراغ آن مى رود و سپس از آن استغفار مى كند.

4- گناهى كه از انسان سر زند و خوددارى كند و بار ديگر آلوده شود و پى در پى ادامه دارد ولى طبيعت و عادت او نيست. «7» بنابراين ممكن است مسلمانى لغزش داشته باشد ولى گناه بر خلاف فطرت و طبيعت و سجيّه اوست؛ زيرا روح و قلب او پاك است و آلودگى ها جنبه عرضى دارد. پس با ارتكاب گناه كوچكى، از ظلم به نفس پشيمان مى شود و از خداوند تقاضاى بخشش مى كند سپس مغفرت واسعه الهى شامل حال او مى گردد.

امير مؤمنان در نامه اى به واليان حكومت چنين سفارش مى فرمايد:

فَانَّ اللَّهَ تَعالى يُسائِلُكُم مَعْشَرَ عِبادِهِ عَنِ الصَّغيرَةِ مِنْ اعْمالِكُم وَ الْكَبيرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ، فَانْ يُعَذِّبْ فَانْتُمْ اظْلَمُ، وَ انْ يَعْفُ فَهُوَ اكْرَمُ. «8»

اى بندگان حق، خداوند بزرگ از كوچك و بزرگ اعمالتان و ظاهر و نهانتان بازپرسى مى كند، پس اگر عذابتان كند به عذاب مستحق تريد و اگر عفو كند او كريم تر است.

 

خطرات بى اعتنايى به خطاهاى كوچك

در فرمايش هاى معصومين عليهم السلام به اثرات و خطرات بى اعتنايى به خطاهاى كوچك اشاره شده است.

امام على عليه السلام فرمود:

خداوند خشم خود را در معصيتش پنهان كرده است؛ بنابراين هيچ گناهى را كم مشماريد؛ زيرا چه بسا كه آن با خشم خدا همراه باشد و تو ندانى. «9» امام باقر عليه السلام فرمود:

مصيبتى چون كوچك شمردن گناهت و رضايت دادن به وضعيت موجودت نيست. «10» امام صادق عليه السلام به أبى اسامة زيد شحام فرمود:

از گناهان خُرد پنداشته بپرهيزيد كه اين گناهان آمرزيده نمى شود. عرض كردم: گناهان كوچك چيست؟ فرمود: آدمى گناه كند و بگويد: چه خوب مى شد اگر غير اين گناهى ديگر نمى داشتم. «11» امام كاظم عليه السلام فرمود:

مسيح به حواريون فرمود: همانا گناهان كوچك از نيرنگ هاى ابليس است. او گناهان را در نظر شما كوچك جلوه مى دهد و در نتيجه گناهان انباشته و زياد شده و شما را در ميان مى گيرد. «12»

امام رضا عليه السلام فرمود:

گناهان اندك مسير گناهان بزرگند و كسى كه از خداوند در گناه كم، ترس نداشته باشد در زياد نيز از او نترسد. «13»

 

تسلّط شيطان

از ويژگى هاى سرنوشت منافقان چيرگى شيطان بر آنهاست. از اينرو ياد خدا از خاطر آنها زدوده شده است. و ياد شيطان بر آنها غلبه كرده است.

به اين دليل خداوند آنان را حزب شيطان ناميده و مى فرمايد:

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطنُ فَأَنسهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلئِكَ حِزْبُ الشَّيْطنِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطنِ هُمُ الْخسِرُونَ» «14»

شيطان بر آنان چيره و مسلط شده و ياد خدا را از خاطرشان برده است، آنان حزب شيطانند، آگاه باش كه حزب شيطان يقيناً همان زيان كارانند!

اسْتَحْوَذَ از ماده حُوْذ به معناى پشت ران شتر است و از آن جا كه ساربان به هنگام راندن شتران بر پشت ران هاى آنها مى زند به مفهوم تسلّط يافتن و شتاب در راندن آمده است.

از ويژگى هاى بارز منافقان اعطاى تام نفس در اختيار وسوسه هاى شيطانى است. و فرد منافق با فراموشى ذكر حق، حزب شيطانى تشكيل مى دهد و گروهى از انسان هاى نادان را هم گمراه مى سازد و فجايع بسيارى را پديد مى آورد؛ آنانى كه آتش فتنه ها و بدعت ها را مى افروزند و باطل را با حق مى آميزند؛ و حوادث ناگوارى مانند جنگ جمل و قيام عاشورا را به وجود مى آورند، مريدان دربست شيطانند كه راه حق و معصومان عليهم السلام را سدّ مى كنند و باطل را تقويت مى نمايند.

پس در اين حالت سرنوشت ايشان با اراده شيطان گره مى خورد كه اميرمؤمنان درباره آنان فرمود:

فَهُنالِكَ يَسْتَوْلِىَ الشَّيطانُ عَلى اوْليائِهِ وَ يَنْجُو الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى . «15»

در اين وقت شيطان بر دوستانش مسلّط مى شود و آنان كه لطف حق شاملشان شده نجات مى يابند.

آنچه از آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام به دست مى آيد:

غلبه يا سلطه شيطان بر انسان از مشكل ترين گرفتارى هاى انسان است؛ زيرا شيطان فريبكارى هاى بى شمارى دارد كه اساس آن هواى نفس است. پس هيچ انسان صاحب نَفْس كه داراى مقام يا مال يا مدرك باشد از فتنه هاى او در امان نيست مگر اندك افراد مُخلَص و متقى مصون مى مانند.

و بسيارى از مردم حتى بدون وسوسه شيطانى زمينه سلطه جويى شيطان را بر خود فراهم مى سازند سپس صحنه هاى عصيان را به دست آنان به وجود مى آورد در حقيقت غلبه هوايى و خواهش هاى نفسانى جاده را براى شياطين صاف مى كند.

حضرت مولا على عليه السلام به اين ريشه اشاره فرموده:

مَنِ اسْتَفادَهُ هَواهُ إسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطانُ. «16»

هر كه خواهش هاى او از او فايده برد؛ شيطان بر او مسلّط گردد.

هر چند خداوند متعال به شيطان مهلت فريب و دام گسترى را تا روز موعود داده است ولى هرگز حق حكومت هميشگى و سلطه گرى بر فرشتگان و آدميان نداده است. ولى چون شيطان كه ساليان دراز در درگاه ربوبى به عبادت و پرستش پرداخته بود به او اجازه داد تا تصرّفاتى در وجود انسان بنمايد. البته نه بر فطرت و دين و ولايت و محبت اهل بيت، بلكه در حدود اعمال بدنى و اخلاقى كه مى تواند زمينه هاى آمادگى گناه را مانند تشويق، زيبا نمايى، تحريك شهوت، برافروختن غضب فراهم سازد و هرگز مستقيم وارد امور خلاف نمى شود.

بنابراين در روز قيامت شيطان در دفاع خود به كافران و منافقان شاكى مى گويد:

وَ قَالَ الشَّيْطنُ لَمَّا قُضِىَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَ عَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقّ وَ وَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ مَا كَانَ لِىَ عَلَيْكُم مّن سُلْطنٍ إِلَّآ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِى فَلَا تَلُومُونِى وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّآ أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَآ أَنتُم بِمُصْرِخِىَّ إِنّى كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» «17»

و شيطان [در قيامت ] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان ] پايان يافته [به پيروانش ] مى گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب ] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت ] و [من ] در وعده ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى پايه ] و شما هم [بدون انديشه و دقّت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بى ترديد من نسبت به شرك ورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.

در حقيقت شيطان با نيروهاى غريزى در وجود انسان يارى مى شود.

حكماى اسلامى در تفسير ريشه هاى اغواگرى شيطان گفته اند:

«در بدن انسان نيروهاى چهارگانه است كه سبب از دست رفتن سعادت هاى روحانى مى گردد:

1- نيروى خيال و محسوسات و تصوير آن در ذهن و فكر

2- نيروى وهم در غيرمحسوسات

3- نيروى شهوت و اميال

4- نيروى غضب و خشم

از اين نيروها حالاتى توليد مى شود كه موجب زوال كاميابى معنوى و حضور شياطين خارجى در اطراف انسان مى شود؛ تا زمانى كه اين نيروها فعّال نباشند، وسوسه اى هم در كار نيست كه سبب جهت گيرى نيروهاى چهارگانه باشد.» «18» علاوه بر آنها، حواس ظاهرى و باطنى و نيروهاى بدنى هم به كمك شيطان مى روند و انسان به دست خود مقدمات گمراهى و تباهى را آماده مى سازد. اما اين كه درباره پيامبران و اولياى الهى نمى تواند نفوذ مؤثر داشته باشد؛ زيرا اصولًا هر كسى با اراده و ميل نفس خويش دريچه هاى قلب را به روى شيطان مى گشايد وگرنه او بدون اجازه از اين دروازه نمى گذرد و پيامبران خدا و اولياى حقيقى خداوند هرگز اجازه نظر به او نمى دهند تا روح و روان و دل آنان آلوده شود.

مقصود از اين راه يابى شيطانى اين است كه آدمى بر اثر ضعف ايمان و بى توجّهى به حق و حقوق الهى و انسانى، قلب را در اختيار تسخير شيطان قرار مى دهد در نتيجه ارتكاب گناه در ذهن او آسان مى شود.

امور مهمى در روايات اهل بيت آمده است كه زمينه تسلط شيطان بر آدمى را بيان مى كند كه عبارتند از:

1- خودپسندى

2- زياد ديدن عمل

3- كوچكى گناه

4- همنشينى با هوسرانان

5- علاقه به مدح و ستايش

6- اختلاف سازى

7- سرگرم شدن به مال و فرزند

8- حسد ورزى

9- حرص خوردن

10- خلوت گزينى

اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد:

از توفيق پرهيزگارى، توجّه به حالت هاى شيطانى است كه در پيرامون انسان با تقوا مى چرخد تا راه نفوذ را پيدا كند.

فَاتَقَّى عَبْدٌ رَبَّهُ نَصَحَ نَفْسَهُ، وَ قَدَّمَ تَوْبَتَهُ وَ غَلَبَ شَهْوَتَهُ، فَانَّ اجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَ امَلَهُ خادِعٌ لَهُ وَ الشَّيْطانُ مُوَكَّلٌ بِهِ يُزَيِّنُ لَهُ الْمَعْصِيَةَ لَيَرْكَبَها وَ يُمَنِّيهِ التَّوبَةَ لِيُسَوِّفَها، حَتَّى تَهْجُمَ مَنِيَّتُهُ عَلَيْهِ اغْفَلَ ما يَكُونُ عَنْها. «19»

آن عبدى تقواپيشه شد كه خيرخواه خودگشت و توبه اش را پيش انداخت و بر شهوتش پيروز شد؛ زيرا زمان اجل انسان مخفى است و آرزويش گول زننده اوست، شيطان موكّل آدمى است كه معصيتش را در نظرش مى آرايد تا مرتكب آن شود و توبه را به صورت آرزو براى آينده جلوه مى دهد تا آن را به تأخير افكند، تا مرگ بر آدمى بتازد زمانى كه نسبت به آن غافل تر از هر چيز باشد.

اين است حال اولياى خداوند كه پيش از روز محاكمه به درگاه خدا از وسوسه هاى رنگارنگ شيطانى شكايت مى برند.

امام سجّاد عليه السلام در مناجات شاكين كه در حقيقت نجواى دردمندان است عرضه مى دارد:

الهى! از دشمنى كه مرا گمراه مى كند و از شيطانى كه مرا به انحراف مى كشاند به تو شكايت مى كنم. او سينه مرا از وسوسه آكنده و زمزمه هاى او قلبم را در ميان گرفته است. در پيروى از خواهش هاى نفس مرا يارى مى رساند و دنيا دوستى را در نظرم مى آرايد و ميان من و طاعت و قرب به تو مانع مى شود ... «20»

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 68/ 181، باب 64، حديث 37؛ ثواب الأعمال: 134.

(2)- تفسير الميزان: 3/ 11، ذيل آيه 4 سوره آل عمران.

(3)- طه (20): 124.

(4)- تفسير نور الثقلين: 3/ 405، حديث 170، ذيل آيه 124 سوره طه.

(5)- نجم (53): 32.

(6)- نساء (4): 31.

(7)- تفسير نمونه: 22/ 537، ذيل آيه 53 سوره نجم؛ الكافى: 2/ 441، باب اللّمم.

(8)- نهج البلاغه: نامه 27.

(8)- بحار الأنوار: 70/ 349، باب 137، حديث 43؛ معانى الأخبار: 113.

(9)- بحار الأنوار: 75/ 165، باب 22، حديث 1؛ تحف العقول: 286.

(10)- الكافى: 2/ 287، حديث 1؛ بحار الأنوار: 2/ 345، باب 137، حديث 29.

(11)- بحار الأنوار: 75/ 307، باب 25، حديث 1؛ تحف العقول: 392.

(13)- بحار الأنوار: 70/ 353، باب 137، حديث 55؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام: 2/ 180، حديث 4.

(14)- مجادله (58): 19.

(15)- نهج البلاغه: خطبه 50.

(16)- غرر الحكم: 307، حديث 7049.

(17)- ابراهيم (14): 22.

(18)- بحار الأنوار: 60/ 153، باب 3؛ به نقل از التفسير الكبير، فخر رازى: 14/ 41، ذيل آيه 17 سوره اعراف.

(91)- نهج البلاغه: خطبه 63.

(20)- بحار الأنوار: 91/ 143، باب 32، حديث 21، مناجاة الشاكين.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام سجاد(ع) و بیان مصیبت كربلا
بهترین هدیه خدا به انسان
دعا
عبّاد بن مهاجر
در چشم باد، لاله گل ِ پرپرش خوش است از مژگان ...
فضیلت ماه مبارک رمضان
قال الإمام زین العابدین - علیه السلام
حقایقی توحیدی از امام حسین(ع)    
سوره‌ای که علی(ع) برای مشرکان می‌خواند
دل و دیده

بیشترین بازدید این مجموعه

دعا
آن وقت که دلها می میرند
ازدواج علی(ع) با فاطمه(س)
روش های روان درمانی از منظر دین (2)
نيروهاى خداداد
حضور امام حسین(ع) بر بالین شیعیان هنگام مرگ و عالم ...
ویژگیهای حکومت و کارگزاران حضرت مهدی(عج) در قرآن ...
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
بهترین هدیه خدا به انسان
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^